و این بار باز هم یک هنرمند متفاوت و دگرگونه را با شما در میان میگذارم.
اختر شوکت، غزلسرایی ست که از دیدگاه منِ کوچک، بینظیر است. از جایی که
سبک یا روش کاری اختر شوکت غزل است، پیش از این که در مورد اختر شوکت و
آفریدههایش بگویم بد نیست کمی در مورد سبک غزل در موسیقی افغانستان
بگوییم. فراموش نشود، زمانی که از روشهای موسیقی سخن میگوییم، یک شهر یا
یک کشور مورد بحث قرار نمیگیرد. بلکه حوزههای فرهنگی مطرح میشوند که هر
کدام چند کشور را در بر میگیرد. به همین ترتیب موسیقی غزل افغانستان شامل
حوزهی فرهنگی هند، پاکستان و افغانستان میشود. غزل یکی از روشهای موسیقی
جدی است و به همین دلیل است که شعر در این شیوهی موسیقی از بزرگان ادبیات
انتخاب میشود. سبک غزل همانسانی که از نامش هویدا است، از قالب شعری غزل
گرفته شده و همانسانی که در شعر واژهها در یک بیت میتوانند به هر سو
بروند ولی در آخر بیت به ردیف یا قافیه برگردند، موسیقی غزل هم در یک انتره
که همانا یک بیت است، میتواند گردشها، شاهفردها، تکرارها گلو زدنها و
سرگمهای بیشمار، جهت نمایش اجرای واراسیون یا اشکال مختلف میلودی در داخل
راگ داشته باشد اما در ختم انتره باید دوباره همانسانی که شعر به قافیه
برمیگردد، میلودی هم به متن اصلی یا (سَم) یا (گُر) برگردد. همان طوری که
واژهی غزل را در ادبیات حدیث عشق میدانند، موسیقی غزل هم بیشتر
درونمایهی عاشقانه دارد که این برداشت بیشتر مربوط به غزل کلاسیک یا غزل
سنتی میشود. اما در مفهوم امروزی چه در شعر و چه در موسیقی غزل،
درونمایههای مختلف عشقی، عرفانی، تصوفی، اجتماعی و اخلاقی گنجانیده
میشوند.
حالا در مورد اختر شوکت: در سال ۲۰۰۰ در آلمان مهمان رییس افغان فلم
ابراهیم عارفی بودم. او باید کار میرفت. من در خانهاش تنها ماندم و از
میان سیدیهای بیکاره یا دور انداختنیاش سیدیای یافتم که تصویر
دگرگونهی پوشش توجهم را جلب کرد. نام سیدی (گریستیم) و نام آواز خوان
اختر شوکت بود. با شنیدن اولین میلودی، تنظیم موسیقی، شعرها و آهنگهای
دگرگونهاش که یکی بهتر از دیگر بودند شگفتزده شدم.
از ابراهیم پرسیدم که ممکن است این سیدی را به من بدهی؟ او گفت: از تو
باشد، من اصلاً آن را نشنیدهام. من بعد از سپاسگذاری سیدی را به او
شنواندم. او پشیمان شد. اما من تسلیم نشدم.
سال ۲۰۰۲ بود. مهمان استاد شریف غزل بودم. حرف از موسیقی بود و من از استاد
شریف پرسیدم: در مورد این غزلخوان نو چه نظر داری؟ استاد گفت: کدام
غزلخوان؟ گفتم: اختر شوکت. استاد با لبخندی گفت: اختر شوکت نو نیست. من
دهها سال پیش با اختر آشنا شدم و از چگونهگی خواندنش شگفتزده شدم و همان
زمان بدون تردید برایش گفتم که تو همین حالا یک آوازخوان تمامعیار و آماده
استی که از اکثر آوازخوانان رسمی رادیو و تلویزیون بهتر میخوانی و ازش
پرسیدم که چرا در تلویزیون نمیخوانی؟ اما اختر با انتهای تواضع پاسخ داد :
هنوز وقت است.
سال ۲۰۰۵ بود. در صحبت تلفونیای اختر شوکت در مورد بازدهی اقتصادی
کارهایش گفت: من میدانم که شیوه موسیقی من درآمد اقتصادی ندارد اما من
این کار را برای خودم، برای ارضای معنایی خود و شنوندههای صاحبدل انجام
میدهم.
این سه خاطره را برای بیان تاریخچهی آشنایی خودم با اختر شوکت و بیان سخت
گیری و برخورد جدی او در برابر هنرش حکایت کردم. او هیچ وقت برای مطرح شدن،
کشش و شتاب نداشته و برای بازار و به نرخ بازار نخوانده. بیادعا میخواند
و به سبک خودش میخواند. شاید هم یکی از ویژهگیهای هنرمندان خوب همین
داشتن سبک یا روش ویژه و وفادار بودن به روش است که اختر این ویژهگی را
دارد. اکثر آوازخوانان پاپ کشور ما محلی (از قرصک گرفته تا قطغنی،
هزارهگی، پشتو، ازبیکی) ، پاپ، غزل، قوالی و حتا راک همه را در یک البوم
میخوانند. جالب این است که در کشورهای دیگر هر آوازخوان سبک مشخص خودش را
دارد و همیشه به همان سبک میخواند. طور مثال غلامعلی و مهدی حسن و جگجیت
سنگ تنها غزل میخوانند و بس. نصرت فتح علی تنها قوالی میخواند. در حالی
که پاپ خواندن برای آنها به مراتب سادهتر است. ستارههای راک جهان تنها
راک میخوانند ستارههای جاز تنها جاز میخوانند. لوچیانو پاواروتی یکی از
بزرگان موسیقی جهان تنها اوپرا میخواند و بس. آیا واقعاً آوازخوان کشور ما
بهتر از همه کشورهای دیگر است که از عهدهی همه سبکها برمیآیند؟ برداشت
من از این استعدادهای یونیورسال (همه بعدی) حرص شنونده است که میخواهند
دارندهگان همه ذوقها را از خود کنند. باید گفت اگر ما امروز آوازخوانهای
ماندگار مثل استاد سرآهنگ، احمد ظاهر، ناشناس، مسحور جمال، استاد شریف غزل
و چند تای دیگر داریم، دلیلش همان تفاوت سبکهای ویژهی هر کدام و همان
وفاداری به روش بود. خوشبختانه که اختر شوکت از جملهی معدود آوازخوانان
امروزی است که تنها غزل میخواند و آن هم به سبک خودش.
اختر شوکت از هجده سالگی به موسیقی رو آورد و بعد از بیست سال آموزش، زحمت
و ریاضت اولین البومش (گریستیم) را به نشر سپرد. جالب خواهد بود بگویم که
اختر برادر ستار نواز چیره دست و مطرح افغانستان محشر می باشد که او هم
نوازنده ی بزرگ و صاحب سبک است. اختر زاده ی کابل است، لیسه ی انصاری را
تمام کرده، بعدن شامل انستیتوت پولی تخنیک کابل شد. دو سال در کابل نزد
پروفیسر رونین چترجی به آموزش موسیقی پرداخت و بعدن از دانشکده ی هنر
دانشگاه دهلی در رشته ی موسیقی کلاسیک هند دپلوم به دست آورد. همان سانی که
در مورد حوزه ی فرهنگی موسیقی غزل یادآور شدم، غزل دوستان افغانستان هم
ستاره های غزل هندی یعنی مهدی حسن، غلام علی و جگجیت سنگ را می شنوند. با
وجود اینکه اختر شوکت مهدی حسن را استاد معنوی و محرک اصلی اش در موسیقی می
داند و در کارهایش از تجربه های مهدی حسن و جگجیت سنگ استفاده می کند. به
گونه ی مثال نوع تنظیم یا آرنژمان موسیقی و حضور هفت نوازنده در کنسر های
لایف که جگجیت سنگ از عدد هفت فلسفه ی ویژه ی هم داشت. اما بدون شک می توان
گفت که او توانسته شیوه ی منحصر به فرد خودش را ایجاد کند. از آنجایی که
برای بردن لذت کامل از غزل، فهم کامل شعر حتمی است، شنونده ی فارسی زبان با
تمام علاقه اش از شنیدن غزل هندی، به اوج لذت این هنر نمی رسد مگر این که
در یک کشور اردو زبان زاده و بزرگ شده باشد تا نه تنها زبان اردو، بلکه
تمام فرهنگ هندی را نیکو بداند و لمس کند. چون که در موسیقی غزل بیشترین
توجه بالای شعر و بیشترین تاکید ها و تکرار ها هم بالای واژه های کلیدی
صورت میگیرد. تنها در صورت خوب فهمیدن زبان، رسیدن به اوج لذت نه تنها
ممکن، بلکه خیلی آسان تر می شود. به گونه ی مثال در آهنگ (هر شب) اختر شوکت
( نذرانه ی مراد همه سیم و زر بود/// من نان گرم نذر رخ یار می کنم)، نان
گرم نذر رخ یار کردن در کدام فرهنگ و کدام زبان به غیر از فرهنگ ما چنین
ارزشی دارد و کدام شاعر غیر از قهار عاصی چنین چیزی را گفته است و چنین
نزاکت را غیر از شاعر افغانستان و مردم افغانستان که می تواند درک کند و از
آن لذت ببرد؟
آیا هر قدر هم اگر زبان اردو را خوب بدانیم، میشود لذتی را که از زبان
پربار فارسی میبریم، از شاعران اردو زبان ببریم؟ درست است که موسیقی مرز
زبانی ندارد اما در موسیقی غزل بیشترین تکیه روی شعر و تأکید بر واژهها
است و فشارها و زنگه و تکرارهای آوازخوان در غزلهای خوب (آوازخوانهای
خوب) بیشتر بر اساس بار معنایی واژهها صورت میگیرد. به این دلیل است که
فهم زبان و لمس شعر لذت عزل را کاملتر میسازد. در غزل شوکت شنونده افغان
میتواند اندیشهی مولانا، عشق حافظ، پند سعدی، خرد باختری، هوای روستایی
قهار عاصی و ظرافتهای شاعران دیگر فارسی را و همچنین شگردهای حنجرهی
غلامعلی و مهدی حسن را و آرکستر و تنظیم موسیقی جگجیت سنگ را با زنگهها و
رنگ و بویی موسیقایی خودمانن و با نوآوریهای اختر شوکت در قالبهای
مدرنتر یا امروزیتر بشنود.
(هر شب هوای کوچهی دلدار میکنم)
در اینجا آهنگ/غزل زیبایی را از آفریدههای اختر شوکت برگزیدهام و
حرفهایی هم در این مورد با شما در میان بگذارم.
آهنگ هر شب هوای کوچهی دلدار میکنم. مثل اکثر کارهای اختر شوکت از
ویژهگیهای فراوان برخوردار است. گفتنی است که بیشترین آفریدههای اختر
شوکت کمپوزهای خودش است. اما این آهنگ ساختهی آهنگساز و نوازندهی
چیرهدست وحید امین است. قبل از همه باید گفت که وحید امین آهنگساز و
تنظیمکنندهی موسیقی این آهنگ نه تنها با روش منحصر به فرد اختر شوکت
آشنایی خوب دارد، بلکه آن را خوب حس و لمس میکند. خود آهنگ یا کمپوز
باوجود ساختار سادهاش خیلی زیبا و در سبک کاری اختر شوکت است حتا به حدی
که اگر شنونده آگاهی نداشته باشد، فکر خواهد کرد که این آهنگ هم از
ساختههای خود آواز خوان است. اما تنظیم موسیقی سرشار از ابتکارات زیبای
هنری است که بخشی از این ابتکارات در آهنگهای قبلی اختر شوکت استفاده شده
است. اما با آن هم آقای وحید امین کارش را در تنظیم موسیقی خیلی هنرمندانه
و با مهارت انجام داده است. ترکیب آلات موسیقی شرقی و غربی در کارهای
دیگران و در آفرینشهای قبلی اختر شوک نیز تجربه شده است، اما چیزی که در
موسیقی غزل تجربه نشده یا کمتر تجربه شده، ترکیب شیوههای متفاوت تنظیم
موسیقی است. شیوههایی که در تنظیم غزل استفاده میشوند و شیوههایی که در
تنظیم آرکستر اروپایی استفاده میشوند کاملاً متفاوت است. طور مثال در این
آهنگ که فضای غزلی دارد، هارمونیها در صدای آواز خوان (که قبلاً هم در
کارهای اختر استفاده شده بود)، هارمونی در میلودیها که این کار هم قبلاً
گهگاهی صورت گرفته بود. اما استفادهی کورَس و استفاده یا ایجاد چند بعد
یا چند لایه در موسیقی که آلات مختلف موسیقی در یک زمان واحد میلودیهای
مختلف را مینوازند و حسهای مختلف را انتقال میدهند، کاری است که در غزل
یا نشده یا خیلی کم استفاده شده است. به عنوان بهترین مثال این نوع ترکیب
میتوان به لحظه گذار از انتره به آستایی اشاره کرد. زمانی که میگوید (دل
را تسلی از در و دیوار میکنم). همین جمله بهترین انتخاب برای هارمونی هم
است چون تمام شالودهی شعر یا هدف رفتن به کوچه دلدار همانا تسلی دادن دل
نیازمند و دل ناآرام عاشق است که با هارمونی صدا روی این جمله تاکید زیبایی
صورت گرفته و با لایههای مختلف موسیقیایی حسهای چندگانهی دل عاشق که
شور، آرزو، دلهره و امید است، همزمان انتقال یافته و با دولا کردن لی (دبل
کردن تمپ) و ایجاد ریتم توسط آرکستر یا ویلنها غوغای درونی اختری که
معمولاً آرام و از کرچهای پایین میخواند، به خوبی تصویر شده است. همین
تنوع ترکیب در نغمه یا میلودی بین آستایی و انترهی اول نیز به زیبایی
انجام شده است. در گیتار اول که جوابها را مینوازد، همه نوتها دانهدانه
و با آرامش نواخته شده و با هر جواب جملات آواز خوان را مهربانانه تائید
میکند و گیتار دوم که اکومپنومنت را مینوازد یا همراهی میکند، تصویرگر
ناآرامی درونی آوازخوان میشود که با آرکستر و کورَسها این ناآرامی به اوج
میرسد. اما در جریان تمام ترس و ناآرامی و هیجان صدای اوبو یا اوبا (Oboe)
(صدای ملایمی که شبیه صدای کلارنت) است، امیدواری پخش میکند و فضا را
عاطفی میسازد. به اطمینان میتوان گفت که موسیقی این آهنگ بسیار تصویری و
سینمایی ساخته شده است. گفتنی است که حضور پررنگ نوازندهی ماهر فرید محتاط
با گیتار و ربابش در بیشترین آفرینشهای اختر شوکت چشمگیر و قابل ستایش
است.
کار علی رحیم پرودکشن در تصویرپردازی آهنگ خیلی زیبا، مناسب و ستودنی است.
چون فضای تصویری این آهنگ و در کل هوای اختر شوکت هیچ نیازی به عناصر اضافی
ندارد و کارگردان این موضوع را به درستی تشخیص داده است. حتا چند جایی که
تصویر سیاه و سفید شده، از نظر من اضافی است چون این کار بدون هدف صورت
گرفته است. تغییر رنگ در آفرینشهای محتوامحور باید هدفمندانه باشد.
بسیار بهتر میشد اگر حالت چهرهی یا میمیک گیتاریست (جناب فرید محتاط) یک
مقدار با احساستر میبود تا نواختن این همه میلودیها، جوابها و پرزههای
زیبا را با حالت چهرهی خود ژرفتر و احساسیتر میساخت و در آن صورت
اشتراک بیشتر وی در فضای عمومی آهنگ را نشان میداد. حالا حالت جدی ایشان
او را از فضای آهنگ دور و جدا میسازد. البته این دقت هم باید از طرف
کارگردان کلیپ صورت میگرفت. در کل تمام بخشهای آفرینشی این اثر زیبا از
شعر گرفته تا آهنگ، آرنژمان، اجرا و کلیپ دقیق و قابل ستایش است.
البته فضای این آهنگ همانسانی که گفتم، متفاوت از کارهای دیگر اختر است
اما او آهنگهای نابی به در قالب غزل سنتی یا معیاری و همچنین با ترکیب
آرکستر آلات شرقی و غربی دارد. یکی از نمونههای خوب این بخش کارهایش آهنگ
(بیدل شدهام) است که شعر از مولانای بلخ و کمپوز از خودش میباشد. در این
آهنگ تمام ویژهگیهای غزل سنتی یا معیاری (شاه فرد، سرگمها، گِمکها و
آلابها، ستاپها گُر انداختنها) همه رعایت شدهاند. اختر شوکت بدون شک
یکی از روشناییهای بزرگ در فضای تاریک موسیقی امروز ما است و از روزی که
با هنر این هنرمند آشنا شدهام، صدای ابریشمینش همیشه برایم دلنواز،
گوشنواز و روحنواز بوده است.
|