نوشتن واژههای زبان فارسی به ویژه واژههای ساخته و آمیخته دچار
چندگانهنویسی و دچار سلیقهنویسی اند؛ زیرا برخیها اجزای این واژهها را
پیوسته مینویسند و برخیها با فاصله (یک اسپیس) مینویسند. برای اینکه
چندگانهنگاری رفع شود، من یادداشتی بنام «وضع سه قاعده برای جدانویسی،
پیوستهنویسی و نیمفاصلهنویسی» نوشتم. در آن یادداشت گفته شد که زبان
فارسی از نظر ساخت واژگانی، سه گونه واژه دارد که ساده، ساخته و آمیخته
استند.
طبق ساخت واژههای زبان فارسی این سه قاعده وضع شد. قاعدهی جدانویسی (یک
اسپیس) فقط بین واژهها باید رعایت شود. پیوستهنویسی بین حرف واژهها نه
اجزای واژهها صورت بگیرد. نیمفاصلهنویسی بین اجزای واژههای آمیخته باید
رعایت شود. این سه قاعده با مثال در یادداشت پشین توضیح داده شده است، نیاز
به تکرار آن توضیح نیست. آن یادداشت بازتاب نسبتا گستردهای در افغانستان
و ایران داشت. این بازتاب انتقادهایی را نیز در پی داشت. انتقادها بیشتر
این بود که اجزای بسیاری از واژهها به ویژه واژههای ساخته قابل تشخیص
نیستند؛ اجزای این واژهها را چهگونه با نیمفاصله بنویسم.
واژههای دانش، رفتار، گفتار، آسمان، ریسمان، بینش، زرین، زرینه و... را
پیش کشیدند که اینها را چهگونه باید نوشت. اگر قرار باشد واژهها را
ریشهشناسی کنیم، طبعا اکثر واژههاییکه امروز ساده به نظر میرسند،
میتوانند در ریشهی خود دارای اجزا باشند. این بحث از اساس منتفی است.
زیرا بحث من ریشهشناسی واژهها نیست. بحث من این است واژههاییکه اجزای
آنها به صورت مستقل چه به صورت واژک باز و بسته، اکنون در زبان کاربرد
دارند، بایستی با نیمفاصله نوشته شوند.
درست استکه واژهی آسمان از نظر ریشهشناسی قابل تجزیه به آس+مان است.
«آس» چرخ معنا میدهد و «مان» پسوند واژهساز مشابهت است. اما واژههای
مانند آسمان، ریسمان، دانش، بینش، دانا، رفتار و... امروز بنابه تحول زبان
در جمع واژههای ساده درآمدهاند. چرا؟ برای اینکه اجزای آنها به طور
مستقل در زبان وجود ندارند. اما اجزای واژهی «بهتر» در زبان فارسی کاربرد
دارد: «از شما «به» نباشد، دوست من است.» «تر» نیز از پسوندهای پر کاربرد
زبان است. بنابراین بهتر، همسر، همزمان، هماتاق، هممنزل، همسایه،
دلانگیز، گلآب، گلشهر، علیپور، غلامحسین، رهنما، جنگجو، دانشجو
و... را میتوان با نیمفاصله نوشت.
اکنون میخواهم نظریهی رعایت نیمفاصلهنویسی را در بین اجزای واژههای
ساخته و آمیخته فراتر از بحث ساخت واژهها طرح و باز کنم. موقعیکه یک
نظریه را طرح میکنیم، بایستی حوصله و استدلال گشایش آن نظریه را از
جنبههای متفاوتی داشته باشیم. من اهل آزمون و خطا استم. بنابراین بایستی
با منطق آزمون و خطا به پیش رفت و جنبههای اجرایی یک نظریه را بررسی کرد،
توضیح داد و اصلاح کرد.
رعایت نیمفاصلهنویسی اجزای واژههای آمیخته و ساخته را در یادداشت قبلی
طرح کردم، بعد از طرح بررسی کردم که رعایت نیمفاصلهنویسی بین اجزای
واژههای ساخته و آمیخته گنجایش گسترده و قابل تعمیمی دارد. اینکه تعدادی
کجبحثی میکنند، به خود شان مربوط است، نه به عدم کارآیی رعایت
نیمفاصلهنویسی. رعایت نیمفاصلهنویسی کارآیی دارد و کار میدهد.
در این یادداشت جنبههای آموزشی و کاربردی رعایت نیمفاصلهنویسی را باز
میکنم. به این دو جنبه در یادداشت پیشین نیز اشاره شده بود. اما توجهِ آن
یادداشت بیشتر معطوف به توضیح سه قاعده بود.
اهمیت جنبهی آموزشی رعایت نیمفاصلهنویسی بین اجزای واژهها این استکه
کودک یا اهل زبان از آغاز با ساخت و ساختار واژهها آشنا میشود و میداند
که واژه دارای چند جز است و چهگونه اجزای آن شکل گرفته است. پیوستهنویسی
این مشکل را ایجاد میکند که ما اجزای واژهها را نشناسیم. تخصص من زبان و
ادبیات است. کارشناسی و کارشناسی ارشد را زبان و ادبیات خواندهام و دکتری
را ادبیات میخوانیم. استاد حسین یمین در دورهی کارشناسی و کارشناسی ارشد
اجزای ساخت واژهها را توضیح میداد، اما برای ما قابل فهم نبود که واژهای
ساخته و آمیخته از یک واژه و چند پسوند و پیشوند یا از چند واژه ساخته
شده است. چرا؟ برای اینکه اجزای واژهها پیوست نوشته شده بودند. اگر اجزای
این واژهها با نیمفاصله نوشته میشدند، این مشکل آموزشی به صورت دیداری و
نوشتاری برطرف میشد.
بنابراین رعایت نیمفاصله در نوشتن اجزای واژهها خوشآموزی در پی دارد.
اما یکجانویسی، سر همنویسی و پیوستهنویسی بدآموزی دارد. اینکه آسانی
نیمفاصلهنویسی در تختهی حرفنگار کمپیوتر فراهم است، چرا از این آسانی و
سهولت استفاده نکینم؟ میدانم عادت به بوی پوستین پدر بوی خوش و نوستالژیک
دارد، اما تحول در عادت برای زندگی بهتر از تعلق به بوی پوستین پدر است.
یکجانویسی، سر همنویسی و پیوستهنویسی برای برخیها همان بوی خوش و
نوستالژیک پوستین پدر است. تعلق و وابستهگی به پوستین پدر عقلانی نیست،
بلکه جنبهی احساسی و عصبیت دارد.
جنبهی کاربردی رعایت نیمفاصلهنویسی این استکه بیشتر از ۹۰ در صد ما را
از سلیقهنویسی و چندگانهنویسی اجزای واژههای ساخته و آمیخته نجات
میدهد. زیرا قاعدهی نیمفاصلهنویسی مشخص و محدود است. موقعیکه هممنزل
را با نیمفاصله بنویسم، همسرای، همسنگر، هماتاق، همسایه، همسر، همدل
و... را نیز با نیمفاصله باید بنویسم. برخیها هممنزل را با نیمفاصله
مینویسند، اما همسر و... را یکجا مینویسند. این چنین برخورد چندگانه،
سلیقه است. اما این سلیقه را رعایت زیباییشناسی سنت خط پارسی نام
میگذارند.
دانشسرای را که با نیمفاصله بنویسم، دانشمند، دانشگاه، دانشور و... را
نیز باید با نیمفاصله بنویسم. برخیها که اعتراض میکنند بهتر،
افغانستان، بیشتر و... را نباید با نیمفاصله بنویسیم، اما اینها
«میکنم، میشود، میرود و...» را با نیمفاصله مینویسند. درحالیکه «به،
بیش و افغان» واژههای مستقل اند و «تر و ستان» پسوند استند. موقعیکه
«می» «میتواند» با نیمفاصله نوشته شود، چرا «به، افغان، بیش، تر و ستان»
با رعایت نیمفاصله نوشته نشوند؟
من جنبهی کاربردی آزمون و خطای رعایت نیمفاصلهنویسی را آزمودهام؛ نسبت
به هر شیوه و طریقهای بیشترین رعایت کاربرد را برای یکساننگاری دارد که
میتواند ما را از سلیقههای چندگونهنگاری رهایی بخشد. بنابراین ضرورت
رعایت نیمفاصلهنویسی را در بین اجزای واژهها پیشنهاد کردم و بحث رعایت
نیمفاصلهنویسی را به صورت مستدل دنبال میکنم و توضیح میدهم.
|