شناسنامه
مقدمه یی برای شورش شناسی در تاریخ افغانستان
نویسنده: محمد نصیرمهرین
بازخوانی متن: کریم پیکار پامیر
شماره گان: ۲۰۰
چاپ دوم عقرب ۱۳۹۹ خورشیدی
برگآرا: منیژه نادری
انتشارات شاهمامه، هالند
info@shahmama.com
.
عنوان بالا درجبین کتاب تازه یی از دوست پُرکار ومؤرخ ستوده ی کشور(جناب
نصیرمهرین) تلالو میکند که درهمین تازه گیها، توسط انتشارات شاهمامه
درهالند به طبع رسیده است.
به اعتقاد من، " مقدمه یی برای شورش شناسی درتاریخ افغانستان" را میتوان یک
اثربکر و فی النفسه بی بدیل خواند، با این شرح که مؤرخان ما تا کنون هرچه
نوشته اند، همانا بررسی و توضیح بحران ها، شورشها، سرکوبها و اُفت وخیزهای
حوادث تاریخی و اجتماعی درچهارچوب جغرافیای کشوری بنام افغانستان بوده اند.
اما مادامکه اثرتازه ی مؤرخ مبتکر(جناب مهرین) را مرور میکنیم، متوجه
میشویم که ایشان خواسته اند با ژرف نگری خاص خودش هربحران یا شورش سیاسی –
اجتماعی افغانستان را کالبد شگافی نیزنموده به شناسایی و تحلیل منطقی اصل
اسباب و عوامل بحران ساز و مؤلد شورشها درجامعه، آنهم درمقاطع مختلف زمانی
بپردازد.
ایشان به منظوراینکه توجه مؤرخان و خواننده ی اثرآنها را به بخشهای ذاتی و
درونی رویداد های شورش آفرین کشورمعطوف نموده باشد، درصفحات مقدماتی کتاب
چنین مینویسد:" ... مردمی که کشور شان با شورش، جنگ، قیام ها، سرکشی ها و
بی اعتنایی به فیصله ها و فرمان های حکومت، همراه قتل انسانها و مصیبت های
بیشمار مواجه بوده است و بارها روی اغتشاش ها، شورشها و حرکات گوناگون ضد
حکومتی را درتاریخ کشورشان دیده اند، نیازدارند که به چرایی ایجاد آنها پی
ببرند. حکومتی را که آماج حملات بوده است و شیوه های حکومتداری وحکومتگری
اش را بشناسند، رابطه میان تصامیم و اعمال حکومت و عکس العمل شورشی ها را
بیابند، هرشورش و با اندک تفاوت کاربُردها، بلوا، عصیان، بغاوت، غلغله و از
قول شاه ولیخان فتنۀ جانداد... قضیۀ ملای لنگ و ... درپیشانی اش، مطالبه و
یا مطالباتی دارد. هرشورش ازآغازتا فرجام، بسا اطلاعات جامعه شناسانه،
تاریخی و فرهنگی را درمعرض باز شناسی قرار میدهد. تقابل شورش و حکومت و یا
شورشهای درون حکومتی و کودتا ها، خصوصیات کارکردها را درچهرۀ برنامه ها و
اهداف مختلف در هرزمان و مکان نشان میدهد. اما لازم است این موضوع را نیز
بیفزاییم: به شرط آنکه چهرۀ سیاسی و کلیت کار کرد های حکومت ها و شورشها
چنان که بوده اند، دریافت شوند..."
و بازادامه میدهد:"... تجارب نشان داده است که اگرعوامل بحران زا عمق
اجتماعی وفرهنگی دارند، تعویض حکومتها به ویژه که درافغانستان هم مانند همه
جوامعی که اسیر استبداد اند و چاره جویی ها در انحصار افراد و گروه های
کوچک تحمیلی، جلو تبارز بحران گرفته شده، اما بحران درگونۀ پنهانی به حیات
خود ادامه داده است..."
مؤرخ عزیزما (مهرین) برای آنکه توانسته باشد، نمونه های زنده و با اهمیتی
را، بخصوص دریک سدۀ پسین درافغانستان نشان دهد، سه اثراز سه نویسنده را
برگزیده
و هریک ازآثارمتذکره رابه گونه ی مبتکرانه مورد تحلیل و موشگافی قرارمیدهد:
اول) کتاب "بُحران و نجات" به قلم زنده یاد محی الدین انیس
دوم) کتاب "تذکرالانقلاب" به قلم زنده یاد فیض محمد کاتب
سوم) کتاب " نادرافغان" به قلم برهان الدین کشککی
جناب "مهرین" با استفاده از ژرف نگری خاص تاریخ نویسی و نگاه تازه ومتفاوتش
به قضایا، برای آنکه ازیکطرف اصل شخصیت، افکار و آرزومندیهای انسانی زنده
یاد محی الدین انیس درسالهای زعامت اعلیحضرت امان الله خان را به درستی
بشناساند و ازجانبی، دلیل و انگیزه ی شتافتن وی از کابل به سوی جبهه ی ضد
حبیب الله کلکانی درمناطق جنوبی را پیش چشم خواننده قرارداده باشد، نخست به
بی سروسامانی های برخاسته ازکم تجربگی شاه جوان، بی اعتنایی ها و رشوه
ستانیها و مظالم حکام دولتی و بخاک نشستن آرزوهای پاک "انیس" می پردازد
وتذکرمیدهد که شهید " انیس" با این تصورکه پیروزی جبهه ی جنوب میتواند
اوضاع آشفته ی مملکت را بهبود بخشد، بدان سمت می شتابد و آنگاه که محمد
نادرخان درپناه لشکرسرتا پا عقده مند قومی، تاج وتخت را درکابل اشغال
مینماید، نه بخاطررفع بحران سیاسی – اجتماعی، بلکه به منظورسرکوب مخالفین،
دست به اعمال استبداد خونین می یازد، یکباردیگرمتأثرو متألم میشود. ولی قبل
ازآنکه راه دیگری را برگزیند، به دام مستبد زرنگ وکین توز(محمد نادر) می
افتد و روانه ی زندان میگردد، چنانکه این مرد وطندوست و ترقیخواه درهمانجا
چشم ازدنیا فرو می بندد.
درهمین ارتباط، جناب مهرین متذکرمیشود: " توَهم و برداشت نا رسا اش {برداشت
نارسای محی الدین انیس ازطینت و ماهیت نادرخان}، او را به سوی جنوبی و
قرارگاه سپهسالار رهنمون شد. به سوی قرارگاه شخصی که مهارت های محیلانه اش
میتوانست بسیاری را مجاب کند. درنتیجۀ آن اطلاع نا رسا از نادر و
کارگرافتادن زیرکی های نادر، عاقبت الامر، در زندان نادری با نهایت مظلومیت
جان داد. "
نتیجه یی که جناب مهرین ازاین موضوع برمیدارد اینست که محمد نادرخان، علاوه
ازآنکه ازقبل موضع مخالفانه علیه اعلیحضرت امان الله خان داشته، برگشت وی
ازفرانسه به هندوستان و تشکیل جبهه ی ضد رژیم حبیب الله کلکانی و اشغال
کابل نه بمنظوررفع عوامل شورشگری وبحران درکشور، بلکه بخاطررسیدن خودش به
قدرت سیاسی، سرکوب مخالفان، سازش با عناصرمرتجع و درنهایت، عمیق سازی و
نهادینه کردن بیشتر بحران درجامعه بوده است.
ایشان پیرامون کتاب "تذکرالانقلاب" نیزملاحظات عالمانه یی داشته ارزش و
اهمیت خاص این اثررا دراین میداند که ازیکطرف زنده یاد فیض محمد کاتب خود
درجریان حوادث قرارداشته آنچه را به تحریردرآورده است، ناشی ازچشمدید های
اوست. ازطرف دیگر کاتب " تذکرالانقلاب" را درزمانی مینویسد که دیگر درقید
سانسورو نظارت دربار ودرباریان قرارندارد. پس آنچه را که تحت عنوان "
تذکرالانقلاب" نگاشته انعکاس اصل رویداد های سیاسی درآن مقطع زمانی بوده
است.
چنانکه پاراگرافی ازکتاب " تذکرالانقلاب" را این چنین به عاریه گرفته است:
" سؤاقدامات امیرامان الله خان و وزرای خوان او دراجراآت امورسیاسیه و
اقتصادیه و تنظیمیه و انضباطیه و قضاییه و اخلاقیه و حقوقیه و جزاییه، باعث
تنفرطبایع عامه گردیده همه را از شاهراه اطاعت و متابعت به سوی سیاه چاه
غوایت و بغاوت کشانید."
وقتی جناب مهرین درمورد کتاب " نادرافغان" سخن میزند، بازهم با ذهن روشن و
کاوشگرانه ی خویش مشت نویسنده ی متملق و مزد بگیر(برهان الدین کشککی) را
پیش چشم خواننده اش می گشاید. چنانکه یکی ازجفا ها وتحریف های صورتگرفته
دربخش رویداد های تاریخی کشورعزیزما را بگونه ی خاص درمورد همین کتاب
دستوری و پُرازکذب و تحریف نشانه میگیرد.
برهان الدین کشککی کسی بوده که درتحت زعامت نُه ماهه ی حبیب الله کلکانی،
مسوولیت نشرجریده ی " حبیب الاسلام" را بعهده گرفته به همان وسیله، ازیکطرف
امیرحبیب الله خان را پیوسته می ستاید و ازسوی دیگردرمذمت محمد نادرخان
واقدامات جنگی اوقلم فرسایی میکند، درعین حالی که به سوی اعلیحضرت امان
الله خان نیزلجن می پراگند. واما وقتی درنتیجه ی گردش چرخ روزگار، محمد
نادرخان کابل را متصرف میشود، برهان الدین خان چهره بدل میکند ومحمد
نادرخان هم بجای آنکه از او انتقام بکشد، به نگارش کتاب "نادرافغان" یا
ستایشنامه ی خود و خاندان خود مؤظفش میسازد.
مؤرخ عزیز(مهرین)، تذکراین نکته ی جاندار را نیزدرقضاوتهایش فراموش نمیکند
که بگوید: "... درچهرۀ کشککی، کتاب نادرافغان و کار کرد های او میتوان
ازپیشینه های تاریخی و تاریخ معاصر، چهره های همانند را دریافت. آن محدویتی
را که اهل قلم قرارگرفته درنظام های استبدادی دیده و میبینند، درچهره های
اشخاص بی شماری دید. قلمزنانی که نمیتوانند سخن خود را بگویند، بلکه نا
گزیرشده اند با نظم و یا نثر، سخن مستبد های مختلف را بگویند؛ زیرا
خطرمحروم کردن ازنان، رفتن به زندان و یا اعدامگاه همواره درکمین ایشان
بوده است. "
همینجاست که یکی ازسنگ بناهای غدارانه ی دیگر تاریخ نگاری سرکاری و سراپا
کذب و ریا و نادرستی درسرزمین افغانستان نهادینه شده و تا روزیکه خاندان
محمد نادرخان حاکم است، همین روند نا پسند ادامه می یابد.
و درقسمت های پایانی این بحث می افزاید: " چنان بود که تمامی کتابهایی که
وزارت معارف افغانستان از زمان پادشاهی محمد نادرشاه تا کودتای
ثور۱۳۵۷خورشیدی تهیه و با عنوان مضمون تاریخ به خورد شاگردان مکاتب داد،
آمیخته با جعل است و با دادن آموزش سالم تاریخ افغانستان بیگانه اند. پس از
کودتای ثور، قالب دیگر برای تعیین قد و اندام تاریخ به کار افتاد..."
با همین شرح بسیار فشرده، نشراثرتازه را برای مهرین گرامی تبریک گفته حصول
و مرورآنرا برای هموطنان عزیز، بخصوص برای تاریخ نگاران مان یک نیاز میدانم
ک. پیکارپامیر- تورنتو مارچ ۲۰۲۱م
|