کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               حسین دانش

    

 
پیروزی مسجد

 

 

 

آلفرد هیچکاک گفته بود:« هرگاه تعداد کلیسا زیاد شود، سقوط آن جامعه در دام کشیش‌ها زیاد است».
دو هفته پیش از سقوط کابل، برای دیدار کوتاه فامیل آنجا بودم. گذری به منطقه “استالف” در شمال کابل رفتیم. روستای خوش آب و هوا، با مردمان زراعت پیشه، باغدار، سفال‌گر و چرم‌دوز.
آنچه برایم جالب بود، در هر چند صد متر یک مسجد و بلندگو بود که ‌پانزده سال پیش در استالف ندیده بودم. جمعیت استالف بیش از ۳۰ هزار نفر است.


از یکی بزرگان منطقه که خانه شان رفتیم پرسیدم استالف چه تعداد مکتب دولتی، چه تعداد مسجد و کلینیک برای مردم دارد؟
گفت، استالف شکر خدا ۱۱۵ مسجد اهل سنت و شیعه، تعداد ۸ مکتب و ۱ کلینیک دولتی داره!
حالا بماند که یک کلینیک دولتی برای جمعیت ۳۰ هزار نفری چه دشواری‌ دارد و مریض ها را به قره باغ یا به کابل می بردند. اما این همه مسجد در یک روستا، نشانه‌ای از حاکمیت سنت و مذهب بر زندگی جامعه است. نشانه ای از فریب‌کاری حاکمیت بیست ساله کرزی و غنی در امر خدمات اجتماعی و گسترش آموزش یا معارف رسمی به روستا ها است. نشانه‌ای از زمین خوردن ما قشر متوسط و با‌سواد فرهنگی، دانشگاهی یا آزادی طلب در برابر دستگاه سنتی مسجد است. اگر بپذیریم که تغیر و رنسانس از شهر به روستا می رود و همیشه شهر ها مظهر تغیرات بزرگ مدنی بوده‌اند، در افغانستان و ایران این اتفاق نیفتاد. بر تعداد مساجد و زیارتگاه‌ها افزوده شد و برخی شهر ها فقط در همان کمون‌ بسیار کوچک آزادی خود شان دلخوش کردند. وقتی تعداد مکتب رسمی و تعداد کتابخانه عمومی اندک باشد یا اصلا نباشد، مسجد به راحتی جای آنرا پر می‌کند. مسجد از دید اسلام سیاسی بمثابه حکومت دینی بر مردم عمل کرده و می‌کند. مسجد از زاییدن تا مرگ، از روابط فردی اجتماعی تا تفتیش اخلاق، از ایجاد ممنوعیت‌ها تا تکفیر آدمها، از ترویج مرد سالاری تا تقلیل زن به ماشین زاد و ولد، و از امور قضایی تا اقتصاد دهقان و دوکاندار را در دست دارد. در عین حال مسجد در بخش عمده از جهان اسلام، مركز تبلیغ جهاد و توليد رادیکالیسم اسلامی بوده و است. مسجد در مناطق طالب نشین، مرکز آموزش انتحاری و کشتار هم بود و حالا مساجد پاکستان، پیروزی مساجد افغانستان را جشن می‌گیرند.
وقتی رگه‌های روشنگری فقط در کمون‌های کوچک چند شهر باشد و دایره آن بزرگ و بزرگتر نشود، بطور طبیعی دامنه نفوذ دستگاه دینی مسجد بیشتر می شود.


در این همه سال، امکان گفتگو و مناظره دانشگاه با مسجد یا افراد فرهنگی و ملا در رسانه‌ها و خود آن مراکز بوجود نیامد تا تحلیل و درک ایجاد کند. وجود مسجد و معبد، یک نیاز معمول آن جامعه و یک حق آزاد است اما مسجد زمانی خطرناک می شود که مانند ملا انصاری ها، اندیشه طالب را پرورش دهند، ‌تهدید به قتل کنند و دولت ساکت باشد. مسجد زمانی خطرناک می شود که برای جنگ نیابتی در سوریه سرباز جذب کند. زمانی خطرناک می شود که دستگاه سنتی مسجد در افغانستان، پاکستان، ایران و.... بر اندیشه و زندگی خصوصی و لباس مردم فضولی کند یا نقش حکومت و محکمه را بدوش بگیرد یا حتا ملا در تنظیم قانون زندگی و مدنی مردم نقش بازی کند.


هیچکاک در ادامه حرفش گفته بود :«بجای کلیسا، مکتب و دانشگاه و کتابخانه بسازید و بجای کلیسا درخت بکارید».
در این بیست سال، یک کتابخانه عامه، سینما یا تالار موسیقی کوچک نه تنها در روستا های بزرگ بلکه در بسیاری از شهر های بزرگ هم ساخته نشد. و مهمتر ازین‌ها، اقتصاد، نان و امکانات روستا هیچگاه جدی گرفته نشد.
واقعیت اینست که مبارزه ما با سنت و با دستگاه ایدیولوژیک مسجد به عنوان مرکز ترویج شریعت و ضد آزادی فردی و اجتماعی، زمین گیر شد. مسجد نه تنها به عنوان یک مکان مشخص در بیرون، بلکه در هر خانه‌ای یک مسجد و ملا وجود داشته و دارد. پدر یا کاکای نویسنده، فعال اجتماعی، خبرنگار و روزنامه نگار، فیلمساز یا وزیر ‌‌و مدیر، ملا بوده. گویا خیلی از ما ها در میان ملاها بدنیا آمدیم یا همسایه ملا داشتیم. حتا اداره دولتی ما نقش مسجد را ایفا و نذر مذهبی برپا کرد. رهبران قومی و سنتی هر قوم و قبیله، مولوی و ملا بودند و اندیشه مسجد را ترویج کردند. بسیاری از با سواد‌های هر قوم و قبیله، دنباله رو همان رهبران سنتی ملا شدند. با چنین وضعی، پیروزی مسجد حتمی بود.
۱۱۵ مسجد کوچک و بزرگ در استالف یک نمونه است. آمار مسجد در بیشتر مناطق افغانستان شبیه استالف است.
سقوط ما ارتباط به میزان حاکمیت افکار ایدیولوژیک و مذهبی در جامعه هم داشته و دارد یا اقلا یکی از چند دلیل عمده است.
با اینهمه، باید راههای بهتر و عملی‌تری برای مبارزه یافت. باید تجربه جریان های روشنگری تاریخ دنیا را مطالعه و آنرا بومی ساخت. هر زمین خوردنی، تجربه‌ای برای شناخت خود است. برای شناخت چهره های پوپولیست و دروغین.
نزدیک به ۳۰۰ سال طول کشید تا رنسانس موفق شد. تا کلیسا از دخالت در امور زندگی فردی و اجتماعی مردم، از امر و‌ نهی، و از قدرت بلامنازع حذف شد. آنچه مسلم است اینکه “آزادی” همیشه از زیر گیوتین و از طریق پایداری در برابر ارتجاع بدست آمده است.


عکس با موبایل: کوچه‌ای در استالف

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۹     سال هــــــــــــــــفدهم                    جدی۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی           اول جنــــــوری   ۲۰۲۲