این
سئوال همیشه برایم مطرح بوده است که چرا باید روزی را برای تجلیل از مقام
زن در نظر گرفت؟ اصلا چه ضرورتی وجود دارد که وقت و انرژی و بعضا سرمایه
خود را در این روز خاص به تجلیل از مقام زنان اختصاص دهیم؟ پاسخ های
بسیاری به این پرسش از قبل ساخته شده و دهن به دهن گشته و نسل به نسل آمده
است. هشتم مارچ روز جهانی احترام به مقام زن است. در این روز هم از مقام
شامخ زن تجلیل شده و هم راه های عملی پایان دادن به ظلم جهانی علیه زنان
بررسی می شود. برای اینکه بتوانم موضوع را دقیق تر بفهمم با بررسی مثال های
مشابه آغاز می کنم. مثلا ما روز جهانی کودک داریم. در این روز البته که از
مقام کودک تجلیل نمی شود اما سعی می شود تا نحوه درست برخورد والدین با
کودکان شان تشریح گردیده و بدینوسیله کوشش می شود که به ظلم علیه کودکان
اعم از کار اجباری پایان داده شود. مثال دیگر را از تقویم کشور خود بر می
گزنم. روز شهدا و معلولین. در این روز هم از مقام شهدا و معلولین تجلیل شده
و هم راههای مساعدت بیشتر به معلولین بررسی می شود.
بین " شهدا و معلولین" و "
کودکان" یک تشابه وجود دارد. هردوی این گروه از ضعفی رنج می برند. شهدا جان
شان را از دست داده اند و معلولین بخشی از جان شان را. کودکان نیز به دلیل
نا توانی جسمی و فکری به نحوی معلول اند. البته اگر معلولی از نا توانی
جسمی یا روحی نجات یابد و به اصطلاح خوب شود طبیعتا او دیگر معلول نیست و
همچنین کودکان بعد از اینکه سیزده ساله شدند دیگر کودک نیستند. معلولی که
شفایافته و یا کودکی که سیزده ساله شده دیگر نمی تواند منتظر تجلیل و تکریم
و یا احتمالا مساعدت خاص در روز های " شهد و معلولین" و " کودکان" باشد.
چون آنان دیگر "معلول" و " کودک" نیستند.
اما زن همیشه زن است. یعنی
زن بودن یک خصلت عارضی نیست تا بتوان توقع رفع آنرا داشت. معلولیتی نیست که
بتوان به مدد طب قدیم و جدید آنرا دوا کرد. زن بودن یک خصلت ذاتی است. حتی
شهید بودن و شهید شدن نیز یک خصلت عارضی است. با این حساب دلیل فلسفی روز
جهانی زن چیست؟ چه چیزی باعث شده است که ما زن را برای همیشه در کنار
معلولین و معیوبین قرار دهیم؟ البته بین " روز شهدا" و " روز زن" یک شباهت
آشکار وجود دارد. در این روز تنها به تجلیل و افسانه سازی از یک شخصیت
موهوم و غیر فرضی پرداخته می شود. مثلا این گونه نیست که در روز شهدا به
شخصیت فردی و اخلاقی یکایک شهدا پرداخته شود. در این روز " فدا کردن جان
در راه استقلال وطن" تجلیل می شود. پس از شهدا هم تجلیل واقعی نمی شود. از
یک مفهوم و یک تعبیر تجلیل می شود. تعبیری که متاسفانه به یک دروغ تاریخی
بیشتر شباهت دارد. عده ای جان شان را در راه استقلال وطن داده اند و عده ای
دیگر با فروختن همان استقلال جیب های شان را نجات داده اند.
وقتی که از مقام زن تجلیل می
کنیم از یک سو همان داستان تجلیل از شهدا پیش می آید. اولا در این روز نه
از زن که از یک عده مفاهیم کاملا ذهنی تجلیل می کنیم. ثانیا بسیاری ازما به
همان مفاهیم باور قلبی هم نداریم و ثالثا تصویر شفافی نیز از همان
مفاهیم ذهنی نیز ارایه نمی کنیم. به هر حال باید بگوییم که ما چرا از مقام
زن تجلیل می کنیم؟ اگر زن بودن یک درجه عالی انسانی است پس حضور این درجه
عالی انسانی در زندگی عادی ما کجاست؟ کسی چیزی از این " درجه عالی" در هیچ
جای تاریخ زمین ندیده است. زن هم حد اکثر انسانی است مثل مردان. اگر حرف از
درجه عالی انسانی نیست پس باید یک ضعف و معلولیت باشد. اگر ضعف و معلولیت
است باید به روشنی گفته شود که این معلولیت چیست؟ از کجا به وجود آمده و
عارضی است یا ذاتی؟
به نظر من، ما مردها در یک
حرکت نا مردانه زنان را در جمع نا توانان جسمی و روحی جا داده و با اختصاص
دادن یک روز از تقویم سال، سه صد و شصت و چهار روز از روزهای سال را مردانه
ساخته ایم. زنان همین یک روز را دارند و صد البته که در همان یک روز هم از
مقام آنان مردانه تجلیل می شود. عده ای از زنانی که " مردانه" از رنج بچه
داری رهیده و توانسته اند درسی بخوانند و کتابی ورق بزنند، در روز زن "
مردانه" از مقام زن تجلیل می کنند.
زن بودن نه یک معلولیت که یک
خصلت است. تفاوت های جسمانی زنان با مردان باعث رشد و شکوفایی تاریخ مردانه
و مرد محور گردیده و زمینه حذف کامل زنان را از امور سرنوشت ساز فراهم کرده
است. برای تجلیل واقعی از مقام زن لازم است که حقوق از دست رفته شان را به
آنان باز گردانیم. با شعار و تجلیل و تکریم نمی توان از یک مظلوم دفاع کرد.
برای دفاع واقعی از مظلوم باید از او رفع ظلم شود. با این تفسیر، در روز
جهانی زن ظالمان، مظلومان ظلم خویش را تجلیل و تکریم می کنند. معنی دیگر
این کار اینست که که ما در روزجهانی زن به زنان صراحتا می گوییم که ما
مردها شما زنان را از یاد نبرده ایم. هرچند به شما ظلم می کنیم اما از قدر
شما را نیز می دانیم. به شما ظلم می کنیم چون شما نا توانید و چون نا
توانید روزی از روزهای سال را به شما اختصاص داده ایم و در این روز برای
شما هدیه می خریم و عکس های تان را بزرگ چاپ می کنیم. البته که از نهم مارچ
آش همان آش است و کاسه همان کاسه قدیمی.
ممکن است گفته شود که روز
جهانی زن این فرصت را فراهم می کند تا با تلاش گروههای دفاع از حقوق زن کم
کم زمینه یک زندگی عاری از تبعیض برای زنان فراهم گردد و به همین دلیل باید
به نتایج تجلیل ها امید داشت و از ادامه آن حمایت کرد. اما به نظر من روز
زن، روز واقعی فراموش کردن زن است. هشت مارچ روز تجلیل زن نیست، روز بی
احترامی به زنان است. معنی دیگر روز زن اینست که " زنان عزیز! شما فعلا
همین یک روز را داشته باشید تا ببینیم چه خواهد شد".
دموکراسی، حقوق زن و اصلا
حقوق بشر باید برخاسته از یک درک روشن باشد. از خانواده های کم سواد و بی
سواد و غیر شهری و ... می گذریم. چند در صد از روشنفکران و نویسندگان و
تحصیل کردگان ما زنان شان را لت و کوب نمی کنند؟ ببخشید این سئوال خیلی نا
مردانه بود. اجازه بدهید اینگونه بپرسم: چند درصد از تحصیل کردگان ما به
حقوق انسانی زنان شان در درون خانه احترام می گذارند؟ شما هرچه دل تان می
خواهد به این سئوال جواب بدهید اما در میان نویسندگان و شاعران
و سیاستمداران سرزمین ما چرا تعداد زنان تحصیل کرده و نویسنده و فعال
اجتماعی آنچنان کم است که در قطار بی شمار مردان عدد شان به شمار نمی آیند.
اگر از من خیلی ناراحت نشوید خدمت تان عرض می کنم بسیاری از ما نکتایی
داران تحصیل کرده که لقب روشنفکر را سالهاست با خود به همراه داریم مثل
همان عامی بی سواد اگر نه روزی یک بار که ماهی چندبار به قصد قربته الی
الله زن خود را لت کوب می کنیم. چند در صد از قلم بدستان ما چند همسری
هستند؟ اگر بگویید که تعداد روشنفکرانی که دارای بیش از یک زن " رسمی"
هستند بسیار کم است من عرض می کنم که شاید دلیلش نا توانی مالی قشر نویسنده
و روشنفکر باشد. بسیاری از روشنفکرانی که خلقی، جهادی یا طالبی شدند بسیار
زود دچار چند زنی و دهها فرزندی شدند.
ما اگر زندگی انسانی داشته
باشیم همه ۳۶۵ روز سال باید روز زن باشد و همه این روز ها روز مرد.
از اطاله کلام می گذرم. کاش
در هشت مارچ امسال بیاییم و " مردانه" به بررسی کلامی و فلسفی تبعیض های
اعمال شده بر زنان و راههای حذف آن تبعیض ها پرداخته و در این وادی بی پرده
سخن بگوییم.
|