شاید صنف ۱۰ بودم که پس از شنیدن چندین آهنگ مختار
مجید، شمارة تیلفون منزل شان را پیدا کردم و روزی زنگ زدم. پرسش های
خبرنگار گونه، اما در حد خود می پرسیدم. این آهنگ چگونه ثبت شد، آن دیگر
چگونه، شعر این آهنگ از کیست، تصنیف آن دیگر از کی، و در مورد کمپوز های
آهنگ هایش. او در آن سال در پلی تخنیک کابل محصل بود. به بسیار حوصله مندی
و علاقه به پرسش ها پاسخ می داد. می خندید و گاه که از جزییات صدا ها در
کست های محفلی ثبت شده در استدیوی فرهاد موزیک "سید نعیم آغا" می پرسیدم،
می خندید که محفل بوده و شاید کسی چیزی گفته و به خاطر ندارد. پسان ها،
وقتی خیرخانه می آمد، چند روزی را در خانة خواهرش می بود. به دیدنش می
رفتم. به یادم مانده است که یک موتر فولکس واگون، جگری رنگ پیدا کرده بود.
همیشه با آن مشکل می داشت. این گپش به یادم است:
گاه زین بر پشت و گاه پشت بر زین!
او و جاوید راهی، بی ادعا اما به سُرترین آوازخوان های جوان دور خود بودند.
البته نام هارون لمحه را نیز نباید در این جا فراموش کنم، با آن که او
چندان دیری با گروه باران نپایید.
مختار مجید، چند سالی در کابل به آوازخوانی ادامه داد و پس از سه سال تحصیل
در رشتة جیولوجی و معدن پلی تخنیک کابل، به پاکستان رفت. تا جایی که به
خاطرم مانده، او این آهنگ ها را ثبت کرده بود:
در شهر شهره می کند افسانه مرا، اولین آهنگ تلویزیونی
باورم ناید که با من می ستیزی، تلویزیونی، اولین آهنگ با گروه باران
هوشیار، خبردار، تلویزیونی، با گروه باران
به پای تو عمری سر سجده سودم، تلویزیونی، با گروه باران
لحظهی دیدار نزدیک است، تلویزیونی، با گروه باران
گفتم که درد دل ز تو درمان شود نشد، تلویزیونی، با گروه باران کمپوز خودش
خوش نفسی دچار من میشه نمیشه، تلویزیونی، با گروه باران
فدای چشم نمناکت شوم یار، تلویزیونی، با گروه باران، محلی
بنازم چشمانت، تلویزیونی، با گروه باران، محلی
نام یارم گلپریس، افعان موزیک گروه باران، تلویزیونی
رفتی د نوروز از شهر کابل، تلویزیونی، مستقل
گفتی که میآیم سر راه به تماشا، تلویزیونی، مستقل
خدایم او خدایم تو که جان جهانی، تلویزیونی، مستقل
آمد بهار آمد بهار من بی بهاری می کشم، تلویزیونی، با گروه باران
من و انتظار غفوریات که به نامهام چه رقم زنی، تلویزیونی، شب نیایش رمضان
در هوایت بیقرارم روز و شب، رادیویی
ز مهجوران نمیجویی نشانی، رادیویی
بیخود شده ام جانا بیخودتر از این خواهم، رادیویی، کاپی غزل خوشبو کی طرح
آیا، چندن داس هندی
به سفر می روی چه چاره کنم، رادیویی
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا، رادیویی، کاپی غزل خدا کا ذکر کرین، چندان
داس هندی
او پیش از سفر به پاکستان، دو کست در فرهاد موزیک، یکی در فردین موزیک کابل
ثبت کرده بود. به همین گونه تعدادی پارچه های مورد پسند خود از جمله، دل چو
از دلربا جدا باشد، سزای چون تو گلی گر چه نیست خانهی ما، و دو سه تای
دیگر را در کنسرت های گروه باران سرود که در آرشیف رادیو ثبت اند.
پس از رفتن به پاکستان، خبر مرگ او در کابل شایعه شده بود. میگفتند او در
راه رفتن به پاکستان، جان باخته است. مختار مجید اما پس از مدتی اقامت در
پاکستان به امریکا رفت. به یادم نمانده است که کدام نشریه کابل بود، اما
شیوه نگارش در بریده آن روزنامه به اخبار هفته و سباوون نمیماند. این خبر
را در آن سال ها به خاطر پرفروش شدن نشریه به چاپ رسانیدند و در لای آن
اندرزی استخباراتی هم به هنرمندان داده شده که به خارج نروند.
مدتی بعد شنیدیم که مختار مجید از پاکستان به امریکا رفت. سال ها پس ازو،
من هم در پاکستان بودم. بر حسب تصادف در یکی از موسسات غیرحکومتی برای
افغانستان، با همکاری برخوردم که خاطراتی از دوران اقامت مختار مجید در
پاکستان داشت و می گفت که او روز ها در منزل ایشان آهنگ هایش را سروده است.
سال ۲۰۰۱ کست "همصدا" با پایل سین، آوازخوان هندی به دستم رسید. آن را به
دقت شنیدم، یکی دو آهنگ از جمله انار انار آهنگ دوگانه، و گفتم که درد دل ز
تو درمان شود نشد، کمپوز خودش را بسیار جالب اجرا کرده است.
سال ۲۰۱۰ بود که شماره تیلفونش در امریکا را پس از یک تماس انترنتی فرستاد.
روز ها با او که در امریکا به سر میبرد، قصه های تیلفونی میداشتم. روزی
به او گفتم که آهنگ "افتادهام به خاک و بهایم شکسته است" را بسیار بااحساس
خوانده و چنان در آن غرق است که شنونده با دشواری هم نمیتواند رد پای
احساسساختهگی یا غیر طبیعی را دریابد، اما با یک حیفِ کوچک!
مختار مجید گفت: خوش هستم که آهنگ را پسندیدی، اما من به دانستن آن حیف
بسیار منتظرم.
این بیت را خواندم:
همچون نیی که از دم نایی جدا کنند
در هجر دوست ناله به نایم شکسته است
مختار مجید، از نظر فرهنگی باسواد دارای سطح بلند، و آگاه شعر و ادبیات
بود. نکته را از خوانش آن بیت گرفت و گفت درست!
نه، مثل بسیاریها بر درست بودن آن خطای کوچک پافشاری کرد، و نه هم "شمشیر
ستم" کشید که من مختار مجیدم، همین کافیست که درست خوانده باشم.
"دم نایی" یای دوم به تشدید خوانده میشود، یعنی دمِ آن که نای را
مینوازد. دم نایی، همان دم نینواز است که نفس خود را در نای میدمد. مختار
مجید آن را "دم نایی" بدون تشدید، به معنای دم یک نای، دم یک نای دیگر، دم
یک نای مشخص، خوانده است.
گفت هرگاه دوباره خواندمش، اصلاح می کنم. آن دوبارهخوانی فرا نرسید. مصراع
دوم را اما بسیار با احساس خوانده است:
در هجر دوست، ناله به نایم شکسته است
کاش این را نمیخواند و "هجر دوست" فرا نمیرسید. امروز "در هجر خود او"
ناله به نای همه یاران شکسته است.
مختار مجید، برعلاوة آهنگ هایی که در رادیو و تلویزیون کابل به یادگار
مانده است، سه البوم دیگر، یکی با پایلسین آوازخوان هندی "همصدا"، دیگری
به نام "مادر" و یکی هم به نام "آسمان آبی" در امریکا ثبت کرد و تعدادی
آهنگهای مستقل خارج البوم و محفلی نیز دارد.
در دو سه سال پسین، برخی از بهترین پارچه های از دو کست محفلی فرهاد موزیک،
و کست محفلی فردین موزیک را در یوتیوب و در صفحه فیسبوک خود گذاشته ام.
مختار مجید، بی تکلف می خواند. تصاویر تلویزیونی و ویدیویی او هم بی تکلف
اند. بیننده و شنونده در آهنگ های او با مختار مجید مواجه می باشد. ادا های
تصنعی و نسخه برداری شده از دیگران را در هنگام لب سینک آهنگ هایش نمی توان
یافت.
به گفتة خودش آهنگ در شهر شهره می کند افسانه مرا، نخستین آهنگش در
تلویزیون است که در برنامه جوانان ثبت شده بود. با همان آهنگ راهش به گروه
باران باز شد. از کمپوز این آهنگ که پرسیدم، گفت که با هم صنفش در لیسه
شیرشاه سوری به نام ابوبکر، آن را به صورت مشترک کمپوز کرده است.
مختار مجید، دستنویس زیبا داشت. به نقاشی و تصویرپردازی هم دسترسی داشت.
برخی تصنیف های آهنگ هایش را خود ساخته است. طبع شعری داشت. هنرمندی چند
بعدی بود، در حالی که بسیار با استعداد بود، اما هیچ گاه به صورت مسلکی به
خطاطی و نقاشی ادامه نداد.
چند سال پسین را در امریکا با سرطان ساخت و بالاخره در ۱۷ فبروری ۲۰۲۲ خبر
مرگش، پیام آور اندوه به علاقه مندانش شد. مختار مجید، پسری به نام سهراب
دارد.
خداوند متعال او را بیامرزد و جنت برین نصیب گرداند. یادش جاویدان و صبر
بزرگ نصیب خانواده نجیب و علاقه مندانش.
مرثیه همایون مجید، برادر بزرگ مختار مجید:
مکن ! مگذار تنهایم
برادر !...
یارو همرازم ، رفیق ویار دمسازم
عزیز ناز پُرنازم ، رفیق سازوآوازم
نمود شور ومستی در جهان من
تو فریاد نوای عشق وهستی درجهان من
. . .
مکن ! مگذار تنهایم !
تونوبت را نمی فهمی ؟!...
ویا درکارخود مختار و مختاری
. . .
تو بگذار من روم اول
ببینم آن جهان تاب ترا دارد ؟
ببینم آن جهان قدر ترا داند ؟
ببینم در آسمانش ، آهنگ فریاد تو می گنجد؟
ویا درکهکشان هایش ، طنین گرم آهنگت صدا دارد؟
. . .
نکن ! مگذار تنهایم !
تو بگذار ، من روم اول
|