برای وضعیت پیشآمده همه
غمگین ایم. یکی بیشتر و یکی کمتر؛ اما همه غمگین استیم. حتی یک عده که در
20 سال گذشته اندوخت و هیچ خدمتی نکرد نیز غم دارد. ثروت آنها نه تنها بر
شادی شان نیفزوده که از آرامش شان کاسته است. مثلاً یکی از اخبار که همین
اواخر دست به دست میشد، تقاضای بسماله محمدی و امراله صالح از کسی به نام
مولوی فصیحالدین بود که گویا عضو طالب هاست و آن دو از او درخواست کرده تا
از املاک و دارایی های شان در کابل محافظت کند. ازین هم که بگذریم که فردا
در برابر خدا به خاطر فساد و زراندوزی های شان پاسخگو خواهند بود، همین
امروز ثروت های شان سبب پریشانی شان است.
همینطور کسانیکه خدمت کردند مسلمآً غمگینتر اند. آنها در حال دیدن برباد
رفتن حاصل کار چندین سالۀ شان اند. دارند میبنند که سرزمین های شان مبتلا
به آفت شده. به چشم سر میبینند که کابل شان، هرات و قندار و قندز و
پلخمری و مزار شریف و بامیان و بادغیس و لغمان و جلالآباد و گردیز و شرن
شان بیمار شده و با مکروب دست و پنجه نرم میکنند. دیدن آن بسیار دشوار
است. شما در شهری که اقلاً یک دهه به خاطر شکوفایی فرهنگش و در راستای
احیای تمدنش کار کردید، چهار یاغی بیگانه و چرکین و بدبو را ببینید که حاکم
شدند بسیار ناراحت میشوید.
ناراحت میشوید. حرفی به گفتن نمیداشته باشید؛ از رو به رو شدن با مردم
میشرمید؛ از گپ های کلان کلان که میگفتید خجالت میکشید؛ از امید های که
خلق میکردید و نتوانستید به آن آرزو ها جامۀ عمل بپوشانید احساس شرمساری
دارید و از مقابل شدن با مردم و سکو های عمومی ابا میورزید. با این حال یک
عده نیز هستند که شما در برابر مسوولیت های آنان در شمار هیچ هم نمیآمدید؛
اما خندیده عکس میگیرند و در شبکه های اجتماعی نشر میکنند؛ مقاله نوشته
کرده چاپ میکنند و در برابر کمره های تلویزیون قرار میگیرند و گپ
میزنند. آنها ابا نمیورزند.
شما در یک ابراز نظر عادی که شاید به گوش ده قوم کشورت هم نرسد توجه
میکنید تا حرفی به زبان نیاورید که مبادا دل آن قوم دهمی من برنجد و از
دلک نازش خون بچکد و بر چهرهاش اثر کند و از لب هایش لبخند بکوچد و لحاظ
آن لبخندش را میکنید و از ابراز آن نظر ابا میکنید. بر خانۀ تان تعرض
میشود؛ به کمک جوان های یک کشور دیگر خون های همان هر ده برادرانت بر زمین
ریختانده میشود و برای وارد شدن به خانهات ازت تذکره پرسان میشود و از
حرف زدن با زبانت تو باید ابا بورزی «اگر نه کار خراب میشود»؛ اما من با
چشمپارگی تمام لحاظ هیچ کس را نمیکنم و همه چیز را به گند میکشم؛ با
اعلان کابینهی شعار «ټول زما» را عملی کرده برابر دو پول نمیخرمت؛ ریش
سفیدم که کرزی باشد هم برای مشروعیتم با این منطق آستین بر میزند که «قدرت
در دست طالب هاست» و از هیچ تلاشی ابا نمیورزد و جوانان درسخوانده ام نیز
میریزند پای تویتر های طالب ها و فالو میکنند و میگویند لحاظ چیست، ادب
چه را میگویند، ابا کیلوی چند است و تو کدام پیپک جوس استی؟... اینطور
نمیشود عزیزم! میشود؟ |