وقتی آدم قلم به دست میگیرد
تا در رابطه به گرامیداشت شخصیت والا و محترم که صبوری و متانت از اسم
جاودانه اش هویدا است، "داکتر صبورالله سیاه سنگ" چیزی بنویسد، پای قلم
آشکارا از رفتن باز میماند چه قلم نیز مانند من در برابر این بزرگمرد و
دانشمند و توانا کم میاورد .
اما بگذارید برایتان بنویسم
: دیر زمانی از ان رو زها نمی گذرد که من با او و قلم توانایش آشنا شدم و
دلنوشته و مطالب پر محتوایش را از طر یق سایت های گو ناگون به خوانش گرفتم.
و نوشته های سود مند و پر محتوایش مرهم زخم های چندین ساله دل غربت زده
ام شد.
وقتی آنچه از قلم ایشان بجا
می ماند و میخواندم او را حامی هر چه همجنس خودم بود، مییافتم. و قتی "دعا
به خداوند نرسید" را خواندم. جسارت کردم و نامه ای برایش نوشتم که سراپا
خشم بود، ولی این کوهی از صبر متانت آن خشمم را "خشم پاکیزه" نامید و
مقام و جایگاه خودش را در قلب من و هر چه خواننده نامه ام بود، اثیری
ساخت.
آیا تا هنوز کسی کنار واژه
خشم "پاکیزه" را افزوده بود؟ آنهم چنان با مهارت که خاصه ذوق عالی و
خداداد باشد. آری او خشمم را نادیده گرفت و آن را پاکیزه خواند و باز هم
به خاطر گرامیداشت از مقام مادر و احترام زن که هدیه آسمانی اش نامیده اند
چنین آرزو کرد:
کاش ميشــد
دانست زنها هنگامي که جنگ افروزان، تفنگپرســتان، بم افگنان و ارتشــمردان
را ميبينند، چگونه مي انديشند. کاش هـر مــرد، دسـتکم نيم روز
"مــادر"
ميشــد و ميدانست که گلوله پراکندن و آتش گشـودن بر روي زنان، کودکان و
مـردان چه دلگزاست. کاش آفريدگار جهــان ديگري مــي آفريد با آدمهاي بهتر؛
جهاني که در آن نفت جنجال برانگيزتر از گندم بهشت نگردد؛ جهــاني که در آن
عــروض "آزادي" با
تيشــه و تبر تقطيع نشــود، و جهــاني که در آن اشــک بزرگتر از چشــم،
نهنگ بزرگتر از اقيانوس و ســرمايه گـرانتر از ســر نباشد.
بلی فقط این خوبی و بلند
اندیشی و صفا و صمیمت را از رگ قلم گرم او باید سراغ داشت که انسانیت را
بالا تر از ملیت و زبان و قوم مذهب قبول کند و زن را به اسم بشر بشناسد،
نه زیر نام ملیت های هزاره، ازبیک، تاجک، پشتون و یا هم عرب و یا امریکایی
......
بلی داکتر صبور الله سیاه
سنگ در درازنای خدمت چندین ساله اش به هنر و فر هنگ و ادبیات کشور صمیمانه
کوشیده است تا ملتش را به طرف اتحاد و همبستگی سو ق بدهد. همیشه ملی
گرایانه اندیشیدن در آثار گرانبهای شان قابل لمس و دید بوده و است.
شعر سرودن را بسیاری از
مردم بلد استند اما شعر شاعر را به تر جمه گرفتن کار سهل و ساده نیست که
خوشبختانه از این امتحان نیز کامیاب ترین بدر آمده اند. نظر من در مورد
بیو گرافی نویسی این نویسنده که ان شاءلله
بعد از به دسترس قرار گرفتن این اثر گرانبها ی شان ریکارد تازه خواهد بود
که اگر غلو نکرده باشم یقین دارم کمتر نو یسنده حتی به سویه جهانی قادر
به شکستاندن آن نخواهد بود. د رمورد نقد و ارزیابی دست بلندی داشته و این
کار را نیز به موازین بین المللی انجام میدهند.
به زندگانی من کس نکرد یاد
از من
ز بعد مرگ مرا زنده یاد
میخوانند
زهی سعادت که به همت بلند
مدیر مسوول سایت خوب کابل ناتهـ همو طن ما آقای" ایشور داس" امروز ما در
حالی چراغ به دست گرفته حضور به هم رسانیده ایم تا خاطرات و گفتنی های خود
را اظهار کنیم که سیاه سنگ محترم را در جمع خویش داریم .
اگر چه در مورد شخصیت
محترم و فر هنگی این نویسنده، شاعر داستان نویس نقد و ارزیابی کنندهء
آثار ادبی هر قدر بگویم کم گفته ایم. اما من خود را در برابر این کوه دانش
سنگریزهء بیش نمی بینم، زیرا
همینجا بسنده میکنم.
در اخر برای خوشبختی و
سعادت و کامگاری شان با خانوادهء
گرامی دعا کرده و عمر هزار ساله و با عزت برای شان ا ز خداوند منان آرزو
میکنم تا باشد دعای من به آسمان برسد .
ما از تو بر خوردیم تو از
عمر بر خوری
***
آلمان
01.07.2008
|