کابل ناتهـ، Kabulnath
آرش آذیش
برای فانوسیا ن
ظاهر تایمن و نوذرالیاس
باسماجتی که جوره ندارد
پافشاری ماندن ِ
این درد ِ دیر سال
بر زمینه ی کبود ِ
دشواری ِ مکروه
با لجن کر نشی یاوه
سایه ی سربی ِ دردی که
بازی میکند و نمی بازد
که می آشوبد
که خلوت ام را لگد می کوبد
که آشتی نمی شناسد
حباب های اندهانی را
با شلاق ِ حافظه
می رقصاند.
فانوس ِ هستی ِ تان روشن
چلچراغ ِ اندیشه تان
جاودان تابان !
بهار یادتان را
مزه مزه می کنیم
یاران!
بیست وسوم می 2008
بالا
دروازهً کابل
شمارهء مسلسل ۷٤ سال چهـــــــــارم جوزای ١٣٨۷ جون 2008