آفرینش از لا به لای کرونا
نقد و ارزیابی اجرای جدید عبید جوینده
اجرای جدید سال ۲۰۲۰
هرچند از برکت نا امنی ها در داخل وطن و درگیری های کرونایی در خارج همه
ذهنیت ها درگیر ناگواری ها است و جایی برای آفرینش های هنری و بحث در آن
مورد وبقیه مسایل باقی نمی ماند اما اگر دقیق تر بیندیشیم، فلسفه ی زنده گی
همان است که چرخ زنده گی در چرخش است. یک سوی سکه ی زندگی غم است و سوی
دیگرش شادی ست. همان دمی که ما به دوستی پیام تسلیت می فرستیم، به دوست
دیگری پیام تبریکی می فرستیم.
گرچه بنا بر درگیری های یاد شده، همه آفرینشگران در سکوت فرو رفته اند، اما
استند کسانی که این سکوت را می شکنند. در همین اواخر عبید جوینده که نه
تنها آوازخوان خوب، بلکه هنرمند خوب است، آهنگی را که چند سال پیش آفریده
بود، باز آفرینی کرده است که خواستم برداشت های شخصی امرا در این مورد با
شما شریک بسازم. این آهنگ در سال 2012 اجرا و پخش شده بود.
راستی، پیش از اینکه برداشت هایم را با شما در میان بگذارم، باید بگویم من
گهگاهی در مورد آفرینش های موسیقایی می نویسم و این کار را تنها در مورد
آفریده های با ارزش انجام میدهم چون هم وقت خودم برایم ارزش دارد و هم وقت
شما. نمی خواهم وقت خود را برای نوشتن در مورد آفریده های بی ارزش و وقت
گران بهای شما را برای خوادن آن ضایع کنم. این را هم تکرار می کنم، هیچ
ادعایی ندارم که دیدگاه های من کاملن درست است. امابه تضمین میگویم که
برداشت صادقانه ی من همین است که ممکن هم اشتباه باشد.
خوب صحبت از آهنگ (بی تو من) است که در سال 2012اجرا و پخش شده است. در
اینجا من به شعر یا ترانه، آهنگ یا کمپوز، موسیقی و تنظیم و اجرا آواز و
ویدیو اش اشاراتی خواهم داشت.
شعر:
متاسفانه نام شاعر یا ترانه سرای آهنگ در ویدیو نوشته نشده.
قسمت آستایی شعر این آهنگ تکه ی آغازین شعر معروف فریدون مشیری است.
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
ترکیب این شعر با قالب دوبیتی نتیجه ی خوب داده و استفاده از بیت معروفی که
در گوش ها آشنا است، برای آغاز سوژه ی یک آهنگ جدید ثمر بخش واقع شده. اما
اینکه در آهنگ دو واژه ی (مهتاب شبی) از شعر حذف شده، زیاد موجه نیست.
اول: وقتی تکه یی از یک شعر مشخص و آن هم معروف و از شاعر مشخص در یک شعر
جدید استفاده می شود، باید آن تکه با همان شکل اصلی اش نقل و قول شود تا هم
اصول نقل و قول رعایت شود، هم اصول امانت داری و هم حرمت به حق مولف حفظ
شود.
دوم: وزن عروضی و تعداد هجا ها در هردو مصراع یکی است و همان سانی که وزن
مصراع دوم در قالب کمپوز قابل استفاده بوده، مصراع اول هم می توانست با
همان شکل اصلی اش در آهنگ استفاده شود بدون اینکه به کمپوز صدمه بزند.
خوب است که سوژه ی آستایی که همان کمبود معشوق یا جدایی است، در انتره ها
ادامه می یابد. اما مصراع دوم در دوبیتی اول (قلم در خون دلبر) یک مقدار
خشن و کریه است که در اجرای جدید این مورد را آواز خوان خود این مورد را
متوجه شده و اصلاح کرده است.
آهنگ یا کمپوز:
آهنگ از دیدگاه کمپوزیشن از دو بخش متفاوت ترکیب شده است که هردو بخش در
جای خود و به شکل جدا جدا خیلی زیبا اند اما همخوانی دو بخش زیاد جالب
نیست. حس می شود این دو بخش از همدیگر دور افتاده اند. آستایی آهنگ فضای
شرقی دارد و قسمت دیگر آن فضای غیر شرقی. انترو یا پیش میلودی یا مقدمه و
آستایی و حتا میان میلودی ها فضای غیر شرقی یا فرامرزی دارد اما انتره ها
نه تنها شرقی، بلکه افغانی و مختص قضای موسیقی چهار دهه ی پیش یعنی سال های
80 میلادی را به یاد می آورد. اما یگانه موردی که این جمپ یا تکان را ملایم
تر می سازد، میلودی اکوردیون (کیبورد) یست که در میان میلودی نواخته شده
است.
تنظیم موسیقی:
تنظیم موسیقی در ساز انترتیمنت توسط نوازنده های مطرح بمبی خیلی ماهرانه و
زیبا انجام شده است. مرحوم ساجد اسد از همان آغاز یا انترو یا پیش میلودی
شنونده را به شنیدن یک موسیقی معیاری و خوب عیار می سازد. بار اصلی میلودی
ها را گیتار های برقی و سکسفون به عهده دارند که به شکل زنده یا لایف و
خیلی زیبا ماهرانه نواخته شده اند و پس زمینه یا بکگروند را گیتار های
اکوستیک و سترنگ خیلی عنی ساخته است. یکی از مواردی که ارزش، کیفیت و
زیبایی این آهنگ را بالا برده است، و در شنونده ایجاد حس می کند، همین
استفاده از آلات زنده و تسلط نوازنده ها و حس شریکی و شور نوازنده هاست.
جای یادآوریست که یکی از نقاط قوت بخش تنظیم، جواب های گیتار در پایان هر
جمله ی آستایی و جواب های سکسفون در پایان جمله های انتره ها است که خیلی
به جا و تکمیل کننده اند.
اجرای یا آواز:
آواز را به سان معمول عبید جوینده خوب، با انرژی و به حال و با احساس اجرا
می کند. آرمونی ها و کورَس هایی که در بَکگروند یا پس زمینه اجرا شده، نه
تنها به اجرا زیبایی می بخشد، بلکه بار معنایی شعر را هم تقویه می کند. طور
نمونه هارمونی ها در قسمت آستایی (بی تو من باز) و کورَس ها در قسمت انتره
هر باری که واژه جدایی را می شنویم، کورَس ها زجه ی ناشی از جدایی را
برجسته می سازد که این ظرافت درک درست آوازخوان از شعر و موسیقی و استفاده
ی درست از تکنیک های فنی او را نشان می دهد.
ویدیو:
ویدیوی آهنگ که کار همایون سدوزی است، در صحنه های داخل یا روی استیژ خیلی
خوب است. حرکت های متداوم کمره با شور و هیجان نوازنده ها همخوانی خوب
دارد. اما صحنه های بیرونی یا اوت دور (فرودگاه و ساحل) به محتوای آهنگ که
تنهایی و بی تو بودن است، همخوانی ندارد و چوان تنها در اول آهنگ است و در
قسمت های بعدی تکرار نمی شود، بی ارتباط به نظر می آید و ویدیو را به دو
بخش جدا از هم تقسیم می کند.
اجرای جدید:
اما پیش از آن کمی در باره باز آفرینی.
گاهی آفرینشگرانّ بخش های مختلف هنر کار های قبلی شانرا باز آفرینی می کنند
که این کار به دلایل مختلف انجام می شود. مثلن باز آفرینی برای مطرح ساختن
کار های فراموش شده، باز آفرینی به مناسبت رویداد های جدید، باز آفرینی
برای مدرن سازی، باز آفرینی برای رفع نارسایی ها و یا باز آفرینی برای
اجرای بهتر که بهترینش همین دو تای آخری است. یعنی باز آفرینی برای رفع
نارسایی ها یا اجرای بهتر و یا برای مقایسه ی (خود) امروز با (خود) دیروز
یا به بیان دیگر برای نمایش رشد فنی و مسلکی خود.
بلی انگیزه ی عبید جوینده برای باز آفرینی آهنگ بی تو دقیق همین موارد اخیر
بوده است. نخست، رفع نارسایی ها:
۱. در اجرای اول نام آهنگ (بی تو من) بود که این ترکیب زیبا نیست، نام
نیست، بلکه تکه یی از مصراع اول شعر است که نه نام است و نه جمله ی مکمل.
اما در اجرای جدید، بی تو شده که کوتاه، زیبا و دقیق است.
۲. در شعر اجرای اولی آمده بود: قلم از خون دلبر می کنم من که خشن، زشت و
ظالمانه بود. اما در اجرای جدید، قلم در خون دل تر می کنم من شده که بهتر و
به جا است.
تلفظ واژه ها: در اجرای اول در قسمت (همه تن چشم شدم) در اجرای واژه ی چشم
دقت لازم صورت نگرفته بود. گاهی (چش) شده بود بدون (م)، گاهی هم (چَم) بدون
(ش). که این نقیصه در اجرای دوم خیلی کمتر شده.
و اما در اجرای جدید هم تلفظ دو سه واژه نیاز به دقت بیتر دارد. در مصراع
(نویسم نامه یی از بی نوایی) در آخر واژه ی (نویسم) یک صدای اضافی، یک کسره
یا زیر بیجا آمده که شده (nawism
e)
نویسمِ نامه یی. در مصراع جگر صد پاره دارم از جدایی در واژه ی (صد) باز هم
با یک کسره یا زیر اضافه شده (sad
e)
صدِ
پاره. و در مصراع که تا صبح ناله دارم از جدایی واژه ی صبح، (ح) که باید
ساکن میبود، با حرکت زیر تلفظ شده و (sbo
e)
شده.
۳. تغیر در کمپوزیشن: در اجرای اول آهنگ بعد از انترو یا پیش میلودی به
روال معمول موسیقی افغانستان از آستایی شروع میشد. در اجرای جدید آهنگ از
انتره شروع می شود. این تغیر از لحاظ ترکیب موسیقایی زیباتر آمده که اول
زمزمه یا آلاب از نوت های بالا، بعد با نوت کمی پایین تر به انتره می آید و
باز کمی پایین تر به آستایی می آید. و از همان آلاب یا زمزمه ی نوت بالا که
آهنگ شروع می شود، با همان آلاب پایان هم می یابد.
آواز: مهمترین انگیزه ی باز آفرینی از دیدگاه من همین تغیرات در اجرای آواز
است. این جاست که آواز خوان به نوعی می خواهد رشد خود را در تکنیک های
استفاده از هنجره برای رساندن حس و هدف خود به شنونده نشان بدهد. گفتنیست
که عبید جوینده با این اجرا به این هدف خود رسیده است. در این اجرا او با
استفاده از روش ویژه ی
به نام فلسیت او توانسته آهنگ را به مراتب جالب تر، زیباتر و فنی تر اجرا
کند. فلسیت که از زبان ایتالیایی آمده، روش یست در فن آوازخوانی که بعد از
آموزش ویژه و تمرینات زیاد به هنجره نوعی وارسته گی از بند های معمولی رابه
ارمغان می آورد که آواز به سادگی می تواند از نوت اصلی به نوت های هارمونی
اوکتاو یا سبتک (هفت نوت) بالا تر پرش میکند و راحت برمیگردد به نوت اصلی.
اهل فن این روش هنجره را با آله ی موسیقی فلوت مقایسه می کنند. این روش در
موسیقی افغانستان معمول نیست. آوازخوانان مشهوری که از این شیوه ی آواز
استفاده می کنند، این ها اند: Mariah Carey,
Whitney Houston, Celine Dion, Christina Aguilera, Prince, Freddie
Mercury, Mechael Jackson
در اجرای جدید آهنگ از آلاب شروع می شود که در همین آلاب از تکنیک های
فلسیت استفاده شده و آغاز کردن آهنگ از انتره آن هم با مصراع همیشه یاد
دلبر می کنم من، آغاز بسیار خوبیست برای آغاز یک روایت. و در گام های بعدی
با استفاده از فلسیت، آوازخوان نه تنها اجرا را جالب تر ساخته، بلکه این
روش را برای تقویه ی بار مفهمومی واژه های مهم و کلیدی به کار برده است.
مثلن در مصراع (نویسم نامه ی از بی نوایی)
برای تاکید بر درد بی نوایی این واژه با روش فلسیت اجرا شده.
اینک من هم ترانه ی مکمل را خدمت تان می نویسم و همان قسمت هایی را که آواز
خوان با روش فلسیت اجرا کرده، من هم با رنگ آبی جدا می کنم تا هدف خودم و
آوازخوان رهتر به شما بازگو کنم.
آلاب
همیشه یاد دلبر می کنم من
قلم با خون دل تر می کنم من
نویسم نامه یی از بی نوایی
روان بر سوی دلبر می کنم من
بی تو من باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
+++++
دل دیوانه دارم از جدایی
جگر صد پاره دارم از جدایی
شب هجران گل من بیقرارم
که تا صبح ناله دارم از جدایی
بی تو من باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم آلاب
تغیرات در موسیقی:
هنرمند جوان و با
سلیقه فیصل جمال موسیقی را در ترَک های مختلف اصلی و بکگروند بسیار خوب و
با تمام ظرافت ها نواخته است. استفاده از دهلک که توسط شایم باختری به شکل
لایف نواخته شده و حضور فیصل جمال، جمپی را که در اجرای اولی بین قسمت
آستایی و انتره وجود داشت، از بین برده و هردو بخش آهنگ یک دست و فضای آن
افغانی شده است.
تغیرات در ویدیو: ویدیوی ساده و بدون عناصر اضافی و زرق و برق های بی مورد،
بسیار زیبا تر و صمیمانه تر است. هرچند حرکات دست های آوازخوان در روی
گیتار درست جا نیافته است. اما تقسیم کردن صفحه ی تصویر به دو بخش، اشتراک
مساویانه ی آواز خوان و نوازنده را به خوبی نشان میدهد. بیننده نه تنها از
صدا، بلکه از حس و حال آوازخوان و شور و مهارت نوازنده و لذت بردن های هردو
طرف، لذت بیشتر می برد. بیننده می بیند که نوازنده از هرزُنگه ی آوازخوان
لذت می برد وبا ظرافت بیشتر گردش های مغلق نوازندگی را انجام می دهد.
حشام ربی کار ثبت را خوب انجام داده و استفاده ی صدای نفس گرفتن آواز خوان
در وسط آلاب اول، در انتقال حس به جا خورده است.
در کل تولید و پخش کار های مشترک با همکاری از راه دورکه فیصل جمال با
آوازخوان های دیگر هم انجام داد، نمونه ی خوبیست برای آفرینش در شرایط
کرونا.
برای عبید جوینده و همکاران خوبش دست آورد های بهتر و بیشتر آرزو می کنیم و
دیده به راه آفرینش های بیشتر شان استیم.