اگر در بارهء چشمداشت و نتایج زود فرجام شورش های که درتبت
در ماه مارچ آغاز شده بود، همچنان تردید نماییم، پیرامون انگیزه های حاکم
در آن، که مسألهء تبت را در محراق توجه بگذارد، گمانی نمی توان داشت. زیرا
از نیمهء ماه مارچ سال جاری که شورش ها آغازیدن گرفت، شاهد آن نتایجی هستیم
که از یکسو پیروزی رهبران جمهوری مردم چین را درسرکوب خیزش ها مسجل کرده
است واز سوی دگر، بازتاب گسترده یی را که تدارکات ونمایشات برپایی المپیک
دارد، در واقع به دلیل تاکتیک های حساب شده، مسألهء تبت را نیز بازتاب داده
است. با توجه به همین پیامد ها، می شود سوال چگونگی دورنمای مسأله
را بار دیگرمطرح کرد.
پیرامون نقشی که عوامل داخلی، شامل ظرفیت ها وکلیه امکانات
و توان مندی تبتی ها ایفأ خواهند کرد، می شود گفت که شورش هایی که چندین بار
در خلال چند دهه برخاست وسرکوب شد، حاکی ازنبود توان مندی لازم تبتی ها
بود. و درمقابل، رهبران پکن از امکانات بسیار بیشتر برای سرکوب بهره مند
بوده اند. ابزار وامکاناتی را که رهبران پکن برای سرکوب در معرض استفاده
قرارداده اند، از سرچشمهء خواستگاه سیاسی تحمیل گرایانه، بی احترامی به دگر
اندیش و دگر باور آب می خورد. وتوسل شتاب الود به اعمال خشونت آمیز، به رغم
امکانات وتوانمندی غیر قابل مقایسه با شورش ناراضییان، ترس وهراسی را نیز
حمل می کند. ترس وهراسی که همه نهاد های حاکم آمیخته با دیکتاتوری
واستبداد رأی را همواره در درازنای تاریخ نیز داشته اند. ترس ازینکه ، با
شعله ورشدن یک حرکت، حرکت های تکمیلی برپا خواهند شد و نارضایتی های در
ظاهر نهفته اما بیدار، ازده ها وصد ها جای دیگر سرخواهند کشید. و ترس ازین
که ادامهء شورش دستاویز مخالفین نیز می شود. ازینرو، نه تنها آن خواستگاه
سیاسی استبداد منشانه، ضرورت خشونت آمیز سرکوب را به نوع حیاتی برای خویش
مطالبه می کند، بلکه سرعت بخشیدن به عمل را نیز خواهان است.
کار بستن این انگیزه ها، به تنهایی در خواستگاه سرکوب
طلبانهء شوروی وچین نماد نیافته است، بلکه ویژه گی کلیه نظام ها ونهاد های
بیگانه با تحمل ونا آشنا ویا دشمن فرهنگ احترام به دگر اندیشان و دگر
باوران است.
در جمهوری مردم چین، همان گونه که الگوی ساختارهای متنوع
شوروی ( منتها در کشور عقب مانده تر از روسیه تزاری ) رهنما بود، تجربه های
که فروپاشیدن آن نظام را بار آورد ؛ هراسیدن را به حفظ فضای آمیخته با
اختناق سیاسی و کاربرد سریع ابزارسرکوب برای جلوگیری ازتکرار آن درچین به
نمایش نهاده است. و با توجه به همین تجربه ها و زمینه های مساعد شناخته شده
برای ابراز نارضایتی وطرح باور ها واندیشه های متفاوت با اقلیت سیاسی حاکم
است که می شود گفت رهبران دارندهء حق هرنوع امر ونهی هستند و از هرنوع
امتیازی نیز بهره مند می باشند ، می ترسند که وقتی مردم تکان بخورند، به
شمول آن مردم یا توده هایی که گلو های ایشان هنوز تشنه است و شعارهای
دیرینه نیز عطش تشنگی ایشان را فرونه نشانده است،شورش خواهند کرد. آن وقت،
این رهبران سخن شنوهایی نخواهند داشت. چه رسد به این که مردم یوغ حاکمیت آن
ها را حمل کنند. در آن صورت، ( که زمینه های رویش آن درچین مساعد است )،
حلقه های زنجیر ستم چند بعدیی را که رهبران پکن بر دست وپای مردم تبت ویا
کاشغر نیر نهاده اند، در شرف فروریختن وشکستن خواهند یافت.
رهبران چین از بروز چنان دورنمایی هراس دارند.
جهان طرفد ار دست یافتن به منطقهء پهناوری چون چین
وخریداران ومصرف کنندگانی که این کشور بیش از 1300 ملیونی دارد، همواره در
هوای آن دنیای خویش اند. برای آن ها که فروپاشیدن نظام های اقتصادی
سرمایداری دولتی را رفع مانع برای رشد ورونق سرمایه داری وگسترش نفوذ
سیاسی خویش می بینند، سخن گفتن ازتبت وتبت های دگرناشناخته نیست.
وقایع یک ماه اخیر در رابطه با تبت، اگر زمینه یی برای
اندیشیدن این مورد مشخص شده است، نیازمند تأمل دگری هم است. در حالی که خرد
ورزی وکاربرد افکار تمدن آمیز دیکتاتوری واستبداد رأی رانمی تواند قبول کند
وچنین است که رهبران پکن محکوم می شوند، و احترام به آرزوی حق تعیین سرنوشت
مردم تبت توجیه عقلانی وانسانی را نیزمی تواند درجبین داشته باشد،(
ازمدافعین کاذب و دروغین که بگذریم )
طرح پرسشی سر برمیاورد که آیا آموزه های سیدارتا
گوتاما ( بودا) که بیش از دوهزار وچند سال پیش در هند به ظهور رسید وبا
پشتیبانی سیاسی ونقش آشوکا، گسترش قابل ملاحظه یی یافت، درمانگر احتیاجات
مردم تبت خواهد بود ؟
اگر به تنهایی، به انگیزه واتخاذ موضع برای احترام به این
چهارمین دین از نگاه کمیت در جهان، بسنده نشود ودر واقع طلب حقوق ملی مردم
یک جامعه را بحث توجه به بهبود شرایط معیشتی نیز همراهی کند،ابراز نظر
پیرامون اوضاع تبت جامعتر وآموزنده تر خواهد بود. با توجه به محدودیت های
معلوماتی ما، تصور این است که می شود پاسخ یابی به این سوال را به داشتن
وقت بیشتر محول نماییم.
اما این نیاز به داشتن معلومات بیشتر، مانع این برداشت
نیزنتواند شد که، حاکمیت چندین سدهء دالایی لاما ها که از قصر" بوتالا"
جامعهء تبت را اداره کرده اند، درحفظ و رشد ناگواری های اجتماعی وتاریخی
مشکلات آن جامعه سهم داشته اند، غیرقابل تردید است.
----------------------------
* تقاضا می شود مرتبط با این نبشته، نبشتهء " فریاد تبت
از حنجرهء المپیک " در سایت آسمایی نیز خوانده شود.
نویسنده از انتشار قسمت سوم رابعه بلخی درین شماره معذرت
می خواهد. زیرا دونبشته را دریک شماره ازیک قلم مصلحت نمی بیند.
|