کابل ناتهـ، Kabulnath
آرش آذیش
تهی شدم زخودِ خویش و غرق درهیچم زخویش نقشی در آیینه هم نمی بینم گرسنگان زمین ضجه می زنند در من سراسری همه دژنام جمله نفرینم صدای من شده معجون گنگ سرمه و سرب «بلوزِ»تلخ و حزین ، لحظه های غمگینم از اضطراب چه گوید اسیر افسرده؟ حصار نای خودم، باستیلِ دیرینم آرش آذیش
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۴۰۱ سال هــــــــــــــــفدهم دلــــو۱۴۰۰ هجری خورشیدی اول فبوری ۲۰۲۲