کابل ناتهـ، Kabulnath

















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
 

نوشته شیوه کیوال

 
 

درسوگ دهمین سالگشت ویرانی مینار چکری

 

 مدتی است از نویسنده وستاره  پر فروغ معاصر ادب دری – فارسی محترم دوکتور صبور الله سیاه سنگ مطلبی به نظر نمیرسد . که این امر دوست داران نوشته های  این فرهنگی  گرامی  را به تشویش انداخته است . به امید اینکه محترم سیاه سنگ داری صحت وعافیت کامل  بوده و چشمان همه افغان ها بار دیگر به نوشته های شان روشن شود. سال قبل مطلبی بسیار پر محتوی وبا ارزشی در باره مینار چکری نوشته محترم سیاه سنگ درسایت کابل ناته به نشر رسید مطلبی که بسیاری از گوشه های تاریک وتاریخی مینار مذکور را برای خواننده گان روشن ساخت .

 قامت رسا  وبلند مینارچکری برای ساکنان جنوب ، جنوب غرب وجنوب شرق کوه شاخ برنتی (کوه سهاک) از فاصله های دور و نزدیک  حتی برای ساکنان ساحات شاه شهید (ع) وسید نورمحمد شاه مینه بخوبی هویدا بود . بخصوص برای ساکنان قریه بزرگ شیوه کی وقرا اطراف آن تماشای مینارمذکور در هنگام بعد از آفتاب نشست زیبای ومنظره خاصی داشت . ولی اگر  در باره سوابق وتاریخ مینار مذکور سوالی میشد ، همه میگفتند وبه این عقیده بودندکه : تا بوده چنین بوده . و تعداد آنهائیکه  از تاریخ 1600 ساله  مینار چکری اطلاع داشتند بسیار اندک بود.

در اواخر سال 1355هجری شمسی دولت وقت قرار دادی را به ارتباط توسعه خدمات صحی ، مرکز صحی شیوه کی و ترمیمات مینار چکری  با دولت انگلیس به امضا رسانید . که بعد از آن مردم محل شاهد پرواز های طیارات هلی کوپتر وفرود آنها در ساحات منیار چکری بودند. ولی این پرواز ها زیاد دوام نکرد  زیرا بعد از کودتای هفت ثور سال 1357 دولت جدید تمام دکتوران ومتخصصین انگلیسی مرکز صحی شیوه کی را رخصت  کرد و به همان ترتیب دیگر هلی کوپتری بصوب مینار چکری در حال پرواز به نظر نمیرسید. یعنی اینکه کار ترمیمات مینارچکری که توسط متخصیصن  انگلیسی پیشبرده میشد ؛ نمیه کاره ماند.

  بعد از وقوع کودتای ثور مردم وتاریخ کشورما شاهد وقایعی بودند وهستند که  اگر تمامی این حادثات وخاطرات روی کاغذ بیآئید شاید صد ها هزار اثر هنری  داستانی وتاریخی از آن خلق گردد ؛ که روی این امر گاهی استاد اکرم عثمان و لطیف پدرام با رادیوی بی بی سی مصاحبه ای داشتند ، درحالیکه استاد اکرم این مسئله را تائید میکرد، لطیف پدرام کررأ آنرا با سماجت خاص رد میکرد. به هرحال.

انقلاب یا کودتای ثور صورت گرفت . اشتباهات  و زورگویی های  فرعون گونه   انقلابیون  تازه بدوران رسیده  هفت  ثوری درنخستین ماه ها وسال های  کودتا  عرصه های مختلف زنده گی را بر مردم تنگ نموده ومردم جان به لب رسیده بمنظور نجات ناموس و سر  درحالیکه مال های شانرا بجا میگذاشتند دسته دسته راهی کشور بیگانه چون ایران وپاکستان میشدند. سردمداران مترصد حکومت پاکستان که هیچ گاهی نظرمساعد نسبت به ملت وسرزمین  افغان ها  نداشته  وندارند موقع را غنیمت دانسته و با استقاده از فرصت ،شیادانه و شیطان گونه وطن  افغان هارا با هیله ونیرنگ بدست خود اولاد افغان ویران ساختند.

دریکی از روزهای ماه اسد سال 1359 بود که تعدادی افراد سلاح بدست زیر نام مجاهد به لیسه شیوه کی ریختند ، بعد از آنکه تا توانستند تعدادی از استادان لیسه مذکور را درمقابل تعداد کثیری از شاگردان  تحقیر و توهین نمودند ، تعداد دیگری را با خود بردند که تاکنون از سرنوشت آنها خبری نیست . وبه دیگران اخطار دادند که دیگر قدم شانرا به مکتب نگذارند.  هنوز مدت بیشتر ازیک ماه  از این عمل ننگین مجاهد نما ها نگذشته بود . که  بار دیگر در یک شب تاریک  همان افراد بنا به دستور سازمان استخبارات نظامی پاکستان جهت ثبوت به اصطلاح جهادشان دربرابر باداران پاکستانی  به همان  مکتبی ریختند که کاملأ از معام ومتعلم خالی ودیگر هیچ  صنفی ودرسی در آنجا دایرنمیشد.  درحالیکه کلیه اثاثیه ولوازم مکتب از قبیل میزوچوکی ، کتابخانه ،لابراتوار و تحویلخانه های مملو از کتاب  درجایش بود . مهاجمین ابتدا با پمپ دوا پاشی تمام دروازه ها وارسی های  چوبی  مکتب را پترول پاشی نموده و بعدأ باروشن ساختن یک پلته گوگرد ساختمان مکتبی را زیر نام    مرکز تربیه کمونیزم  به آتش کشیدندکه از سرمایه ملت و ازخون ملت درراه خدمت به اولاد وطن تعیمر وآباد گردیده بود. در حالیکه قبلأ یاد آورشدیم که مکتب  کلی از معلم ومتعلم خالی وهیچ گونه تعلیمی درآن صورت نمیگرفت چه رسد به تعلیم کمونیزم . بعد ازآن  هرگاهی که می شنیدم که درگوشه وکنارمختلف کشور ساختمان مکتبی زیر نام نابودی مرکز تربیه کمونیزم به آتش کشیده است به بدبختی و خوش باوری ملت بیچاره خود میگریستم .

سالها ازآن حادثه سپری شد ودولت وحکومت فرمایشی کرملین هم دراثر مرض خود خواهی وخود بینی  بیش ازحد رهبران اش و توطئه علیه یکدیگر که مدت قبل ازکودتای ثور دامنگیر آنها شده وبا پیروزی  کودتای ثور شدت بیشتر کسب نموده ومثل مار همدیگر را میخوردند، در داخل فرو ریخت و حکومت به اصطلاح اسلامی جانشین آن شد ولی باز هم  رهبران جهادی جهت غصب کامل قدرت بد تراز  رهبران کودتای ثور به جان همدیگرافتاده وملت بی پناه مارا به قربانی گرفتند.  وگلبدین راکتبار با باریدن ده ها هزار راکت بر سر کابلیان ، شهرکابل را به ماتم سرا تبدیل و ثابت ساخت که  در قساوت وسنگدلی حریفی ندارد. وبا ادامه این حالت با گذشت هر روزو توطئه های مخرب رهبران پاکستانی علیه مردم ما، ملت بیچاره ما دربدر تر وخانه خرابتر شدند ومیشوند .

دریکی از شب های ماه حمل سال 1377 هجری شمسی بود ، آسمان آنشب ابری   وبوی باران از آن میآمد ؛ ومهتاب زیر ابرهای غلیظ پنهان شده بود ولی بازهم  نور بسیار ، بسیار کم مهتاب  از ورأ ابرهای غلیظ گذشته  واندکی تاثیرآن بروی زمین نمایان بود.    دهقانان سرزمین ما را عقیده برآنست که پاشیدن کود کیمیاوی درهنگام باریدن باران برمزرعه تاثیر ومفاد فراوان  دارد تا پاشیدن آن در هنگام آبیاری.    نیمه های شب بود که پدرمرا از خواب بیدارکرد وبرایم گفت که برویم کرد (قطعه زمین) های گندم را کود بپاشیم  ،شاید امشب باران خوبی ببارد . از بستر خواب بلند شدم وبه کمک پدر بوجی های کود کیمیاوی  را به کراچی دستی گذاشته وراهی زمین ها شدیم . هنوز به مزارع گندم نرسیده بودیم که باران شدیدی به باریدن شروع کرد. به عجله زیاد خود را به مزارع  گندم رسانیدم و پدر با شتاب دهن بوجی کود را باز و دامن اش را پراز کود کیمیاوی نموده وبه پاشیدن کود شروع کرد . پدر با  وجود آنکه کاملآ تر وخیس شده بود ولی با سرعت  زیادی کود را بر کرد های  گندم میپاشید زیرا هراس داشت که مبادا باران آرام گیرد؛ ومن درپناه درخت توت عظیمی تا اندازه زیادی ازگزند تر شدن آب باران درامان بودم . پدر درهر کردی سه یا چهار دامن کود میپاشید و ظرف مدت یکساعت تمام کرد های مورد نظر را کود  پاشید وکارش را تمام کرد ولی باران همان طور میبارئید . وما هردو در پناه درخت توت منتظر پایان گرفتن باران بودیم ؛ دقایقی بعد بالاخره باران آرام گرفت ابر ها نسبتأ متراکم شد ونور بیشتری از مهتاب به زمین منعکس میگردید درست هنگامی که ما آماده رفتن بصوب خانه  بودیم ، یکبارروشنایی سرخوگونه ای  بلندی های کوه چکری و فضای اطراف آنرا برای چند لحظه ای روشن ساخت  وبعدأ صدای انفجاری مهیبی  به گوش رسید ؛ من از پدر پرسیدم  الماسک بود ؟ - پدر درجوابم گفت :

- نه مثل اینکه انفجاربود ؛وبعد درحالی که پدر دست اش را به طرف  کوه چکری  نشانه رفته بود برایم گفت " نگاه کن" .  در روشنایی کمرنگ نور مهتاب دیده میشد که  یک رشته دود وخاک از محل مینار چکری در حال بلند شدن است پدرنا امیدانه گفت : "هه هه  بیران اش کدن".   ومن هم دانستم که حرف از چه قرار است .

فردای آنشب  در قریه بزرگ شیوه کی وقرأ اطراف آن شایع شد که مینار چکری ویران شده است . وشب آن بخش فارسی وپشتوی رادیوی بی.بی .سی از قول خبر نگار شان درکابل ،  ویلیام ریب خبری را خواندند که گویا مینار چکری دراثر فرسوده گی زیاد فرو ریخته است. وبعد ها   هم  ساکنان قریه شیوه کی واطراف میگفتند که مخربین مینار  به این عقیده بودند که گویا  درمیان بدنه مینار چکری گنجی نهفته بوده  و آنها بمنظور دست یابی به گنج ، مینار مذکور را ویران کردند ؛ ولی بعدأ دریافتند که هیچ گنجی درآن مخفی نبوده است . ولی هر چه با شد با ویران ساختن مینار1600 ساله  چکری دشمنان قسم خورده ملت وفرهنگ  ما یک قدم دیگر به اهداف شوم وپلیط شان نایل آمدند.  پایان .

جهت معلومات مزید در رابطه باسرنوشت منارچکری به این لینک مراجعه گردد:
 

http://www.kabulnath.de/Salae_Soum/Shoumare_56/dr.%20Sisasang.Chakari-2.html

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷١               سال چهـــــــــارم                      ثور    ١٣٨۷                  اپریل/می 2008