حمید کبیر، فرزند داکتر
کبیر -وزیر مالیه دولت کارمل -و تحصیل یافته طب در مسکو و اقتصاد در لندن
است. آقای کبیر، از مدیران بانک اچ اس بی سی بوده
که بعد از یک دوره مدیریت در شرکت های بین المللی فعلا کارشناس سازمان ام
آی سی تی است. با این حال همیشه نگران مسائل
افغانستان بوده و در رسانه های مختلف چون فایننشال تایمز و بی بی سی
انگلیسی به عنوان کارشناس امور افغانستان همکاری می کرده همان طور که آثار
ادبی افغانی از جمله گزیده شعر های رضا محمدی را به انگلیسی ترجمه کرده
است.
آزادی بیان در قفس رسانهها
انتخابات پیشرو تنها روزنهی امید برای گذر از استبداد، فساد گستردهی
اداری، حاکمیت جنگسالاران و صلح پایدار در افغانستان هست. این امیدواری،
اما، توام با تشویش از دو پدیدهی، متاسفانه، کاملاً قبول شده و سرنوشتساز
میباشد. یکی تقلب در انتخابات و دوم عدم آزادی مطبوعات در فضای آزادی
بیان.
در این شب و روز اخبار در مورد و پیرامون انتخابات ریاست جمهوری افغانستان
حاکی از بازگشت به بدبختی های دیروز است. برگشت به فساد گستردهی اداری،
به استبداد و تمامیت خواهی چهار ارگ نشین و انزوای اکثریت مطلق. این به قول
رسانه های داخلی و خارجی است که گویا در انتخابات پیشرو دو یا سه تیم مطرح
وجود دارد که از آنها نام برده میشود و از سر دیگران "وغیره" گفته
میگذرند.
این گزارش ها مبتنی بر هیچ آمار، نظر سنجی یا استدلال قوی نبوده، بلکه فقط
و فقط بازتاب یک دیدگاه کهنه مبتنی بر حرکات و مهره چینی های چهارتا زورگو،
قُلدر و مافیای که خود را بانک رای حساب میکنند و در بدل مصونیت از پیگرد
قانونی، مقام و ثروت رای ملت شریف ما را میفروشند.
ولی با گذشت سه دوره انتخابات ریاست جمهوری، با تمام تقلب ها و کاستی ها،
مردم کافی تجربه حاصل کردند و دیگر فریب پادشاهسازان را نباید بخورند. در
کنار این تجربه، من به ظهور نسل جوان و با شعور سیاسی امید وار استم. بیاید
یک نگاه تحلیلی کنیم.
جوانان متولد ۲۰۰۱ در انتخابات ۲۰۱۹ واجد شرایط رای دهی میباشند. همچنان
۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶ و ۱۷ سالههای انتخابات دورهی قبل، با تدبیر، دسترسی با
معلومات، تکنولوژی لازم و شعور سیاسی در این دوره اشتراک خواهند کرد. این
نسل را نباید دست کم گرفت. سرنوشت کشور را همین نسل جوان رقم خواهند زد، نه
چهار تا تیکهدار قدرت که با تهدید، ثروت و قلُدری هر پنج سال سر از عیاشی
بلند میکردند و بعد از معامله های پُشت پرده در بدل همان امتیازات که در
بالا ذکر کردم رای هزار ها و بعضاً میلیونها شهروند را میفروختند.
رسانه ها هم باید با ادبیات نوین خود را بهروز کنند و دیگر با مشاهدات
مهره چینی های همان جنگسالاران و مفسدین دیروز تکت های آلوده را از صدر
فهرست خود دور کنند و واقعیت ها را گذارش بدهند. نیکو است که امروز
شبکههای اجتماعی پیام سیاسیون را دستنخورده به مردم و از مردم به سیاسیون
میرساند و رسانههای مغرض دیگر از استقامت دادن اذهان عامه عاجز اند.
من شاهد نظر سنجی ها، بحثها و تحلیلهای در فیسبوک و تویتر بودم که جوانان
ما بیشتر به برنامه های انتخاباتی، خوبیت یا لزوم تغیر ساختار نظام، تحریم
چهرههای انحصارگر، برنامههای اقتصادی و تحلیل های مهم دیگر پرداختند تا
اینکه کی پیشتاز است و کدام تکت برنده خواهد شد. شخصاً مرا بیشتر از همه
طرح سوالها خوش و امیدوار میکند. دیده میشود که جوانان ما جویای معلومات
اند و مانند رسانه ها پیشداوری عجولانه نمیکنند.
مثلاً یک اکثریت مطلق از تقرر آقای صالح به حیث وزیر داخله بسیار استقبال
کردند، ولی ایستادن شان در کنار آقای غنی به حیث معاون اول ریس جمهوری
بازتاب نیک نداشت و در جمع یکی از معاملههای دیگر قلم خورد. ابن که شعار
معامله برای دولت سازی میدهد، پرسش برانگیز است که تا حال که این تیم در
قدرت بود چه میکرد.
در حالیکه از کاندید مراد علی مراد به حیث معاون اول رحمت الله نبیل
استقبال گسترده شد. او که سابقهی معاملهی سیاسی نداشت، مورد ستایش جوانان
قرار گرفت. پس میتوان با جرئت نتیجه گیری کرد که هیچ حرکت از دید ملت با
تدبیر به خصوص نسل آگاه جوان پنهان نمیماند و صندوق های رای حاکی این امر
خواهد بود، مگر اینکه باز به گردن صندوق ها زنجیر انداخته شود و به
چراگاهها برده شوند.
حمایت خارجی ها یکی از فاکتورهای سرنوشت ساز دیگر در امر پیروزی انتخابات
میباشد، به خصوص در کشوری که عملاً تحت اشغال و مطلقاً متکی به کمک مالی
از بیرون است. ولی من به این باورم که غربی ها مثل مسابقههای اسب سواری،
با وجود اسب مورد نظر خود، اسب های دیگر را نیز زیر نظر دارند. به قول خود
غربی ها همه تخم (مرغ) ها را در یک سبد ماندن عاقلانه نیست. من البته بحث
حمایت خارجی را قصداً در اخیر مختصر ذکر کردم چون باور دارم که با حمایت
گستردهی مردم میتوانیم سرنوشت کشور را بدست خود بگیریم. و امیدواری دیگر
هم وجود دارد که کشورهای حامی پروسهی انتخابات و به خصوص آمریکا نیز به
همان روزنهی امید چشم دوختند که در آغاز به آن اشاره شد.
|