پیشرفت در همه ی عرصه های امروزی به ویژه در طبابت باعث آن شد که حتا انسان
های عادی با استفاده از اطلاعات جمعی ( دیداری٬
شنوایی و خواندنی )
همچنان با سود گیری از آموخته های وسایط الکترونیکی از گونه ی کمپیوتر٬ آی
پات٬ لپ تاپ٬ تیلیفون های همراه و ... بیشترین آموزه ها را دریافت و با
فرا گرفتن از مندرجات و یافته های به درد بخور به فرآورده های طبی نایل
آیند. در ضمن با کاربرد از آن دانسته ها ؛ میتوان به نیازمندی های نخستین
تندرستی خویش دسترسی داشت.
از آنچه یاد کردیم و تا حال گفته آمدیم دستاورد های علمی و شناسایی های اند
که دانش ( از دیروز تا امروز ) معرف آن بوده است نه تکریم ٬ تکبیر ٬ دعا و
استغاثه ؛ ولی بدبختانه هنوز هم هستند کسانی که از داده های علم و دانش
آگاهی ندارند و تا هنوز از همان روشی که عمال جادوگران و رمل اندازان به
نفع شان سود می بردند و سپس ملایان مذهبی با استفاده از دعا٬ نیایش٬
استغاثه و ... درخواست خیرو برکت می کنند ٬ ادامه دارد در حالی که این
گزینه های فریبنده ره به جایی نمی برد و نخواهد برد.
چند روز پیش من در رساله یی ؛ مقاله یی را زیر عنوان بنیاد گرایی مذهبی
خواندم چون برایم خیلی جالب به نظر رسید در زمینه به تحقیق پرداختم و
خواستم با در نظرداشت از محتوای آن ٬ برداشت خودم را نیز با خواننده ها
شریک سازم.
یافته های (علوم اعصاب) به خوبی نشان میدهد که بنیاد گرایی مذهبی به ویژه
در جوامع رشد نیافته و عقبگرا می تواند نتیجه ی جانبی ذهنی باشد. تجربه
نشان داده است که ادعا سهل تر از رد آن می باشد زیرا برای رفع یک مدعا باید
استدلال صورت بگیرد تا از اثر آن تجزیه و تحلیل منطقی ٬ بایست پاسخی را
دریابیم که به شک و تردید های ما جوابگو باشد و در ضمن دلایل قانع کننده یی
در برابر آن ادعا ارایه شود.
در رابطه به فعالیت مغز (سیم هریس) در سال ۲۰۰۸ با آزمایش هایی که به کمک
دستگاه ( اف.ام.آر.آی) انجام داد ٬ ثابت نمود که اگر افراد روی یک حقیقت
عینی فکر کنند البته حقیقتی که هنوز با آن بیگانه استند ؛ مغز شان بیشتر
فعال می شود تا به درک یک موضوع انتزاعی ؛ یعنی مطلبی که قبلن در خصوص آن
چیزهایی شنیده اند زود تر آن را می پذیرند. این دو گمان را اگر به گونه ی
دیگری ارزیابی کنیم ٬ قیاس از باور کردن آسان تر است ؛ نسبت به شک کردن و
یا باور نکردن. چون در شک کردن نیازاست تا انرژی بیشتری از مغز به کار
بیفتد که در نتیجه باید سره از ناسره تفکیک یابد. اگر افراد جامعه از قبل
یعنی از دوران طفولیت ٬ نوجوانی و جوانی مورد آزمایش های دینی و مذهبی قرار
گرفته اند یعنی مغز شویی شده باشند ؛ دراین صورت آرزو برده شود تا آن ها
واقعیت های عینی را بر اساس دانش و خرد بسنجند واضح است که آن ها نتنها شک
را به دل راه نمی دهند بلکه به آنچه از پیش باور دارند ایستادگی نموده به
مقاومت و جبهه گیری می پردازند.
برخی دیگر از روانشناسان معتقد اند که کودکان هر آنچه را ببینند و بشنوند ٬
به اصطلاح ؛ شاهد محور باشند ٬ طبق همان فرهنگ های جا افتاده و تقلیدی آن
هم مرسوم ٬ ادامه میدهند. بنابر همین خوش باوری ها هیچگاهی به خود زحمت نمی
دهند تا از برای فهمیدن حقیقت ٬ شک و تردید را ایجاد و سپس با استفاده از
فعالیت های مثمر و مثبت مغز ٬ استدلال نمایند واقعیت ها را برملا سازند و
این خود نوعی از عارضه جانبی مغز شمرده می شود ؛ چون روند را میل طبیعی
روزگار می پندارد. شوربختانه این رویداد نه تنها در جوانان بلکه در
بزرگسالان نیز دیده می شود.
برای بیرون رفت از این مشکل که حتا یک تعداد اطفال و نوجوانان کشور های
پیشرفته اما وابسته به فرهنگ های عقبمانده و بنیادگرای دینی و مذهبی در بند
اند حالا چه باید کرد که در وهله ی نخست جلو این عارضه جانبی مغز (تنبلی
مغز) را گرفت؟
یگانه راه چاره جویی را در تربیت سالم کودکان باید جستجو کرد. از آنجاییکه
کودکان همواره پرسشگر اند ٬ باید به آن ها چنان پاسخ داد تا به قناعت شان
پرداخته شود همچنین پیوسته به هر آنچه پاسخ ندارند و یا پرسش هایی در ذهن
شان ایجاد می شود و شک می نمایند ٬ برای فهمیدن حقیقت از آن شک ٬ به پرسش
های شان ادامه بدهند تا آنجاییکه تردید ها یکی پی دیگر رفع گردد. روحیه قوی
در کودکان ٬ جوانان و بزرگسالان باعث آن می شود تا واقعیت های عینی در
جامعه را ردیابی و با کمک از دریافت پاسخ های علمی و منطقی خود شان ٬
خرافات و آنچه از بنیاد گرایی دینی و مذهبی و ... باقی مانده است به کمک
مغز انکشاف یافته ؛ نه در تنبلی از مغز ٬ حقیقت های نهفته ی زندگی را
دریابند و از برای بقا و سلامتی شان چنان زندگی نمایند که شایسته ی انسان
های پیشرفته و متمدن می باشد. پایان
|