تا آن حدی
بخشیده ایم،
که از یاد بردیم.
چقدر بیش از این،
فراموش کنیم،
تا ببخشیم ؟
_________________________
من آن واژه ی ام که،
در تلخ ترین حال،
شعر می شود
در بهترین حال،
انقلاب.
_________________________
دیروز،
یگانه گلی که،
در باغچه ام می شگفتی.
امروز،
ریشه های خشک شده را برون می کنم
تا جا برای چیز نو خالی شود.
__________________________________
من برون از وطنِ مادرم
به دنیا آمده ام.
برای همین،
همیشه خارجی خواهم بود.
++++++++++++++++++++++++
سکوتی در خویش دارم
که در درون ام عمیق دفن شده.
آنگاهی هم که می شگفد،
می گریم.
++++++++++++++++++++++++
امروز همه ی آن
زنان درون ام را که بوده ام،
در خویشتن بیدار می کنم.
خاک را از موهایشان می شویم.
گل ها را در چشمان شان می بوسم.
امروز آنسانی که با بخشیدن
به پیشواز خود می روم،
می گذارم که،
همه ی آنها هم، بروند.
++++++++++++++++++++++++++
مادر زبان انگلیسی را آموخت
که وقتی گپ می زند
دیگران گوش دهند
ولی آنگاهی که می گرید
زبان اصلی اش را می شنوم
می دانم که چه مدتی
خاموش بوده
++++++++++++++++++++++++++
دنیا را بجویی
فقط خویش را
گم می کنی.
خویش را بجویی
دنیا را می یابی
++++++++++++++++++++++++++
عدالت نیست
در آن کشوری که،
پیوسته با یک چشم بسته
می گرید
________________________________
پوانا رِدی -pavana reddy- شاعر و ترانه سرای ساکن لاس آنجلس است. او بیشتر
به خاطر اولین کتاب شعر اش، "رنگولی"، و همچنان آهنگی به نام "دریا بمان"
که آلبوم "سرزمین طلا" انوشکا شانکار ، شناخته شده است. دومین کتاب شعر او
با عنوان "به تنهایی کجا میروی" در بهار 2019 نشر شده. |