هندو های افغانستان یکی
از قدبم ترین باشندگان این کشوراند.کسانی که هندوها را مهاجرین هندوستانی
میشمارند از تاربخ کشور خود بی خبر ونا آگاه اند.
مردم کابل واکثریت مردم زابلستان(غزنه) تا زمینداور،مقارن ظهور اسلام آئین
شیوائی یا برهمنی داشته اند ولی در نقاطی چون با میان وننگرهار وبلخ،
پیروان آئین بودائی بیشتر بوده اند.
آئینهای برهمنی , شیوائی، و ویشنوئی ازجمله آئین های مروج هندوستان وجنوب
شرق آسیا استند .
مردم کابل تا دوقرن درمقابل لشکرهای اسلام مقاومت کردند وگاهی باپراخت
مبلغی بنام حق الصلح به اعراب شهر ودیار ودیانت خود را حفظ میکردند تا آنکه
درسال ۲۵۸هجری، یعقوب لیث سیستانی موفق شد کابل رافتح کند و اسلام را در
آنجا به عنوان دین رسمی بجای دین هندویی مروج کند.
هندوانی که حاُضر نبودند از دین آبایی خود برگردند اجازه یافتند بشرط تادیه
جزیه در دین خود باقی بمانند. بنابرین پس از فتح کابل بدست یعقوب هندوها در
شهرهای بزرگی چون کابل وجلال آباد وغرنی وکندهار وخوست و بلخ وغیره با
پرداخت جزیه(مالیات سرانه) بزندگی خود ادامه دادند و یگانه اقلیتی بودندکه
با فعالیتهای تجارتی خود کالاهای مورد نیاز مردم شهر ها را فراهم میکردند.
هندو ها در دولت های محمدرایی تا مقام مستوفی ارتقا یافتند.
اما از لحاظ حقوفی نسبت به مسلمانان در وضعیت حقیرتری قرار داشتند.
بهترین دوره زندگی اقلیت هندو وسیک عصر سلطنت شاه امان الله بود. دراین
دوره هندوها از حقوق مساوی با مسلمانان درتمام عرصه های زندگی برخوردار
شدند. این دوره را میتوان ماه عسل هندوهاپس از اسلام در افغانستان نامید.
شاه امان الله ازتبعیضات مذهبی وسمتی وقومی وزبانی در میان انسانها و میان
اقوام کشور نفرت داشت ودر یکی از خطبه های نماز جمعه درقندهار بصراحت گفت:«
هندو ، هزاره ، شيعه ، سنى، احمدزايى و پوپلزايى نداريم ، بلکه همه يک ملت
هستيم و آنهم افغان!"
(پوپلزائی،سفرهای غازی امان الله شاه، چاپ میوند، سبا، ص۲ )
شاه امان الله از سهم گيری مسلمانهای هند و از مبارزات شان برضد استعمار
انگليس در هندوستان حمايت ميکرد و در ترويج حقوق مساوی برای هندوهای
افغانستان, و تحقق بخشيدن به سياست ملت سازی و آوردن مساوات اجتماعی، تلاش
کرد. چنانچه پرداخت جزيه یی را که بر هندوان تحميل ميشد [لغو کرد] و به اهل
هنود اجازه داد که بمکاتب عسکری شامل شوند ودر اردوی نظامی افغانستان خدمت
نمايند. همچنان به اهل هنود حق خريد ملکيت بخشيد و فرمان داد که معابد
هنود، که قبلا ويران شده بودند، دوباره اعمار گردند. حتی پرداخت ماليه توسط
اهل هنود به پيمانه مساوی با آنچه که مسلمانها می پرداختند تقليل يافت و
اعلان شد که هندو ها ميتوانند در شورای دولت شامل شوند.
يکی ازاعضای مهم اهل هنود کابل (ديوان نرنجنداس) بود که عضویت هيئت افغانی
در مذاکرات با انگليسهارا در کنفرانس ميسوری داشت. اين کار بعنوان علامت
حسن نيت تأثير زيادی بر هندوهای هند وارد کرد .
همچنان بعضی از مقررات موضوعه، از قبيل پوشيدن« دستار زرد» بحیث علامات
مميزه که برای تميز دادن اهل هنود از مسلمانان وضع شده بود و هندوان را
بپوشيدن دستار زرد مجبور ميساخت، ملغی قرار گرفت.
امان الله خان جهت استقبال از اتحاد هندوان و مسلمانان هند حتی فرمانی صادر
کرد که به اساس آن کشتن گاو در افغانستان منع شد. دليل ممنوعيت در اين
فرمان اين بود که اهل هنود وعده کرده بودند که داعيه مسلمانهای هند را
حمايت کنند. برای همين بود که از طرف علما مخالفتی با تدابير اتخاذ شده فوق
ديده نشد و حتی به سبب طرفداری هندوان هند از مسئلهء خلافت با هندوان
همدردی نشان دادند. (داکتر سنزل نوید، واکنش های مذهبی وتحولات اجتماعی
افغانستان، ص ۸۲)
هندوها که قبل از امان ﷲ خان از لحظ اجتماعى نسبت به ساير مردمان کشور در
وضع حقيرانه ترى قرار داشتند، بنابر درخواستى از جانب هندوها به شاه ، نه
تنها خواسته هاى شان از قبيل اجازه به زيارت رفتن زنان هندو، پوشيدن لباس
مطابق رسم شان و مسافرت هندوها بخارج ويا از خارج بداخل وخريدارى زمين، و
دوباره اعمار کردن دهرمسال و تاديه مالياتهاى دفترى برابر با مسلمانان ، و
وارسى شکايات هندوها از طرف شعبات عدلى وممانعت از مسلمان کردن جبرى زن يا
شوهرى که يکى از آنان برضاى خود مسلمان شده و غيره، پذيرفته شد، بلکه با
بخشيدن جزيه و باقيات شان از اين رهگذر، دستور داده شد تادر جلال آباد،
غزنين، قندهار، يک يک نفراز اهالى هندو در شوراى حکومتى داخل شوند، چنانچه
در کابل انتخاب شده بودند. فرمان١٢ حمل سنه ١٢٩٩ هجرى شمسى.( غبار، ج ١،ص
٧٩٣)
امان ﷲ خان به اهل تشیع افغانستان نیز احترام عمیق میگذاشت و به تکيه خانه
هاىشان ميرفت و در درمسال هندوها در مراسم مذهبى شان شرکت مى نمود.امان ﷲ
خان پول مستمرى ملا ها را قطع کرد و آنها را از مفت خورى منع و مجبور ساخت
که کار کنند، پول اوقاف را منع کرد و دستور داد که به دولت پرداخته شود.(
آتش در افغانستان ، ترجمه يارمحمد کوهسارکابلى، چاپ پشاور٢٠٠٠، ص ٣١)
با سقوط رژیم امانی ورویکار آمدن سقویان برقدرت متاسفانه دوباره اقلیت هندو
مورد تبعیض و ستم دینی واجتماعی قرار گرفتند ودارایی شان از طرف دزدان و
تفنگداران حکومتی غارت گردید.
جالب وتعجب برانگیز است که با بقدرت رسیدن جمعیت اسلامی وشورای نظار در دهه
۷۰ قرن بیستم یک بار دیگر اقلیت سیک وهندو در افغانستان مورد تجاوز وچپاول
قرار گرفتند وخانه ودارایی شان با زور وعنف از سوی سران جمعیت وشورای نظار
درکارته پروان کابل غصب گردید و این اقلیت شریف با از دست دادن داراییهای
منقول وغیر منقول خود تهدید بمرگ شدند ودرنتبجه مجبور به ترک ازکشور
گردیدند.
در آغاز قرن ۲۱ پس از حمله امریکا وتشکیل نظام پارلمانی برافغانستان تعدادی
از سیکها وهندوها دوباره به افغانستان برگشتند به امید اینکه حکومت روی کار
آمده ملکیتهای غصب شده شانرا از چنگ غاصبان دوباره به آنها برگرداند ولی از
آنجا که در دوران حضور امریکا در کشور بازهم قدرت در دست سران شورای نظار
وجمعیت بود داد و فریاد هندوها بجایی نرسید ودرعوض مورد تهدید زورگویان
شورای نظار قرارگرفتند ومجبور شدند از ادعای ملکیت های غصب شده خود منصرف
شوند و با قبول همه مشکلات به رندگی حود در کشور ادامه بدهند تا اینکه
طالبان امریکا را مجبور به خروج از کشور نمود وقدرت دولتی را تصرف کردند
ویک بار دیگر شر شورای نظار را از سرمردم کم کردند. ولی از آنجا که طالبان
محصول مدرسه های دینی پاکستان اند واز نظر ایدیالوژی دشمن کفار ومنجمله
هندو ها بشمار میروند بنابرین اقلیت هندو وسبک افغانستان خود را باخطر
طالبان روبرو دبده تصمیم گرفتند افغانستان را دوباره ترک کنند.
متاسفانه یک بار دیگر افغانسنان یکی از قدیمی ترین باشندگان زحمتکس وبی
آزار خود را از دست داد و آنها که با وطن خوددعلایق دیرینه داشتند با چشمان
اشکربز وطن رار به قصد کانادا ترک گفتند. اشک چشمان داکتر انارکلی هنریار
سنانور اقلبت سیک هرگز فراموش ما نمیشود.
پایان ۸/ ۱۲/ ۲۰۲۱ |