از مامِ رنج شاد دلى زاده می شود
جانم برای دیدن اش آماده می شود
پروای سنگلاخ و صعوبت چرا کنم
کوه و کمر به شوق سفر جاده می شود
غولِ غرور پیشِ شکوه و جلالِ او
درویش و سر سپرده و اُفتاده می شود
حنظل، عسل به جادوی مهرِ بزرگ او
زهر آبه نوش می شود و باده می شود
خاکِ تنیده به بيداد و يأس و درد
كاخِ اميدِ ملتِ آزاده می شود
ديگر كلام کهنه ى مرثیه های تلخ
گلواژه های روشنِ سرواده می شود
آرش آذیش
|