پیش از ابراز تعظیم به مقام
شایسته ی تقدیر جناب
فرهیخته داکتر صبورالله
سیاه سنگ، از اقدام با ارزش فرهیخته جناب ایشور داس در
قسمت تقدیر از کارنامه
های فرهنگیان و دانشمندانی که با نوشته های شان دریچه ی را
بسوی کشف ناشناخته ها،
افشای حقایق بمنظور تجلی
بخشیدن راه انسانیت و
وسعت بخشیدن به افق دیدگاه انسان، بمقابل دید خواننده باز
میکنند، اظهار سپاس
میکنم و این اقدام عاقلانه وسزاوار ستایش شانرا ارج مینهم.
از
آنجایی که مرده پرستی و
چشمپوشی از تمام عیوب متوفی وبعد از مرگ شخص نثار درود ها،
ابراز احترامات و تجلیل
ها بخشی از رسوم روز مره ی ماست، با چشمپوشی از غفلت ما
در باره ی زندگیی
فرهیختگانی که در سیر زندگی خویش چه بسا با مشکلات دردباری در
گیر ودار بوده اند بدون
این که ذره ی از توجه کمی و کیفی مارا در قسمت جلب رفاه
ناچیزی به خویش نصیب
بوده باشند، این اقدام با ارزش تجلیل از فرهیختگانی که هنوز در
قید حیات اند از اهمیت
بس والای برخوردار است.
داکتر صبورالله
سیاه
سنگ را من از خلال کارنامه های
ادبی شان میشناسم و دیدگاه وسیع شانرا در برخورد با
پدیده ها
تحسین میکنم. به افق دید
سیاه سنگ از آنجا مرز
قایل نمیباشم که قلم
سیاه سنگ بدنبال کاوش درد های وسیعتر انسانی مرز های جغرافیای
را در نوردیده و هر کجای
که ظلمت جهل انسان فاجعه آفریده است او با قلمش نفرت
دیگران برای آموزش
پند از پدیده های زشت چه بسا عنعنوی را برانگیخته است.
هیچکس به
تردستی او ظلمت عنعنوی
قومی که دعا خلیل اسود، این جگرگوشه ی عراقی را که فقط به
جرم دوست داشتن پسری از
تبار دگر توسط اقاربش به سنگسار محکوم شده بود، و از خانه ی
که او در آنجا پناهنده
شده بود تا لحظه ی از شر اقوام کشنده اش درامان باشد، کشان
کشان برده شده و در
میدان قریه، آنجای که مشتی وحشی صفت برای سنگسارش درآنجا جمع
شده بودند، بطرز فجیعی
سنگسار گردیده بود، را، برشته ی تحریر در نیاورده است.
سیاه سنگ در
آنزمان برخلاف عقیده ی بعضی که اورا به باد انتقاد از اینکه او باید
تمام وقتش را صرف تشریح
درد های بیشمار افغانستانی ها میکرد، گرفته بودند، به این
افق دید نایل بود که
ظلمت ناشی از بعضی از رسوم ناپسندیده ی ما بر ظلمت رسوم قبیله
ی دعا خلیل اسود پیشی
میگیرد. و تشریح آن درد سرسام آور
ارتباط مستقیمی بادرد
های بیکران ما دارد.
اگر
فرهیختگان فرهنگی
خویش را از لحاظ دیدگاه
شان تقسیمبندی نماییم، اغلب شان از تاثیر احساسات قومی،
دیدگاههای سیاسی شان و
تفاضل برای نمایش قدرت قلم و برخ کشیدن مشتی لغات قلمبه
سلمبه ی سیاسی، فلسفی و
یا
روانشناسی، مبرا نیستند.
داکتر سیاه
سنگ با مهارت خویش را از زیر این بار بیرون کشیده است. همانطوری که میتوان
مشکلترین مفاهیم فلسفی
را با زبانی ساده تر افاده کرد، او ساده نویسی را پیشه
کرده است، نه برای اینکه
به کنه فهم خوانندگان خویش باور ندارد، بل برای گریز از
تفاخر و تفاضل.
در خاتمه من به این شخصیت
والای ادبی و فرهنگی سر تعظیم فرود میاورم
و ادامه کارهای پر بار
شانرا در قسمت خلقیت آثار شان باکمال صحت و موفقیت در
زندگی برای شان آرزو
دارم.
|