کابل ناتهـ، Kabulnath
















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
 
در افق فاجعه
 

شبگیر پولادیان

 

سروده ی ١١

 

وقتی از پهنهء سربینهء شب
یک صدا از افق فاجعه بر می خیزد
در ظلامی که شب از پنجره ها می آید
مثل آن فریه پس از بمباران
مثل آن شهر پس از ویرانی
مثل آن جنگل آتشزده بر دامن کوه
مثل آن راه فروکوفته در لای و لجن

یک صدا از همه یی حنجره ها می آید
یک صدا از سر درد نومید
یک صدا از وحشت!
وحشت از فاجعهء تنهایی
وحشت از چرخش جاوید مدار تردید
وحشت از درد خموش همهء « سلسله رو به زوال ایمان »
وحشت از سلسله دستانی که می پوسند
                                    در گرهــــــگاه گمان

« وحشت از صلح دورغین دو قطب »
وحشت از مزبلهء ژرف نهاد تاریخ
وحشت از راه که بی زمزمه راهــــــــرویی
مانده در ژرف ترین ساکت شب

وحشت از رشته نامرئی وهن
که زمین را به زمان می بندد
و تهیگاه عفن بار دهانی مایوس
که به سیمای پر از حفرهء ما می خندد

وحشت از زهر پراگنده یاس
که سراپای وجودم را
در تب فاجعه تلخ فرا می گیرد
و تمامیت دلتنگ گلویم را
در طنـــــینی به درازی صدا میگیرد
 

ادامه دارد.....

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷٨           سال چهـــــــــارم                  اســــــــــــد    ١٣٨۷                 اگست 2008