منبع : مجلۀ نشنل جیوگرافیک
در افغانستان امروزی، دخترانی نیز هستند که آزادی های همگون با پسران
دارند، آنان لباس مردانه میپوشند و در اجتماع حضور فعال دارند. گرچه این
مسئله تازه گی ندارد.
در امتداد تاریخ این کشور، برخی از زنانی بوده اند که در لباس مردان خود را
جا زدند تا بتوانند وارد جریان اصلی زنده گی اجتماعی شده و نقشی ایفا کنند.
آنان لباس های مردانه پوشیده اند تا در جنگ و نبرد ها سهم بگیرند، فعالیت
های مذهبی داشته باشند و یا هم از این طریق زنده گی و کار های مسلکی خود را
رونق بدهند.
حتی، خانواده های نیز در افغانستان وجود داشته اند که دختران شان را همچون
پسران تربیت و بزرگ کرده اند تا زمینه های زنده گی بهتر را به آنان فراهم
نمایند.
ناجیه نسیم، مسوول موسسۀ « زنان برای زنان افغان » که مقر آن در ایالات
متحده است، در مورد چنین می گوید : « زمانی که یک جنسیت مهم دانسته و نسبت
به دیگری ترجیج داده میشود، طبیعتا کسانی هستند که از مرز این محدودیت
گذشته و طرف مهم تر را اختیار میکنند».
در جامعه به شدت مرد سالار و پدر سالار افغانستان که تامین مایحتاج خانواده
و اقتصاد وابسته به مردان است، سنت های اجتماعی، والدین را در موقعیت
دشواری قرار می دهد.
در چنین وضعیتی دختران به عنوان بار دوش خانواده شناخته میشوند، درحالی که
پسر ها در نقش نان آور خانواده های خود قرار میگیرند، آنان دارایی خانواده
را به ارث میبرند و در نهایت از والدین سالخورده خود نگهداری می نمایند. با
توجه به جو حاکم بر جامعه، برخی از خانواده ها از همان نخستین روز های تولد
فرزند دختر، وی را لباس بچگانه میپوشانند و این رسم را « بچه پوش» نام
نهاده اند.
برخی ها عقیده دارند که « دختر بچه پوش»، به اصطلاح شگون نیک دارد و می
تواند خانواده را در زایمان بعدی، صاحب پسر بسازد.
خانم نسیم به ادامه افزود : « این رواج یا سُنت به خانواده ها فرصت می دهد
تا از شر طعنه های موجود در اجتماع، که عمدتا به خاطر نداشتن فرزند پسر،
زده میشود، در امان بمانند. دختران بچه پوش می توانند به تنهایی برای خرید
به بیرون بروند، خواهران شان را از مکتب به خانه بیاورند، کار پیدا کنند،
یک رشته ورزشی را انتخاب کنند و بالاخره هر نقشی را که پسران در جامعه اجرا
می کنند، به عهده بگیرند.»
اساس یا مبدای این سُنت و عملکرد روشن نیست، اما در شرایط کنونی، این شیوه
به طور روز افزونی وجود دارد.
در تابستان سال 2007 میلادی، لولوداکی Loulou D’Aki عکاس سویدنی به
افغانستان سفر کرد تا مستندی از همین « دختران بچه پوش » تهیه کند. وی پیش
از سفر به افغانستان کتاب « دختران مخفی کابل » را که توسط ژورنالبست،جینی
نورد بِرگ، Jenny Nordberg در مورد دخترانی که لباس بچگانه می پوشند،
خوانده بود. نورد بِرگ، نخستین کسی بود که این مسئله را مستند سازی کرد.
داکی نیز ترغیب شد تا در مورد این دختران که هویت دوگانه یی اختیار کرده
اند، بیشتر جستجو کند.
وی به کمک یک مترجم توانست خانواده یی را ملاقات کند که شش دختر داشت و
دوتن آنان با عادات و لباس بچگانه بزرگ شده بودند. زمانی که « ستاره » ، به
عنوان سومین دختر خانواده تولد یافت، والدین وی تصمیم گرفتند که ستاره را
مانند یک پسر بزرگ بسازند و نامش را « ستار » گذاشتند. دو سال بعد نیز
دختری در خانواده تولد شد که اسم وی را « علی » گذاشتند و هر دو را به
عنوان پسران خانواده بزرگ کردند. حتی زمانی که نخستین برادر شان نیز به
دنیا آمد، این دو خواهر زنده گی پسرانه خود را ادامه دادند.
حالا « ستار» شانزده سال عمر دارد. او فوتبال بازی می کند و یک دوست دختر
دارد که مسئله جنسیت برای وی مطرح نیست. خواهر وی « علی » چهارده ساله است،
او بکس مملو از نامه های عاشقانه دارد که برایش دختران نوشته اند.
عادات پسرانه بالای این دو چنان تاثیر گذاشته است که وقتی مادر و یا
خواهران شان برای تهیه غذا و چای بر میخیزند، این دو، دست همکاری پیش
نمیکنند و از جای شان تکان نمیخورند.
داکی می گوید : « پسران از موقف بهتری برخوردارند. هر خانواده یی میخواهد
پسر داشته باشد. به ویژه خانواده های که در آمد کمتری دارند. البته زمانی
که شما دختران زیادی دارید، اما پسر ندارید، این علاقمندی به پسر، کاملا
عادی است.».
زمانی که دوران بلوغ این دختران فرا می رسد و آنان از نگاه بیولوژیکی رشد
می کنند، زنده گی برای آنان دشوار تر و گاهی نیز پر مخاطره میشود. خانواده
مجبور میگردد برای دوری جُستن از آزار و اذیت به جای دیگری نقل مکان کند.
درسرک ها مردم به چنین عادات و سُنت هایی واکنش نشان می دهند و آن را غیر
اسلامی و تغییر جنسیت میخوانند.
به گفته داکی « علی را پدرش با موتر به مکتب می رساند تا وی به صورت مصئون
به صنف برود، اما ستار از ادامه درس بیزار شده است، زیرا وی را با نام های
مختلف صدا می زنند.».
حالا وضعیت تغییر کرده است، والدین میخواهند تا هر دو فرزند شان لباس
دخترانه بپوشند و عادات دخترانه را اختیار کنند، اما هم علی و هم ستار حاضر
به پذیرفتن چنین تغییری نیستند.
« زن بودن در افغانستان بسیار دشوار است، زیرا شما گزینه های زیادی ندارید.
حتی در چنین قضایایی، این شما نیستید که تصمیم گرفته باشید، بلکه کس دیگری
در مورد شما تصمیم گرفته است.» این مطلب را داکی پس از بررسی های وضعیت
خانواده گی و اجتماعی این دختران ابراز کرده است. وی به ادامه می افزاید :
« این دختران آزادی های اندکی داشته اند، اما یکدم و ناگهان باید دوباره
برگردند و زن شوند، آنهم در کشوری که امکانات اندکی برای زنان وجود دارد.».
داکی در جریان سفر به افغانستان با دختران دیگری نیز بر خورده است که بخشی
از زنده گی خود را به عنوان پسر، سپری کرده اند. زهرا یکی از این دختران
است. او را کاکایش به شکل « بچه پوش » بزرگ ساخته است تا وی بتواند به خوبی
به پای خود بیستد». داکی می گوید که این دختر وضعیت خوبی دارد، تاکنون
ظاهرآ هشت مرد برایش پیشنهاد ازدواج داده اند زیرا این مردان وی را « واقعآ
زن قوی » می پندارند.
داکی مادری را نیز ملاقات کرده است که دو دختر خود را به شکل پسر بزرگ
ساخته است تا بتواند به این وسیله خانواده خود را حمایت کند.
موسسۀ « زنان برای زنان افغان » حداقل با دو قضیه از خانواده های دارای
دختران بچه پوش در « خانه امن برای زنان » در کابل بر خورده است. خانم نسیم
می گوید : « مامور موظف رسیده گی به این خانواده ها با دشواری های نیز
برخورده است. ».
این دختران مشکلات فراوانی از جمله آزار و اذیت و مجزا بودن از اجتماع را
تجربه کرده اند، اما به هر صورت حاضر نیستند تا به عنوان زن به زنده گی خود
ادامه دهند. عوض کردن محدودیت های وابسته به فرهنگ جنسیتی دشوار است، آنان
بایستی یاد بگیرند که چگونه بُرقه بپوشند، برای خانواده غذا بپزند و از
افراد بیگانه دوری بجویند.
خانم نسیم به ادامه سخنان خود میگوید : « زمانی که یک دختر به سن بلوغ
میرسد، به این فکر میشود که دیگر نمیتواند زنده گی بچه گانه داشته باشد و
اما در رُخ دیگر اجتماع، کسی حاضر نیست او را به عنوان زن بپذیرد. انکار
کردن از توانایی ها و استعداد دختران واقعآ سرکوب کننده است. عدم رعایت
حقوق زنان به ویژه حقوق شرعی و اسلامی آنان، درحقیقت توهین به جنسیت دختران
است».
|