کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              یونس نگاه

    

 
سرگذشت سرود ملی افغانستان
(حکایت آمال، ترس‌ها و دروغ‌های حاکمانِ سیاسی)

 

 

اولین سرود ملی در زمان امان‌الله خان ساخته شده بود که به "سرود امانی" معروف بود. بعد از آن شش‌بار همراه با تغییر رژیم، سرودهای تازه معرفی شد. در بین سرودهای هفت‌گانه، دوتای‌شان تک بوده‌اند یکی سرود امانی که یک‌قطعه موسیقی کوتاهِ یک‌دقیقه و سی‌وهفت ثانیه‌ای بدون کلام اما گرم، آرام و باوقار بود- بدون لاف‌وپتاق کلامی. آن قطعه که به سبک موسیقی کلاسیک اروپا توسط خالد رجب بیگ، استاد ترکی مکتب صنایع و موزیک در کابل ساخته شده بود و زمزمه‌های انگشتان بتهوون را به‌گوش آدم زنده می‌کرد، هیجان خلق نمی‌کرد بلکه به آرامش و تفکر وا می‌داشت (لینک‌اش در کمنت). دومین سرود تک از طالبان بود که موسیقی نداشت و سراسر لاف‌وپتاق آزادی، ملی‌گرایی و استقلال بود (این خانه‌ی شهیدان، این خانه‌ی دلیران را با خون سرخ خود حفاظت می‌کنیم). تفاوت این دو نشان می‌دهد که سرود ملی به‌راستی روحیه و وضعیت حاکمان زمان را انعکاس می‌دهد و ما با دقت به این سرودها می‌توانیم خلاصه‌ی تاریخ معاصر کشور خود را مرور کنیم.
از سرود امان الله خان شروع می‌کنیم. او چون استقلال را گرفته بود و برای استقرار جامعه‌ی مدرن تلاش می‌ورزید، علاقه‌مند به پخش آرامش و تفکر بود. بعد از او دوران کوتاهِ حبیب‌الله کلکانی بی‌سرود گزارش شده است. در دوران نادرخان می‌گویند به‌جای سرود امانی، یک مارش نظامی پخش می‌شد. او جنرال بود، با سرنیزه آمده بود و سرودش نیز نظامی بود. در زمان ظاهرشاه از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۷۳ سلام شاهی به‌جای سرود ملی استفاده می‌شد. در سلام شاهی، شاه از زبان ملت غیور و مهربان خوانده شده بود. از زبان مردم گفته شده بود که ما مطیع شما، فرزند شما، فداکار شماییم ای شاهِ ملت‌خواهِ ما! ترس ظاهرشاه مثل هر شاه دیگر احتمال سرپیچی بود. او مردم را به اطاعت و فداکاری فرا می‌خواند. از شعارهای ملی‌گرایانه، آرمانی و مذهبی خبری نبود.
اولین بار شعار وحدت ملی، جاویدانی، ملت و جمهوریت در زمان داودخان سرود ملی شد. در سرود داودخانی گفته شده بود تا وقتی زمین و آسمان است، تا وقتی این جهان آباد است، تا زمانی که در جهان زندگی جریان دارد افغانستان پایدار خواهد بود، ملت افغانستان پایدار خواهد بود، جمهوریت و وحدت ملی پایدار خواهد بود. در واقع ترس‌هایی که امروز ما از فروپاشی داریم در زمان داودخان آغاز شده بود. او و همراهان‌اش متوجه شده بودند که تفرقه، بنیادگرایی، تندروی و نفاق قومی فوران خواهد کرد. در زمان او اولین دسته‌های شورشی از پاکستان آمده چند جای جنگ راه انداختند. احزاب قومی، مذهبی، ایدیولوژیک آستین بالا زده بودند تا وطن را "سقف بشکافند و طرح نو دراندازند".
در سال ۱۹۷۸ خلقی‌ها، یکی از گروه‌های متعهد به شکافتن سقف وطن، حاکم شدند و آزادی‌های حداقلی مردم را گرفتند. بعد استقلال را هم به باد دادند. اقتصاد و زیربنا در درگیری‌های طرحِ نو بسیار آسیب دید. اما این گروه خیالاتی و کنده از واقعیت‌ها به زمین نمی‌دید. از آفتاب سخن می‌گفت: گرم‌شو، گرم‌تر شو ای آفتاب مقدس! ای آفتاب آزادی، ای آفتاب خوشبختی!
استقلال چند بلیست افغانستان را نگه داشته نتوانسته بودند ولی از بین‌الملل گز می‌کردند (موږ په نړیوالو کی/ سوله او وروری غواړو). هر روز بم می‌ریختند و خانه‌های مردم را ویران می‌کردند ولی در سرود ملی خود فریاد می‌زدند که برای کارگران و زحمت‌کشان خانه می‌خواهیم، لباس می‌خواهیم (کور غواړو، کالی غواړو).
بعد از آنان، مجاهدان با افکار فیودالی خود رسیدند که سرودشان پر از کلمات قلعه، زادگاه، خاک، سنگر، تیغ، جهاد، زنجیر، قرآن و الله و اکبر بود (قلعه‌ی اسلام و قلب آسیا/ جاودان، آزاد خاک آریا). این دو مصرع اول تصویر کامل از محتوای سرود حکومت ربانی می‌دهد. حکومت او نماینده‌ی گروه‌های دهاتی، مسلمان و قوم‌گرا بود. در واقع ترسی که در سرود ملی داودخان به‌شکل نفی مطرح شده بود، در زمان خلقی‌ها عریان شد و در زمان مجاهدین به اوج رسید و بعد از آن جوشیده آمد تا امروز. این سرود تغییر بنیادی در هویت حکومت را نشان می‌داد. یک بار کلمه‌ی افغانستان در وسط سرود ذکر شده بود، اما مهم‌ترین کلمه‌ی هویتی-نژادی در آن آریا بود و زبان سرود که فارسی بود (سرود برای دومین بار فارسی شده بود- بار اول در زمان ظاهرشاه). ازین به‌بعد جنگ قومی و زبانی زیر بیرق اسلام مهم‌ترین بخشِ تاریخ ماست. این جنگ را صدالبته ربانی شروع نکرده بود و از بسیار سال‌ها قبل جریان داشت. اما ازان پس عریان و بیرقی شد، جای ایدیولوژی‌ها و آرمان‌های چپی و راستی را گرفت و ذات سیاست گردید.
طالبان که زاده‌ی آن دورانِ پرتلاطم جنگ‌های قومی و نفاق‌های زبانی بود، اگرچه از مدارس و با شعارهای ایدیولوژیک وارد معرکه شدند ولی ترانه‌ی‌شان حتی کمتر از ترانه‌ی جمهوری کرزی و کمتر از سرود ربانی اسلامی بود. ترانه‌ی طالبان به سرود ملی جمهوری داودخان بیشتر شباهت داشت تا ترانه‌ی اسلامی ربانی. این ترانه را اگر گروهِ افغان ملت هم می‌نوشت جای تعجب نداشت. شاه‌فرد ترانه‌ی داود خان در ترانه‌ی طالبان انعکاس یافته بود. داود خان گفته بود: "تا زمانی که درین جهان زندگی است/ تا زمانی که یک افغان باقی است/ همیشه این افغانستان خواهد بود" (څو چی ژوند پر دی جهان وی/ څو چی پاتی یو افغان وی/ تل به دا افغـانستان وی). طالبان گفته‌اند: تا زمانی که زنده‌ایم تاریخ تو را به‌یاد می‌سپاریم/ تا زمانی که زنده‌ایم، این‌جا بازان به‌سر خواهند برد (څوچې وي ژوندون زمونږ ستا تاريخ به ياد ساتو، څوچې وي ژوندون زمونږ دې کښې به بازان اوسي).
جالب است ترانه‌ی طالبان از نظر وزن به سرود خلقی‌ها شباهت دارد: ای د آزادی لمـره/ ای د نیکمرغی لمره (خلقی‌ها). دا د زمريانو کور/ دا د باتورانو کور (طالبان). اولی را سلیمان لایق سروده بود. دومی را گمان نمی‌کنم او سروده باشد.
اما هرچه هست، سرود طالبان جز کلمه‌ی "شهید" که یکبار با محتوای قومی-وطنی به‌کار رفته است، از اصطلاحات جهادی-اسلامی خالی است و بیشتر به سرود ملی‌گرایان پشتون می‌ماند که در آن وطن لعل دارد، خانه‌ی باتوران و بازان است، قربان وطن می‌شویم {نه قربان اسلام}، از انگریز آزادش کردیم و از روسان آزادش کردیم و همه می‌دانند که این‌جا خانه‌ی افغانان است.
با رفتن طالبان، داغ‌های زیادی بر پیکر افغانستان مانده بود. داغ تفرقه‌ی قومی و زبانی از همه عمیق‌تر بود. اگر این‌گونه نمی‌بود، همه‌ی "مبارزان اسلام"، "دمکرات‌های لیبرال"، و حتی "چپ‌های سرخ" برای رهایی از شرِ همدیگر زیر چپن امریکا و ناتو پناه نمی‌بردند. همه‌ی رهبران و قومندانان سیاسی بدون جنجالِ زیاد تایید کردند که ما بدون سرپرستِ خارجی قادر به همکاری نیستیم. توافق‌نامه‌ی بن را امضا کردند و بعد از چند سال سرود ملی جمهوری اسلامی خود را نیز بعد از کشمکش‌ها بیرون دادند. این سرود نیز مثل ترانه‌ها و سرودهای گذشته روحِ جامعه‌ی سیاسی را عریان می‌کرد و نشان می‌داد که سیاست‌مدارانِ حاکم از چه می‌ترسند و درگیری اصلی‌شان چیست؟ قومیت و زبان.
در دوره‌ی بیست‌ساله‌ی حاکمیت جمهوری اسلامی زیر سرپرستی امریکا هیچ امری به‌اندازه‌ی زبان و قومیت مساله نبود. اسلام، ایدیولوژی، آرمان، وطن، آزادی، دمکراسی، رفاه، استقلال و پیشرفت همه در خورجین‌های قوم‌گرایی و زبان‌گرایی ریخته شده وارد بازار گردیدند. همه‌ی این‌ها کارت و ابزار بازی برای تثبیت جایگاه قومی و زبانی طرف‌های درگیر سیاست بود. مردم حساب‌شان در بسیاری موارد جداست. طبیعی است که درین فرصت کسانی درس خواندند، نوشتند، کار و سرمایه‌گذاری کردند و مایه‌های دمکراسی و آزادی را خلق کردند. نظامی به‌وجود آمد که اگر فرصت می‌یافت چتری برای زندگی حداقلی می‌شد. اما، در بالا و میان سیاست‌مداران هیچ یکی ازین‌ها در اولویت نبود. قوم ایمان بود. قوم دمکراسی بود. قوم آزادی بود. همین‌طور زبان.
برای اولین بار در تاریخ افغانستان نام اقوام در سرود ملی گنجانده شد که این وطن خانه‌ی همه است؛ از بلوچ، از ازبک، از پشتون، از هزاره، از ترکمن و از تاجیک و دیگران. آوردن کلمه‌ی دیگر بعد از تاجیک حکایت از ذهنیت فاجعه‌بار قوم‌زده در سرود ملی داشت که مردم کشور را به اقوام درجه یک، درجه دو، درجه سه و بی‌درجه تقسیم کرده بودند. چهار قوم اصلی قبل از کلمه‌ی دیگر ذکر شده بودند و برای پنهان کردن این ذهنیت قوم‌زده نام دو قوم وغیره {ترکمن و بلوچ} را نیز در جمع‌شان افزوده بودند. ولی واقعیت این بود که غیر از پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک در جمهوری اسلامی اقوام دیگر به‌رسمیت شناخته نمی‌شدند. کسانی که قوم‌شان معلوم نبود یا قوم برای‌شان مهم نبود، از رده‌ی آدم‌های حساب‌شدنی بیرون انگاشته می‌شدند.
زبان سرود ملی تا هنوز مساله است و کسانی صرفاً بخاطری که سرود ملی به پشتو بود، آن را سرود قوم پشتون می‌خوانند، درحالی که آن سرود، ترانه‌ی تمام قوم‌گرایانی بود که تیکه‌داری چهار قوم را می‌کردند.
در سرود ملی جمهوری اسلامی کرزی و غنی از سرود ملی ربانی الله اکبر، و از سرود داود خان و ترانه‎‌ی طالبان همیشه می‌درخشد (تل ځلېږي) راه یافته بود. زبان حامل تاریخ ماست. ترانه‌ها آمال و ترس‌های ما را و هویت سیاسی واقعی گروه‌هایی را که می‌کوشند زیر بیرق‌ها و شعارها پنهان نمایند، آشکار می‌کند.
غیر از آن سرودِ زیبای امانی، باقی همه داستان سرگردانی‌های ملت ماست. این ترانه‌ها می‌گویند که چرا افغانستان هنوز دچار تلاطم‌های بنیادافگن است، چرا این مردم هنوز ملت نشده و به‌جای پرداختن به نان، آزادی، رفاه و آرامش گرفتار رنجِ قومیت، زبان و مذهب‌اند.
وقتی فردا، بخیر افغانستان دمکراتیک را ساختید مثل امان الله خان چیزی تدوین کنید که آرام گرفتن و فکر کردن را تداعی کند. حکایت از اعتماد به نفس ملت داشته باشد و آنان را به دسته‌های قومی، زبانی و مذهبی دسته‌بندی نکند.
لینک سرودِ امانی را در کمنت می‌گذارم. آن را بشنوید و از غوغای کلماتِ ضدونقیض و پر از دروغی که بعد از آن به‌خورد ما داده شده است، لحظه‌ای فارغ گردید.
 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۵     سال هــــــــــــــــفدهم                       عقرب۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی                 اول نومبر   ۲۰۲۱