با خنده ات ، قفل دلم ، وا میکنم
باز ترا در قلب خود ، پیدا میکنم
چو بی تو ، نشود دردم ، هرگز دوا
این بار ، کاری برضای ، خدا میکنم
رضای خدا ، این باشد یا ، آن دگر
این و آنش ، با فال ، برملا می کنم
هر چند اهل فال و دعا نیستم راستش
لیک ، از بهر تو ، طالعم وا می کنم
خنده هات به فال گیرم چو فال حافظ
ور قرعه ، بنامم زد ، ساز و نوا میکنم
زان پس ، غمخوار شویی و محرم اسرار
در ازاء ، جان و دلم ، فدا می کنم
دل به دریا زن ( بهادری ) و بگو
بادا باد ! چو عهد کردم ، ادا می کنم |