در سر زمین انجماد تقویم ،
به کدامین فردایی دل بندیم ؟
که امروز آن دیروزست
و فردایش دیروزتر
* * *
های امروزیان
!
شما بر کتیبه ی یادِ تان رقم زنید
که ما دیروز به دنیا آمده بودیم
در دیروزی زیستیم
و همین دیروز نیز
در میدان ابدیت تاریخ
آونگان مان کردند
زیرا نه ریشی به درازای فاجعه
در صورت مان رویید
و نه بروتی
به کلفتی مزاج تاواریشان .
نه در خرمن پشم
و دایره ی پکول
تحصن گزیدیم
و نه بیریش و بروت
یاردمچی تباراندیشان گشتیم
مهتر و کهتر نتراشیدیم ،
بزرگباوری و کوچک اندیشی را
فراخور مغزهای تهی یافتیم
سایه ی حمایت را
بر روشنایی حمیت
ارحج نه انگاشتیم .
پس چه گاهی فرزند عصر بوده میتوانیم
که زاده ی ازمنه نبوده ایم
فقط یکبار به دنیا آمدیم
ولی صد بار آن را پدرود گفتیم
بر عکس شما که
صد بار
به دنیا آمده اید
ولی
یک بار
با آن وداع خواهید گفت
.
فقط یک بار
و برای همیش !
* * *
های سره سازان غش از ثمین !
شما که غوزه ی خشخاش و شیره ی شیطانی آن
برای تان نا مرئیست
ولی پَلِ المایسنه ی مَتَه ی تان را
بر دانه ی آن استقامت بخشیده اید
و
زبان مارا
دیروزینه ،
پیام مارا
مرتبط به عهد عتیق
و چارچوبه های سخن مان را
دقیانوسی
در می یابید ؛
انگاره های فرا امروزین شما
نصیب خود تان باد
که حق با شماست.
ما که نعش فرهنگ خویشتن را بر دوش
و پیکر چریک زبان مان را
که در نبرد پاسداری از هویت ما
زخم خورده
است ،
روی شانه ها داریم ،
قاره به قاره در کوچیم
و دارالامانی می جوییم .
پس امروزِ شما
و پسا امروزین تان را
از کجا دریابیم
که هنوز دیروز مان به پایان نرسیده است
و فردای ما نیز
از شما امروزینه ها
دیروز ترینه خواهد ماند .
چارشنبه اول حوت ١٣٨٦ = ٢٠ فبروری ٢٠٠٨
|