کی بودهایم اسیرِ زر و سیم اینقَدر
در گیرودار حادثه تسلیم اینقَدر
ما مثلِ سیب، در سبدِ عشق بودهایم
مارا نکرده بود کسی نیم اینقَدر
افسرده و عبوس، هراسیده و حزین
هرگز نبود خلوتِ تقویم اینقَدر
بالا نرفته بود که نابودِ مان کند
دعوای ما بهخاطرِ تقسیم اینقَدر
باری ندیده است چناری در این دیار
در ذهنِ هیچ فاختهیی بیم اینقَدر
بر سنگلاخِ خستهی تاریخ، پای ما
سُستی نداشت لحظهی تصمیم اینقَدر |