۱
در جامعه یی که اقشار، طبقات، پیروان ادیان ومذاهب، اقوام وقبایل، زبانها،
افکار واندیشه ها، طرح ها و پیشنهاده های مختلف وجود دارد، پاسخ به پرسش
چرا "طالبان" پذیرفتنی نیستند، نمیتواند دارندۀ انتظاریگانه و همه شمول
باشد. یعنی مردمان جدا از هم با معیار و علایق جدا از هم به این پرسش پاسخ
می گویند.
این را نیز باید افزود که با توجه به تجارب بیست سال پیش مدافعان رنگارنگ
طالبان و با توجه به خاموشی در برابر انتحارها وانفجارها و قتل هزاران
انسان؛ طالبان از طرف بخشی از مردم پذیرفتنی بودند و همین حالا نیز
پذیرفتنی استند. حتا اگر این مدافعان دارندۀ موضع صادقانه وروشن نباشند،
اما به شکلی از اشکال حضور دفاع جویانه وبرخی پیوند ها وعلایق مشترک با
طالبان را نماینده گی میکنند.
پاسخی که در پائین می آید، از میان انبوه پاسخها ومواضع، مبتنی بر نیازهای
مردم، ناظر بر بهبود خواهی اجتماعی – انسانی و دارندۀ توجه به زمان ومکان
است. بر بنیاد چنین رویکردی، نیازمحوری این بود و است که کشورما به صلح
وامنیت برای پیشبرد وظایف مردم جامعه محتاج بود. اما نیرویی که دارندۀ
پیشینه اجرای اهداف خشونت آمیزخود بود و در واقع ماهیت خود را در عملکردها
نشان داده بود، بار دیگربرهم زنندۀ آن نیاز محوری شد. به سوی آماده ساختن
جوانان روی آورد که انتحاری شوند. مغز و ذهنیت آنها را با خیالبافی
فریبنده، خرافات و در یک سخن استفاده از دین اسلام و جهل گستری به بیراهه
کشید. ابزار انتحار وانفجار، جان هزاران انسان بیگناه، مردم عادی،
خبرنگاران، خبر رسانان، شاگردان مکاتب و . . .را ستاند. سرکها وپلها را
ویران کرد. نیاز مردم جنگ دیده در افغانستان و در زمانی که بیشترین اقشار
مردم به سوی مداوای دردهای اجتماعی و پویش اصلاحگرانه روی آورده بودند، با
خطر تروریسم و رفتارزشت وانسان آزارانۀ آن مواجه شد.
بیشترین همچو اعمال غیر انسانی را طالبان انجام دادند.
زنان در کشور ما که طی سالهای متمادی، بار انبوهی از زحمات ورنجهای تراکم
کرده را برشانه خود حمل کردند، نیاز به داشتن همنوایی و دسترسی به برنامه
های رفاه عاجل اجتماعی داشتند. به رغم نارسایی و ضعف مدیریت و دامن گستردن
مفاسد حکومت های نالایق، بیست سال پسین نشان داد که با وجود حمل چنان بار،
در حیات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی وهنری، زنان پای پیش نهاده اند و
در عمل به اثبات رسانیدند که پذیرش تبعیض جنسیتی غلط و ناشی از برداشت های
آمیخته با جهل است. اما طالبان مانند گذشته به حیات این بخش از نفوس جامعه
همچنان رفتار تبعیض آمیز را اعمال کرده وبرای گریز از پرسش های پیهم، پای
شریعت را درمیان نهادند. این شریعت طالبانی همان رفتاری است که از طرف بسا
سایر شریعت پذیران در جامعه پذیرفتنی نبوده است. به این ترتیب با قرائت خشن
و مانع شونده در برابر سهمگیری زنان، وظایفی را انجام داده ومیدهند که در
ضدیت با نیاز زمان و افغانستان است و جامعه را به رجعت وقهرفرایی سمت
میدهد.
در این راستا روزگارغمباری دامنگیر زنان شده، جامعه به سوی فقرزایی بیشتر و
محرومیت های بیش از نصف نفوس مواجه میشود.
ادامه دارد
|