کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               موسی زکی‌زاده

    

 
صبح یک‌شنبه

 

 

مشغول کارم
به من زنگ می زنند که در برگشت به خانه آرد بخرم
حلوای سالگرد پدرم را می پزند
او کراچی‌وان بود
و در یک جنگ قومی
با تیراندازی فرمانده‌ای کشته شد
که هر روز قومگرایی را محکوم می کند
صبح دوشنبه
کار و بار کساد است
دختر کاکایم که آواز مالستانی را عاشقانه دوست دارد
از من درباره‌ی راه‌های رفتن به خارج اطلاعات می خواهد
چون از آزارهای جنسی کسی به تنگ آمده است
که خاموشی و خانه‌نشینی زنان را محکوم می کند
صبح سه‌شنبه
کارهایم مانده
برادرم بی وقت به درد دل شروع کرده است
او زخم‌های پشت و کمرش را نشان می دهد
می‌گوید در حد مرگ شکنجه شده و اموالش به تاراج رفته است
توسط نیروی مقاومت مسلحی
که نابرابری انسانی را محکوم می کند
صبح چهارشنبه
بی‌پولی رنج‌آور است
باید بیشتر کار کنم و خودم را مفیدتر نشان بدهم
مبادا باز هم وظیفه‌ام را به کس دیگری بدهند
دیروز خواهرزاده‌ی مدیر بخش ما به دیدن او آمده بود
او همیشه فساد اداری و بی‌کاری جوانان را محکوم می کند
صبح پنج‌شنبه
از کار جوابم کرده‌اند
در بازار هم‌صنفی دانشگاهم را می‌بینم
می خواهم صمیمانه قصه کنیم تا دل ما تازه شود
دست به سینه می ایستد
نگاهش را به سویی می لغزاند
و در حالی که ترکم می کند می گوید: خوب است که جور استی و مشغولیت داری…
او حالا فعال نامداری است
و هر بار کسی را،
و این‌روزها بیشتر اشرف‌غنی را محکوم می کند
صبح جمعه
باید کمی فکر کنم
آیا می توانم خوب زندگی کنم؟

مثل غروب جمعه دلگیرم
خسته‌ام
خسته‌ام
خسته‌ام
چشمم بیداری را محکوم می کند
صبح شنبه
اول هفته است
نمی دانم چه کنم، چه نکنم
خبری معمولی را می خوانم
"طالبان حمله تروریستی به غیر نظامیان را محکوم کردند"
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۱     سال هــــــــــــــــفدهم       سنبله ۱۴۰۰      هجری  خورشیدی    اول سپتمبر   ۲۰۲۱