کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

سلیمان راوش

    

 
عشق-ازدواج-دوستی

 

 

قرن هاست که شیخکان مزدور مذهب از واقعیت های قانومند،عینی ومنطقیی رابطه، احساس و عواطف انسانی کاذبانه تعریف نموده و و کمپیرکان و پیرگان که عنصر لذت در وجود شان مرده است زیر پردۀ عرفان و تصوف و یا با بیان اینکه ( عشق چیزی دیگریست) حقیقت را پنهان داشته اند. خواستم با این نوشته پرده از چهره قبیح آنها بردارم و حقیقت را نمایان سازم تا دانسته شود که عشق چیست، ازدواج کدام است و دوستی در کدام مرحله نسج و نضج پیدا می کند
ــــــــــــــــــــــــــ
بخش نخست

عشق چیست؟ این واژه حتی در لغتنامه هاهم تقلیدی معنی گردید.و ریشه یابی درست نگردیده است. گذشته از معنی نفس واژه از عشق تعریف های گوناگون نیز به عمل آمده است که کاملاً ضد و نقیض است و بیشتر دین باورانه.
عشق چیست؟ عشق پسندیدن و خواستن است و بس. این واژه «عشق» در دری «اِشق» تلفظ می‌شود و ریشه در گویش بلخی (اوستایی) دارد. پژوهش های اخیر که به عمل آمده در یکی از آن محمد حیدری ملایری از قول داتار می نویسد : « داتار امیدوار است که این نوشته انگیزه‌یی باشد برای جستجوهای بیشتر دربارۀ این واژه و دیگر واژه‌های کم‌شناختۀ زبان فارسی، تا فارسی‌زبانان زبان خویش را بهتر بشناسند و به ارزش‌ها و توانمندی‌های والای آن پی ببرند.

نویسنده بر این باور است که «عشق» می‌تواند با واژۀ اوستایی -iš به معنای ِ «خواستن، میل داشتن، آرزو کردن، جست‌وجو کردن» پیوند داشته باشد، که دارای جدا شده‌های زیر است:

-aēša «آرزو، خواست، جست‌وجو»؛ išaiti «می‌خواهد، آرزو می‌کند»؛ -išta «خواسته، محبوب»؛ -išti «آرزو، مقصود». هم‌چنین پیشنهاد می‌کند که واژۀ عشق از اوستایی -iška یا چیزی همانند آن ریشه می‌گیرد. پسوند ka- در پایین باز‌نموده خواهد شد.
واژۀ اوستایی -iš هم‌ریشه است با سنسکریت -eṣ «آرزو کردن، خواستن، جُستن»؛ -icchā «آرزو، خواست، خواهش»؛ icchati «می‌خواهد، آرزو می‌کند»؛ -iṣta «خواسته، محبوب»؛ -iṣti «خواست، جستجو»؛ واژۀ ِ زبان ِ پالی -icchaka «خواهان، آرزومند. همچنان یک پژوهش دیگر نشان می دهد که برخی در سایر زبان های که ریشه در زبان هند و اروپایی دارند واژۀ خواستن و یا پسندیدن و آرزو کردن از همین واژۀ بلخی یا اوستایی گرفته شده است چنانکه می نویسند:
واژه ی "عشق" از -iška اوستایی به معنی خواست، خواهش، میل ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژه‌ی اوستایی -iš به معنای "خواستن، میل داشتن، آرزو کردن، جستجو کردن" پیوند دارد.
واژه‌ی اوستایی -iš دارای جدا شده‌ها ( مشتقات) زیر است :
: -aēša آرزو، خواست، جستجو išaiti : می‌خواهد، آرزو می‌کند، -išta : خواسته، محبوب، -išti : آرزو، مقصود
پسوند ka- نیز که در -iška اوستایی وجود دارد کاربرد بسیار دارد و برای نمونه در واژه‌های زیر دیده می‌شود: mahrka مرگ
-araska رشک، حسد-aδka جامه، ردا، روپوش -huška خشک -drafška درفش
واژه‌ی اوستایی -iš هم ریشه است با :
در سنسکریت : -eṣ آرزو کردن، خواستن، جُستن -icchā آرزو، خواست، خواهش icchati می‌خواهد، آرزو می‌کند -iṣta خواسته، محبوب -iṣti خواست، جستجو
در ِ زبان پالی : -icchaka خواهان، آرزومند
همچنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی ِ میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، میل، ثروت، خواسته و مال باز مانده است.
در اسلاوی کهن کلیسایی isko, išto جستجو کردن، خواستن؛ iska آرزو
در روسی iskat جستجو کردن، جُستن .
بدین پایه عشق جز پسندیدن و خواستن نیست. اینجا برای اثبات ادعای خود از نظریه پردازی می گذریم وکنش ها و رفتارهای عینی روزمره را گواه می آوریم. بدینگونه:
وقتی پسر دختری را می بینید یا دختر پسری را. زیبایی چهره، قامت و حرکاتش طرف توجه او قرار می گیرد و در ذهنش نقش می بندند. شاید چند مرتبۀ تجدید دیدار نماید وپیگیری کردار. با این حال سرانجام عاشق می شود یعنی می پسندد و او را می خواهد و آرزو می کند. حالا اگر در راه خواست و آرزویش سد و مانع وجود نداشته باشد، تا زمان به آغوش کشیدن قامت عشق یا آرزویش به خیال انگیزها و ستایش عشق خود می پردازد و بند بند وجود عشق را نماز می کند. اما اگر بند و مانع پیش آمد ، فریاد، ناله ، زاری، شکایت و حکایت های درد وهجران سرداده می شود که این هردو پیشآمد را میتوان به نام چگونگی { عاشقانه ها} یا عاشقانه ها یاد نمود.
اگرعشق به بن بست و شکست نیانجامد نتیجه آن میان عاشق و معشوق در جوامع سنتی و مذهبی حتماً باید به ازدواج ختم شود در غیر صورت به ویژه معشوقه مورد نفرین جامعه قرار گرفته به عنوان های چون روسپی، هرزه، بی حیا و غیره صدا زده می شود. در حالیکه در جوامع پیشرفته و آگاه ازحقوق ، خواست و خواهش انسان، زن و مرد حق دارند عشق را در حالت خواستن و پسندیدن همدیگر تا دیر ها نگهدارند و دختر و پسر مجبور نمی شوند که بخواهند یا نخواهند باید تن به ازدواج بدهند. آنها به لذت عشق در این دوره نگاه می کنند. این رابطه در جوامع سنتی هم وجود دارد اما خیلی خیلی دزدانه که در صورت اشکار شدن اگر سنگسار نگردند ناگزیرند که ازدواج کنند. حالا ببینیم که:
ازدواج چیست؟
ازدواج سنت و آیین است که از ابتدای آفرینش، انسان زن و مرد به پذیرش آن تعهد طبیعی و ذاتی داشته اند، زیرا که انکار از این سنت و آیین جامعۀ انسانی را فلج می کند. یکی از بارآفرینی های این تعهد همانا تشکیل خانواده و تداوم سازمان یافتۀ نسل بشری است.
اما باید خاطر نشان ساخت که ازدواجها پیش از ادیان به ویژه ابراهیمی وبه ویژه در سرزمین ما پیش از اسلام بیشتر بر پایه عشق بوده است یعنی بر پایه پسند و خواستن و آرزو کردن برای با هم بودن. ولی پس از اسلام به ویژه زن حق انتخاب آزاد را از دست میدهد و "ولی" او باید به جای آن تصمیم بگیرد و اگرخود انتخاب نماید به سرنوشت هزار ها دختر سنگسار شده دچارمی شوند. به ویژه زن شوهردار هیچگونه حق پس از ازدواج در رابطه به عشق ندارد و حتی نباید چنین تصوری هم نماید. زیرا اگر محتوای ذهنش در رابطه به عشق ظاهر شود بدون در نظر داشت هر گونه پرسش و پاسخ سنگسار عادی ترین سزای وی است. زیرا زن پس از ازدواج مایملک مطلق مرد به شمار میرود در حالیکه مرد مطابق دستادیر همین ادیان مایملک زن نیست و شرعاً میتواند چندین زن را مایملک خود سازد . با این حال پس از ظهور ادیان ابراهیمی در جهان و اسلام در افغانستان ازدواج به امضای سند سختگیرانۀ مایملک چون رابطۀ برده و برده دار تبدیل یافت. زن از حق انتخاب محروم شد و پس از امضای سند عقد که (خطبۀ آن بسیار ننگین و شرم آوراست اگر کسی معنی آن را بداند) دیگر زن به کنیز مرد تبدیل شد یعنی بخواهد و یا نخواهد باید با آن مرد که سند امضا کرده بماند. حق مایملک در پیش از اسلام هم وجود داشت در واقعیت ازدواج یعنی امضای مایملک شدن زن از مرد و مرد از زن است. اما با احترام به سنت های انسانی زن و مرد پس از ازدواج حق دارند هرگاه نخواسته باشند و یا کسی دیگری را بخواهند فسخ کنند. این حق امروز در جوامع آزاد برای مرد و زن داده شده البته پس از صد سال مبارزه علیه استبداد دینی و فرهنگی. باید گفت که ازدواج آغاز مرحلۀ دوستی است و اگر نتواند منجر به دوستی پایدار و خواستنی شود باید نادیده گرفته شود و راه ها جدا. اکنون پرسش پیش می آید که :
پس دوستی چیست؟
دوستی ( عادت کردن، و خوگرفتن) است. ..

ادامه دارد

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۲۸         سال  چهــــــــــــــــــاردهم             جدی/دلو     ۱۳۹۷          هجری  خورشیدی   شانزدهم  جنــــــــوری   ۲۰۱۹