هر کس تصور کند که طالبان
تغییر کردهاند یا خود را فریب میدهد یا دیگران را. طالبان در اندیشه و
باورهای شان همان گروه متحجر و واپسگراست که در دوران حاکمیت شان بودند.
تنها تغییری که کردهاند در فریبکاری و خدعهگری شان است که نسبت به آن
زمان چالاکتر شدهاند.
برای سنجش تغییر در طالبان معیارهای روشن و بیابهامی وجود دارد که اینک به
آنها اشاره میکنم:
۱. تفسیر طالبان از اسلام بدویترین، خشنترین و عقلستیزترین تفسیر ممکن
از دین است. این را در زمان حاکمیت شان با چشم سر دیدیم. آنان هنوز به همان
تفسیر از دین مینازند و حتی ادعای زبانی هم ندارند که به تفسیر متفاوتی
رسیدهاند. تفسیر آنان از نظر بسیاری از مراکز معتبر دینی جهان اسلام مردود
است.
۲. به حقوق اساسی شهروندان باور نداشتند، و هنوز هم هیچ باوری ندارند. حقوق
اساسی شهروندان مثل حق انتخاب دین، حق آزادی بیان، حق انتخاب سبک زندگی و..
۳. به حقوق زنان باور نداشتند و هنوز هم هیچ باوری ندارند. آنان اجازه
نخواهند داد زنان ادامه تحصیل بدهند، به رشتههای دلخواه خود درس بخوانند،
به مشاغل دلخواه خود بپردازند، و بر بدن و بر سرنوشت خود مالکیت داشته
باشند.
۴. به برابری اقوام باور نداشتند و هنوز هم هیچ باوری ندارند. از نظر آنان،
بر خلاف ادعاهای دروغین شان، سایر اقوام ساکن در این کشور رعایای درجه
دوماند و همهی رفتارهای شان این رویکرد فاشیستی شان را آشکار میکند.
۵. به حقوق اقلیتها باور نداشتند و تا هنوز هیچ باوری ندارند، اعم از
اقلیتهای دینی و مذهبی تا اقلیتهای اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی.
۶. به تکثر و تنوع باور نداشتند و تا هنوز هیچ باوری ندارند. آنان جامعه را
مانند گلهی حیوانات یکدست میخواهند تا هیچ نشانی از تفاوت در آن نماند و
همهی هویتهای دیگر محو شود.
۷. به منافع ملی باور نداشتند و تا هنوز هیچ باوری ندارند. مثل گذشته، تا
همین اکنون هر چه از امکانات نظامی و لوجیستیکی در جنگ به چنگ میآورند به
دو کشور همسایه انتقال داده و نوکری خود را برای شان به ثبوت میرسانند.
همین اکنون وعده دادهاند که آبهای افغانستان را از کام مردم خود زده و به
همسایهها اهدا کنند، و برای این کار بندهای آبگردان را هدف قرار دادهاند
تا ویران کنند.
۸. به آبادانی باور نداشتند و هنوز هم هیچ باوری ندارند. اساسا در تفکر
طالبان منطق آبادسازی وجود ندارد. نه در دوران حاکمیت شان طرحی برای آبادی
کشور داشتند و نه امروز طرحی دارند. ذهنیت بدوی درکی از ارزش آبادی ندارد،
نه برای آن زحمتی کشیده، نه برای آن مهارتی حاصل کرده، و نه برای آن تعهدی
احساس میکند. از بین بردن زیرساختها و تاسیسات عام المنفعه بخشی از
رویکرد ثابت این گروه است و همه هنر این گروه در ویرانی و ویرانگری است.
۹. به میثاقها و کنوانسیونهای بین المللی که مکانیسم تعامل با دنیاست
باور نداشتند و هنوز هم هیچ باوری ندارند. اگر کسی شعور دولتداری داشته
باشد میداند که شکستن این میثاقها دشمنی با منافع ملی مردم خود، سبب
انزوای کشور، و پس افتادن از سیر زمان است. برای این گروه این موضوع هیچ
اهمیتی نداشته و هنوز هم ندارد.
۱۰. به اخلاق، معنویت و فضیلت باور نداشتند و هنوز هم هیچ باوری ندارند.
سربریدن انسانها، آتش زدن مکتبها، زمین سوخته اعلان کردن سرزمینها،
خشونت به خرج دادن در ارعاب شهروندان، به رسمیت نشناختن غیر خود، همه از
رذایلی است که کارنامه این گروه انباشته از آن است.
اگر کسی ادعا دارد که طالبان تغییر کردهاند، یا خودشان چنین ادعایی دارند،
بفرمایند دلایل و شواهدی مبنی بر تغییر در این موارد که گفته شد نشان
بدهند.
اگر گروهی، هر گروهی که باشد، با چنین روِش و منِشی خود را بر اکثریت جامعه
تحمیل کند، و به هیچ تغییری در این زمینه تن ندهد، برای بقیه مردم چارهای
جز نبرد سرنوشتساز باقی نمیماند، حتی اگر شرایط ادامه نبرد چندان مساعد
هم نباشد.
همه ما صلح میخواهیم به شرط اینکه طالبان نشان دهند، در مواردی که ذکر شد،
خود را اصلاح کردهاند.
|