کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

روح الله بهرامیان

    

 
نقد و نگاه پیرامون «راه آینده»

 

 

عنوان کتاب:«راه آینده»
نویسنده: اسماعیل اکبر
سال نشر خزان 1397
انتشارات امیری کابل
 

 


درآمد

جهان ما جهانِ ابزارهای گوناگون مجازی و میکانیکی و فرورفته در استبداد ناشناخته است که برای انسان جز توهم، خوش‌باوری و بلاتکلیفی ارمغان دیگری ندارد. توهم انسان مدرن «رفاه» است که می‌پندارد این امکان نصیب‌اش شده است یا خواهد شد. خوش‌باوری و بلاتکلیفی‌اش در دست‌دادن فرصت‌های واکنشی قاعده‌مند و معنادار خلاصه می‌شود. تازه «انتخاب گزینه‌ها را نیز در این بزنگاه، استبداد دیگری خوانده‌اند» که به سادگی نمی‌توان این ادعا را رد کرد. در چنین جهانی که فرد به عنوان کانون جهان، حیرت‌زده به حجم بی‌امان مصنوعات نگاه می‌کند در ناخودآگاه‌اش تنها می‌شود و این پرسش در درونش شکل می‌گیرد که: آیا با این تنهایی جز ادعا چیزی دیگر در برابر این استبداد و سیستم میکانیزه و مهندسی‌شده می‌تواند کاری انجام بدهد یا خیر؟ و یحتمل می‌پندارد که با جا گذاشتن کنش‌ها و صلاحیت‌هایش هم عبور از ابزارهای ترانزیتی، کالاهای اقتصادی، و نرم‌افزارهای مجازی یا سبب‌سازهای برق و بخار ناممکن است؟

پنداشت‌ها و پرسش‌های از این دست، منفعل و بی‌اراده‌اش می‌کند؛ چنان‌که در حیرت ناخودآگاه یا خودآگاه، سخن‌گفتن‌اش را وارد چرخه‌ی خشونت زبانی و دیریابی می‌کند، تا نقشه‌ی فرار خودش را حداقل در موقعیتی که تصور کرده، فعال هست ترسیم کند یا به نحوی به مخاطبان بفهماند که دارد ایفای وظیفه می‌کند. سرانجام سخن‌گفتن بی‌راه و بدون راه‌کار را سروسامانی می‌دهد و اعتراض و ادعایش را بر مبنای مقوله «ظالم بمان و مظلوم‌نمایی کن» به خورد خِرد مخاطبان جهانی می‌دهد که بیش‌تر از فهم به درد نفهمیدن می‌خورد. و بیش‌تر از راه‌گشایی، راه‌ها را مسدود می‌سازد.

باورها براین است که این نوع نسخه‌پیچیدن‌ها گونه‌ی دیگری از استبداد در برابر پدیده‌ی زایای زبان است که خانه‌ی هستی ما در آن‌جا موقعیت دارد. اگر درست هدایت نشود امکان رسیدن به رفاه را درسطح کره زمین متلاشی و نابود می‌کند. * نه تنها گِره از کار فروبسته‌ی ما نمی‌گشاید، بل با کاهش آن همه شوق نسبت به رسیدن به هدف کلافه‌گی و بی‌میلی به بار می‌آورد، خشونت نطفه می‌بندد و سردرگمی و گم‌راهی مضاعف تولید می‌شود. انسان کلافه و سردرگم در خود فشرده می‌شود و جهان مجاز و میکانیکی دایره‌ی هستی‌اش را تنگ و تنگ‌تر می‌کند! حالا میدان فراخ‌تر و ساحه‌ی باز پس‌دادن این خشونت‌ها کجاست که با تعمیم و ترویج آن در ساحه‌ی دیگر از جبر این استبداد خودساخته رهایی حاصل شود؟ واضح است که کشورهای جهان اول، به تعبیر خودشان بر جوامع جهان چندمی، دایه‌ی مهربان‌تر از مادر شده و این سردرگمی‌های را همراه با خشونت تام در تمام عرصه‌ها ترزیق و تکثیر می‌کنند. مثل تکثیر همان گیم (بازی) به کودکان دبستانی که جز وقت‌گذرانی، پریشانی و تزریق خشونت حاصلی ندارد.

در جوامعی مانند افغانستان که تجارب این جبر و استبداد کم‌تر به مفهوم اولیه و اساسی‌اش شناخته شده در برابر این استبداد مدرن بشری نوعی گرایش خودخواسته به وجود می‌آید؛ بدین صورت که شهروندان بسیار زود مرعوب زرق‌وبرق وسایل و امکانات جهان اول می‌شوند، ولی در همان گام نخستین سه دشواری فراراه شان آشکار می‌گردد. دشواری اول «عدالت در توزیع» و دست‌رسی به ابزارها و امکانات است، که هم‌زمان نمی‌تواند همه را برسد. دشواری دوم «دانش استفاده» از آن است که سَرخوردگی دوچند بار می‌آورد. دشواری سوم «فرهنگ استفاده» از آن است که در هر مرحله، شهروندان جهان سومی با مواجه به این جهان ابزارها به بن‌بست مواجه می‌شوند. «جنگ سنت و مدرنیته» نیز بستراش همین هِرم است، که در زاویه‌ی اولی رعایت عدالت معطل می‌ماند؛ در زاویه‌ی دوم سوء‌استفاده از این امکان‌ها دست می‌دهد و درنهایت و ضلع بالایی تضاد اعتقادی-فرهنگی، آخشیج‌های ستیز و کج‌کینی را فعال می‌سازد. این‌جاست که این معضلات با نابه‌سامانی‌ها و ناهنجاری‌هایی چون فقر، بنیادگرایی و نزاع‌های قومی، طبقاتی و محلی زمینه‌ی خشونت‌های فیزیکی و بالفعل دوام‌دار را باب می‌سازد.

«راه آینده» آخرین اثر آقای اسماعیل اکبر است که در مورد این ناهنجاری‌ها در کانتکس‌های خاصی نوع نگاه ویژه و کارشناسانه‌ای دارد؛ که همراه است با پیشنهادهای بدون ابهام و روشن. در یک جمله این اثر را می‌توان نسخه‌ای برای مداوای گرفتاران عارضه‌ی استبداد و بیداد خواند. نویسنده در یک «دوره‌ای» که آن را «بی‌سابقه» عنوان می‌کند یادداشت‌هایی را به غرض ایجاد «راه دیگر» برای مخاطبان دیگر سرهم کرده تا در هیئت کتابی منتشر شود. من توفیق آن را داشتم تا به‌محض چاپ، این اثر را تهیه و مرور کنم. بی‌انصافی نخواهد بود که آن را یکی از برجسته‌ترین آثار منتشرشده در زمینه‌ی فرهنگ، اجتماع و سیاست یک دهه‌ی اخیر افغانستان عنوان کنیم.

چنان‌که ساختار روایی، پرداخت اثر را تاریخی؛ و نواندیشی نویسنده با طرح مساله‌ها و پیشنهادهای محکم، آن را فلسفی-جامعه‌شناختی کرده است. از این ره‌گذر می‌توان آن را «اثری برای همه» عنوان کرد. این تحکم است اگر بدون واکاوی و نگاه دقیق به تمام مقالات و نوشته‌های آن صورت گیرد. بنابراین باید برداشت خود را با دوستان شریک سازم؛ به‌ویژه در پیرامون، روشن‌فکر و مسولیت‌های او، بحث عدالت و راه‌کارهای سیاسی-جامعه‌شناختی مورد نظر آقای اکبر و مسایل مرتبط به مردم شناسی و فرهنگ. البته بازهم تأکید کنم که من برداشت خود را خواهم گفت.
«راه آینده» آخرین اثر آقای اسماعیل اکبر است که در مورد این ناهنجاری‌ها در کانتکس‌های خاصی نوع نگاه ویژه و کارشناسانه‌ای دارد؛ که همراه است با پیشنهادهای بدون ابهام و روشن. در یک جمله این اثر را می‌توان نسخه‌ای برای مداوای گرفتاران عارضه‌ی استبداد و بیداد خواند. نویسنده در یک «دوره‌ای» که آن را «بی‌سابقه» عنوان می‌کند یادداشت‌هایی را به غرض ایجاد «راه دیگر» برای مخاطبان دیگر سرهم کرده تا در هیئت کتابی منتشر شود. من توفیق آن را داشتم تا به‌محض چاپ، این اثر را تهیه و مرور کنم. بی‌انصافی نخواهد بود که آن را یکی از برجسته‌ترین آثار منتشرشده در زمینه‌ی فرهنگ، اجتماع و سیاست یک دهه‌ی اخیر افغانستان عنوان کنیم.

چنان‌که ساختار روایی، پرداخت اثر را تاریخی؛ و نواندیشی نویسنده با طرح مساله‌ها و پیشنهادهای محکم، آن را فلسفی-جامعه‌شناختی کرده است. از این ره‌گذر می‌توان آن را «اثری برای همه» عنوان کرد. این تحکم است اگر بدون واکاوی و نگاه دقیق به تمام مقالات و نوشته‌های آن صورت گیرد. بنابراین باید برداشت خود را با دوستان شریک سازم؛ به‌ویژه در پیرامون، روشن‌فکر و مسولیت‌های او، بحث عدالت و راه‌کارهای سیاسی-جامعه‌شناختی مورد نظر آقای اکبر و مسایل مرتبط به مردم شناسی و فرهنگ. البته بازهم تأکید کنم که من برداشت خود را خواهم گفت.

نگاه به مسئولیت و کیستی روشن‌فکر

در «راه آینده» مسوولیت روشن‌فکر، آگاهی از تکامل تمدن بشری با تسلط علمی بر تمام نحله‌های انکشاف بشری و انتقال آن- با صداقتی که درآن جز ترویج و بیداری منظور و مقصود دیگری نباشد- مطرح شده است. همچنان زدودن تضاد، تقابل و عصبیت‌ها به‌واسطه‌ی انکشاف سلیم اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی که بستری شود برای به‌کارگیری دست‌آوردهای تمدن معاصر به بهترین و مطلوب‌ترین وجه در راستای منافع و رفع نیاز. افزون بر این، برخورد مسئولانه با ارزش‌های فرهنگی گذشته و معاصر با آگاهی از محدودیت‌های ایدئولوژی و سیاست.

در باب عدالت

در باب عدالت، تکلیف اخلاقی را معطوف به اصلاح و سازمان‌دهی نهادهایی می‌داند که نبود آن بر ساختارهای دیگر نه تنها تاثیرگذار نیست که بودش مخرب و متلاشی‌کننده است. همچنین فساد آن می‌تواند در سطوح مختلف مختل‌کننده‌ی حرکت سامان‌مند ما در جهت رسیدن به یک جامعه‌ی ایدآل باشد. در تاکید او به عدالت، رفع نابسامانی در عرصه‌های سیاست، اجتماع، اقتصاد و خصوصا آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است. برابری در این کانتکس‌ها جلو هر نوع خودکامگی، استبداد و تک‌روی را می‌گیرد و جامعه را به شکل متوازن در تمام عرصه‌ها به شکوفایی می‌رساند.

جامعه و پیش‌نهادات سیاسی

پیرامون جامعه‌شناسی تاریخی کشور و مردم‌شناسی افغانستان نیز آقای اسماعیل اکبر حرف‌های موجز اما دقیق دارد که حاصل شناخت او از موقعیت آسیا و به‌صورت خاص افغانستان است. وی با اشراف به خصوصیت‌های قومی و محلی و با دوری از حساسیت‌ها و عصبیت‌ها، راه‌کارهای قابل تطبیقی ارایه کرده است.

پیرامون حقوق بشر در قرائت‌های بشری و الهی نیز نکات دقیقی را تذکر داده و در این بخش به معنویت‌باوری شرقی و وضعیت تکنیکی معاصر توجه کرده است و راه‌کارهای استواری را پیش کشیده است.

این کتاب هم‌چنان ادامه دارد و به‌طرح موضوعاتی در سطح ملی و بین‌المللی می‌پردازد و به هر حوزه‌ای که ورود می‌کند دقیق و موشکافانه است. بر این اساس‌‌، خوانش این اثر را مسئولانه به تمام جوانان و آنانی که به روشن‌گری و منش روشن‌فکری باور و اعتقاد دارند پیش‌نهاد می‌کنم. تا باشد در پرتو چنین راه‌حل‌ها بتوانند افغانستان را از بحران و بدبختی موجود به مسیر صواب و درست‌تری سوق دهند. بدون تردید آقای اسماعیل اکبر خود یکی از مشعل‌داران این طیف روشن‌فکر محسوب می‌شد که تا پایان عمر تمام تلاشش را به‌کار بست.

پانوشت: قابل یادکرد است که رفاه کلمه‌ی معادل کامروازیستن و سعادت‌مندبودن است که هدف نهایی زنده‌گی تلقی می‌شود و کتابی را که پیرامونش صحبت می‌کنیم به نحوی از رفاه و ترقی در پیشنهادات عملی «راه آینده»اش رسیدن به چنین غایت و مرامی را مدنظر دارد.

روح الله بهرامیان- تهران

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۲۶          سال  چهــــــــــــــــــاردهم              قوس/جدی۱۳۹۷          هجری  خورشیدی   شانزدهم دسمبر   ۲۰۱۸