کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               تمنا زریاب پریانی

    

 
پنجشیر را نباید تنها گذاشت

 

 

از انتخابات سال ۲۰۱۴ برای تحقق دیموکراسی در کشور خود، افغانستان کار کردم تا رهبری را انتخاب کنیم که بقای کشور ما و آسایش مردم این سرزمین برایش اهمیت داشته باشد و در راستای برقراری نظم و حاکمیت مقتدر به این کشور تلاش نماید.. با آنکه سن و سال من برابر به رای دهی نبود اما برای منسجم سازی جوانان دیگر عرق ریختم، بی نتیجه بود. همه چیز به دور از تصور من و همرزمانم اتفاق افتاد. در سال ۲۰۱۹ بازهم من و جوانان همفکر خود پای صندوق های رای دهی رفتیم تا رهبر انتخاب کنیم که سازنده این کشور باشد بازهم به سمت عقب رفتیم. مخواستیم کسی حاکمیت افغانستان را بدست داشته باشد که مثل ولادیمیر پوتین، رییس جمهور فدراتیف روسیه که به کشور شان کار میکند، اینگونه یک رهبر به کشور ما نیز کار کند. عاشق وطن و سرزمین اش باشد. خاین و جاسوس نباشد. اما نشد. ما ناکام ماندیم بازهم. چنین مرد با ظرفیت در افغانستان نبود و ما برای احمقها رای دادیم تا حاکم ما شوند. ما هم مسوول هستیم به اندازه حاکمان این کشور. بخاطر اینکه در مقابل جنایات خاموشی اختیار کردیم. به اینها فرصت دادیم هرچه دل شان خواست انجام بدهند، به بهای خون جوانان و آزادی کشور ما. گزینه ای دیگری برای انتخاب نبود نزد من احساس میکردم از میان «بد و بدتر» بد را انتخاب کنم اما نمی دانستم سرنوشت ما به چنین وضعی خواهد کشید. ما روزهای سخت دشواری را متحمل شدیم. جوانان زیادی قربانی سیاست های حاکمان خاین در افغانستان شدند. نظام مقتدر میخواستیم بسازیم.برای آزادی تلاش کردیم. آسایش. آبادی.. عدالت. برابری. اتحاد. صلح. همزیستی مسالمت آمیز. زندگی انسانی. اما همه چیز شبیه خواب در ذهن من باقی ماند. هیچ یک از این تمنا ها تحقق نیافت و برعکس شد. بازی های خطرناک رهبران نالایق آرزوها و هر انجه را داشتیم از ما گرفت. سالهاست که بخاطر حقوق انسانی ما فریاد میزنیم. ازحقوق طبیعی ما. از آزادی انسانی کودکان و زنان. اما هیچ.

 

آوریل، سال ۲۰۲۱ نوشتن پایان نامه ام را تحت عنوان: نقش فدراتیف روسیه در پروسه صلح افغانستان از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۱، آغاز کردم. چهاردهم، جولای، ۲۰۲۱ پایان کار من در نوشتن اولین پایان نامه تحصیلی ام، در لیسانس حقوق و علوم سیاسی بود. شب هایی که بی خوابی و کار بیشتر لازم بود اما کار شیرین و خسته ناپذیر است. دلیل انتخاب موضوع ذکر شده مرتبط است با شدت علاقه ام به رهبری بود که برای کشور اش امید شد. ولادیمیر پوتین، رییس جمهور فدراتیف روسیه. مردی که سه سال بعد از به دنیا آمدن من رییس جمهور روسیه شده. دقیقا در اواخر سال ۱۹۹۹ بعد از بوریس یلتسین به قدرت رسید. به انتخاب یلتسین. و در سال ۲۰۰۰ انتخابات روسیه برگذار شد. ولادیمیر پوتین رسما رییس جمهور این کشور انتخاب شد. فردی که روسیه ریخته و شکسته را روی پا ایستاد کرد و مردم اش را از حالت فقر و گرسنگی بیرون آورد. در حالی وضع اقتصادی و نظامی این کشور نابود شده بود و پوتین با حضورش در قدرت هنه چیز را آباد ساخت و امروز روسیه مثل شوروی سابق ابر قدرت جهان است و رقیب قوی ندارد در جهان. وضعیتی را روسیه در آن سالها داشت فقط مردی به شجاعت و وطن پرستی پوتین میتوانست به این کشور سر و سامان بدهد نه دیگری. سال ۲۰۱۷ وقتی وارد دانشگاه شدم به عنوان دانش آموز علوم سیاسی. میخواستم مونوگراف خود را در مورد او بنویسم. او مرد مجذوب کننده است برای من. آنچه بیشتر در او دوست دارم وطن دوست بودن شان است. مقتدر بودن و مدبر بودنش. رهبر زیرک و توانا. ایشان الگو مناسب برای رهبران جهان. در آبادی کشور و بودن کنار ملت اش است. ممنون او هستم که قلمم را همت نوشتن. قلبم را قوت ادامه دادن داده است. با همه وجودم سپاسگزار هستم از موجودی که توان نوشتن و تفکر را در من متولد ساخت، آنکه عشق برای زیستن و تمنای زنده گی را در من استوار نگه داشته است. این روزها دل خوشی های ما زیاد نیست در کشور ما. آواز جنگ می آید. افغانستان با گروه های وحشی و درنده ای مثل داعش و طالب و القاعده درگیر است. رهبران بی کفایت ما همه ای شان دو تابعیت دارند. و هیچ وقت برای آزادی و آبادی افغانستان کاری نکردند. هر روز گروه طالبان سربازان جوان را به قتل می رسانند در جبهه ها. زنان خبر نگار و فعالین مدنی را ترور میکنند یکی پی هم. از حق نگذرم می ترسم گاهی. ازینکه من روزی نتوانم مرحم زخمهای کشورم شوم. ازینکه آنچه میخواهم برای کشورم انجام بدهم قبل از آن بمیرم. گاهی از تشویش زیاد و تفکر آنچه که اذیتم میکند وجودم را می سوزاند. گاهی میخواهم اندگی ازین وضعیت فرار کنم تا بیشتر کار کنم. گاهی از خودم سنگ صبور می سازم. تحمل می کنم همه چیز را. تمنایی آینده را از دست نمی دهم. با آنکه ممکن تغییر ایجاد کنیم اما تا ان زمان عمر من هم سپری می شود. همه چیز خوب خواهد شد. من هم به خوبی همه چیز عمرم را از دست خواهم داد. من بهترین دوره زندگی ام را که جوانی ام است در کشورم دارم سپری می کنم. کشوریکه آسایش، آرامش، و همه چیز مرا در خودش دفن کرده. خاک سرزمینم کشتارگاه عزیزان و رفیقان من توسط دولت افغانستان و گروه تروریستی طالبان شده است. چقدر دلم میخواهد وطن کمی نفس آرام بگیرد. وقتی وطن در حالت سوختن باشد نه توانی برای رفتن جایی دارم نه دلی برای خوشحالی. گاهی زندگی سخت می گیرد مرا. گاهی ما زندگی را سخت می گیریم بخود. میخواستم در ختم دفاع پایان نامه ام یکبار ماسکو برم و به سنتپترزبورگ. چند ماهی را صرف یک سفر طولانی و دیدن اماکن تاریخی روسیه و بعضی از کشور های دیگه نمایم. بیشتر برای دیدن کشوری که دوست دارم ببینم اش. حد اقل چند روز آنجایی باشم، که برایم خوشآیند و زیباست. وطن و وطنداران من در حالت ناخوش هستند. همهد روز های طاقت فرسا را در حاکمیت طالبانی سپری داریم. یک ماه شد که با ترس و دلهره نفس می کشیم در کشور ما. به اندکی آرامش همه ای ما نیاز داریم. جاییکه نه ترس باشد. نه صدای شلیک گلوله و نه اندوه این روز مردم در پنجشیر بجای شنیدن آواز قشنگ پرنده ها و آوزا گواری دریاهای روان بیشتر صدای شلیک گلوله را می شنوند. گلوله ای که در هر سمتی به قلب یک انسان شلیک می شود و قلب مرا آتش می زند.

 

منی که از صدای فیر و گلوله باران متنفرم و عاشق صدای شورش برگ درختان هستم و نمیخواهم از این چیزی به گوش من و وطنم برسد. بیشتر این روزها می شنویم صدای تفنگ و گلوله را. اکثذ شبها در کمال آرامش به دیدن رقص برگ‌های درختان خیره می شوم به آزادی و دَور زدن پرنده ها و شاپرک های روی گلها نگاه میکنم اما دور تر از شهریکه من زندگی میکنم، جوانان ما زیر آتش دشمن قرار دارد و کشته میشوند. در نهایت، بیست و سه سال عمرم در سرزمینم چنان رقت بار سپری شده که نمی دانم چی روزی ما درینجا نفس آرام خواهیم کشید. افغانستان قبل از تولد من هم پر از آشوب و جدال بین قدرت طلبی ها بوده. از ۲۸، سپتامبر، ۱۹۹۷ که مصادف با ۶، میزان، ۱۳۷۶ سالروز تولد من است و امثال ۲۴ ساله می شوم، مشکلات وطنم بیشتر شده است و کمتر نه. افغانستان از رهبران دو پاسپورته، فریبکار، دزد و خایت خسته شده است. جهان نباید در مقابل تجاوز پاکستان علیه افغانستان خاموشی اختیار کنند. میدانم رهبر نماهای این کشور مارا فروخته است و اما این روزگار حق ما نیست. برای ما در جاده حتی اجازه صدا کشیدن داده نمی شود. صدای ما با شلیک گلوله خاموش می شود. گروه های طالب برای ما اجازه نفس کشیدن در خاک خود مارا هم نمی دهند. افغانستان و مردم این کشور در حالت بد و دشوار نفس می کشند. از روزگار رقت بار جنگ همه خسته و به ستوه آمده ایم. جهان باید در مقابل تجاوز پاکستان علیه سرزمین ما ایستادگی کنند تا روند نسل کشی در پنجشیر و فضای امنیت در کشور ما حاکم شود. ما حضور و رابطه پاکستان را در کشور ما نمیخواهیم. نه دوستی شانرا و نه دشمنی. سالهای متمادی است که این کشور تروریست تربیه می نماید و همه ای مارا در خاک و خون نشانده است.
کابل- افغانستان ۱۴سپتامبر، ۲۰۲۱

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۲     سال هــــــــــــــــفدهم       سنبله/میزان ۱۴۰۰      هجری  خورشیدی   شانزدهم  سپتمبر   ۲۰۲۱