کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              مهتاب ساحل

    

 
غربت

 

 

چقدر گریه کنم غربت ماوایم را
غم ویران شدن میهن زیبایم را

چند آمو شود اشکم که بشویم، مادر
خون جاری شده از شانه ی بابایم را

از کدام آیینه با گریه ی خود پاک کنم؟
داغ پیشانی نیلوفر و افرایم را

پس ازین با بغل خالی سنگر چه کنم
با زن بیوه و فرزند برادر چه کنم

های دکتر همه ی جان و تنم می سوزد
چیست درمان منی که وطنم می سوزد

سر هر مردمکم سنگ تراشی کردند
بمب ها جمجمه ام را متلاشی کردند

مثل سگ های گرسنه به تنم تاخته اند
سر قالیچه ی خونم اتن انداخته اند

بیخبر مانده که این بادیه عاشق دارد
پشت هر تپه دو صد قافله "خالق" دارد

که چنین جا به چنین بی پدران جا نشود
صاحب خانه به جز دختر بودا نشود

وطنم! سینه‌ی تو روزانه‌ی امید است
پاسدار شب و روز تو فقط خورشید است

آسمانت پر گنجشک و کبوتر بادا
دشت هایت پر گل‌های معطر بادا

مهتاب ساحل

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۳     سال هــــــــــــــــفدهم                       میزان ۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی   اول اکتوبر   ۲۰۲۱