Koning Amanullah, Modernisatie, Hervormingen en Nationalisme, begin
twintigste eeuw in Afghanistan
مونوگراف
مولف: خالد وداد
سال ۲۰۱۷ شهر لایدن هالند
فهرست مندرجات
آ. دیباچه مترجم
..............................................................................صفحات.........
ب. پیشگفتارمولف...
........................................................................
صفحات.........
پ. مرام
پژوهش.................................................................................صفحات.........
ت. جستاری پیرامون منابع و کتب استفاده
شده............................................صفحات.........
ث. درباره شیوه خوانش
نبشته................................................................
صفحات.......
بخش یکم
جایگاه افغانستان در پایان سده نزدهم و آغاز قرن بیستم.......................صفحات..........
۱.۱ امیر عبدالرحمان خان (ضیاالملت والدین)......................................
صفحات.........
۲.۱ امیر حبیب الله خان (سراج الملت والدین)
......................................صفحات.........
بخش دوم
امیر امان االله خان و عصر اصلاحات
............................................. صفحات.........
۱.۲ رژیم امان الله خان ۱۹۲۹-۱۹۱۹
...........................................صفحات.........
۲.۲ اصلاحات تقنینی- حقوقی
......................................................صفحات.........
۳.۲ ریفرمهای اجتماعی
............................................................صفحات.........
شکست اصلاحات و واژگونی رژیم امانی در سال ۱۹۲۹
..................صفحات.........
بخش سوم. تاثیر عوامل درونی و بیرونی دگرگونیها
۱.۳ محمود طرزی و سراج الاخبار
..........................................صفحات........
۲.۳ هیأت نیدر مایر – فون هیتینگ
..........................................صفحات.........
۴. نتیجه گیری
....................................................................صفحات.........
۵. کتابنامه
........................................................................
صفحات.........
عکسهای مربوط به بخش یکم
............................................................صفحات.........
عکسهای مربوط به بخش دوم
............................................................صفحات.........
عکسهای مربوط به بخش سوم
......................................................... صفحات.........
آ. دیباچه مترجم
خواننده فرهیخته دربرابر شما جستاری علمی- تاریخی از فرزندم خالد وداد قرار
دارد که همچون تیزس علمی اش برای بخش خاورمیانه شناسی دانشگاه لایدن در سال
گذشته ترتیب کرده و از آن موفقانه دفاع نموده است.
چنانکه از نام مونوگراف پیداست در این پژوهش آغاز قرن بیستم افغانستان و
تأثیر جریانهای تجددگرایی و تأثیر خارجیها و اندیشه های فکری آنزمان چون
پان اسلامیزم، پان ترکیزم و ملی گرایی، روحیه استقلال طلبی و مدرنیزه شدن
(مانند جوانان افغان که از جوانان ترک الگو گرفته بودند و جریان مشزوطیت
وغیره) به بررسی گرفته شده اند.
در این جستار به نقش هیاتهای خارجی (مانند هیأت نیدر مایر - فون هیتینگ) در
جریان جنگ اول جهانی در سال ۱۹۱۵ که پسانها به آن نمایندگان ترکیه عثمانی
(انورپاشا و رضا بیگ) و آزادیخواهان هندی (مانند مولوی برکت الله و راجه
مهندرا پراتاب) نیز پیوستند و تأثیر آنها بالای هیأت حاکمه و شخص امیر حبیب
الله سراج (۱۹۰-۹۱۹) و سپس فرزندش امان الله خان و همچنان نفوذ و اثرگذاری
شخصیتهای برگشته به کشور چون محمود طرزی بدقت پرداخته شده است.
این مونوگراف برای علاقمندان تاریخ معاصر افغانستان بویژه روابط بین المللی
آن پیشکش و توصیه میگردد.
همچنان یاددهانی میکنم که افزونهای مترجم در میان قوسها وهم در زیرنوشتها
آمده اند.
خلیل وداد
نوامبر شهر لاهه (دنهاگ) هالند
ب. پیشگفتارمؤلف
در آغاز سده بیستم افغانستان همانند بخشی از خاور میانه و آسیای میانه
بدلیل همجواری و زیر تاثیر بودن سیاسی نیروهای استعماری مانند بریتانیای
کبیر و روسیه تزاری شاهد درگونیهای بسیاری بود. درجریان جنگ اول جهانی
(۱۹۱۸-۱۹۱۴) افغانستان جایگاه «توپي» در مسابقهء دو اردوگاه متقابل جنگنده
یعنی نیروهای متحد (متفق)
شامل بریتانیا، فرانسه، صربستان و امپراتوری روسیه که بعدها ایتالیا،
یونان، پرتگال، رومانیا و ایالات متحده هم به آنها پیوستند
و قدرتهای مرکزی (محوری)
یعنی آلمان و اتریش- مجارستان (که بعدها ترکیه عثمانی و بلغاریا هم به آنها
پیوستند)، را داشت.
در جنگ جهانی یکم امیر افغانستان حبیب الله خان (سراج الملت والدین) موقف
بیطرفی را بخود گرفت. همین موقف بیطرفی کشور باعث آن شد تا نیروهای مرکزی
(محوری) هیأتی را آماده گسیل به منطقه نمایند. هیات آماده شده مأموریت داشت
تا امیر حبیب الله را معتقد سازد تا از موقف بیطرفی گذشته و طرف دولت
عثمانی و آلمان را در جنگ جهانی اول بگزیند. قیصر آلمان ویلهلم ۱ در سال
۱۹۱۳به افسرانش نیدرمایر و فون هیتینگ
فرمان داد تا یک مأموریت کاری به افغانستان را سازماندهی نمایند. به
اینگونه قیصر آلمان میخواست نفوذ جیوپولیتیک اش را در خاورمیانه بگستراند
که افغانستان در راستای این برنامه نقش کلیدی را بازی میکرد.
سیاست افغانستان در این زمان هنوز زیر تأثیر بریتانیا بود، مگر مرام
آلمانیها این بود که از راه افغانستان نقش نیروهای مرکزی (محوری) را در
آسیای میانه بزرگ ساخته وهمزمان قیامهایی را در میان قبایل افغان در درون
هند برتانوی برپا نمایند. این مأموریت بالاخره به یک هیات بزرگ تبدیل شد که
دربرگیرنده نمایندگانی از ترکیه عثمانی، آلمان و هند بود. این امر به
مأموریت نیدرمایر و فون هیتینگ انجامیده و خلاف اراده انگلیسها عملی گردید،
چون هیات پس از یک سفر دراز بالاخره در ماه اگست ۱۹۱۵ به کابل رسید.
در جریان این ماموریت نقش برخی چهرههای شناخته شده دولت ترکیه عثمانی مربوط
به جریان «جوانان ترک» مهمتر شد: آنان باید بهروسیله ممکن امیر حبیب الله
را معتقد میساختند، تا بحیث شاه سنی- مسلمان جهاد مقدس را در هند برتانوی
برضد انگلیسها آغاز کند. اشخاصی که با سیاست نزدیکی امیر حبیب الله با
انگلیس مخالف بودند، نزدیکان شخص شاه شامل فرزندانش عنایت الله و امان
الله، مشاور ارشدش محمود بیگ طرزی و برادرش شهزاده نصرالله خان بودند.
تاثیر هیات نیدرمایر و فون هیتینگ بالای سازمان جوانان افغان و بویژه
رهبرانش محمود طرزی و امان الله خیلی بزرگ بود. این کار باعث شگاف میان
گروه مخالفان شاه دربار که همزمان هوادار نیروهای مرکزی (محوری) در جریان
جنگ جهانی بودند، شد. انشعاب و جبهه گیری درونی دربار درنهایت به مرگ امیر
حبیب الله انجامید. رویارویی در سیاست افغانستان به کشتن امیر حبیب الله
(در فبروری) ۱۹۱۹هنگام استراحت نوبتی اش انجامید. پس از قتل امیر حبیب الله
(همه درباریان موجود در مراسم تدفین شاه به اتفاق نظر سردار نصرالله خان
نایب السلطنه برادر امیر مقتول را در محل قتلگاه یعنی کله گوش به امارت
افغانستان برگزیدند، مگر شهزاده امان الله فزرند جاه طلب و جوان وی که در
آنزمان در کابل بود، با پشتیبانی لشکریان و کابلیان و حمایت مستقیم مادرش
سراج الخواتین که ملکه اصلی و دشمن سرسخت شاه مرحوم بود، (در یک رویارویی
کوتاه مدت) زمام سلطنت کشور را بنام امیر امان الله خان بدست گرفت.
باید گفت که تا آنزمان معاهده گندمک سنگ بنای سیاست خارجی افغانستان را
ساخته و در هر امر و مشی یی منجمله اصلاحات پشتیبانی و تایید انگلیسها لازم
بود. مطابق این معاهده و توافقات دیگر بریتانیا از افغانستان میخواست تا
کمک هیچ کشور خارجی بدون هند برتانوی را نباید بپذیرد.
پس ازبقدرت رسیدن امیر امان الله بیدرنگ جنگ سوم افغان و انگلیس آغاز شده و
این امر باعث استقلال سیاسی افغانستان گردید. در میان سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۹
افغانستان با الگوی ایران و ترکیه زیر رهبری امیر امان الله خان به
رفورمهای گسترده دست یازید، که مرام آن مذرنیزه شدن (سریع) کشوربود.
پ. مرام پژوهش
در این جستار تلاش شده که تا پس منظر و عوامل (بویژه خارجی) رفورمهایی را
که امیر امان الله در برهه زمانی ۱۹۱۹- ۱۹۲۹ عملی میکرد، جستجو گردند. در
این مونوگراف پدیدههای پیشتر از اصلاحات واقع شده با بازیگران عمده و مختلف
در مشی دولت امانی بررسی شده و از منابع گونه گون از جمله بفارسی و انگلیسی
وغیره بهره گیری شده است. پرسش اصلی این پژوهش اینست: «سنگ بنای اصلاحات
امیر امان الله در میان سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۸ چیست؟»
در جریان پاسخ به پرسش نامبرده ناگذیر باید به مسایل (فرعی) دیگر نیز پاسخ
داده شود:
تا کدام حدی سیاست جد امان الله امیر عبدالرحمان خان و پدرش امیر حبیب الله
خان در مشی اصلاحات وی موثر بودند؟
و چه تاثیری شخص محمود طرزی و هیات نیدرمایر و فون هیتینگ در
تصمیمگیریهای سیاسی امیر امان الله داشتند؟
دوره زمامداری امیر امان الله خان نخستین تلاش گسترده برای دگرگونیهای
اجتماعی- اقتصادی در افغانستان قرن بیستم است (که آغازگرش پدرش امیر حبیب
الله سراج بود) که پس از ده سال پر از فراز و فرود درنهایت (در سال )۱۹۲۹
به ناکامی انجامید.
برای پاسخ به پرسشهای مطروحه و ارایه متن بهتر در این جستار بیشتر آثار
کارشناسان وارد در این عرصه مانند لودویگ و. آدامک، باریفلد، وارتان
گریگوریان، ستیوارت و بویژه لیون ب. پولادا مطالعه، استفاده و ارزیابی شده
اند. همچنان در پهلوی این آثار مولف و مترجم از کتب و منابع افغانی که
بفارسی نوشته و چاپ شده اند مانند کتابهای گرانسنگ میرغلام محمد غبار و میر
محمد صدیق فرهنگ بهره برده اند.
ج. منبع شناسی
همانگونه که در بالا تذکر رفت، یکی از پژوهشگران مطرح در عرصه روابط
دیپلماتیک افغانستان در سده بیستم سالهای ۱۹۰۰-۱۹۲۳ لودویگ و. آدامک
میباشد. وی در کتابش پیرامون مناسبات دیپلماتیک افغانستان با قدرتهای جهان
مانند بریتانیا، دولت روسیه (از سال ۱۹۲۲ اتحاد شوروی) و ترکیه عثمانی
پژوهش ژرف نموده است. همچنان کتب پولادا، باریفلد، دوپری، ستیوارت و وارتان
گریگوریان بگونه یی ادامه کار آدامک میباشند. ازسویی جستار توماس ل. هیوگس
«هیأت آلمانی به افغانستان در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۱۶» تکمیل کتب یادشده میباشد،
چون بیشتر مرام این ماموریت آلمانی و گزینش اعضای هیات شامل نیدرمایر و فون
هیتیینگ را به پژوهش گرفته است.
لیون پولادا در کتابش «اصلاحات و شورش در افغانستان ۱۹۱۹-۱۹۲۹»
بیشتر به روابط سیاسی افغانستان در زمان حکمرانی امیر امان الله خان
پرداخته است. همزمان او همه اصلاحات سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۹ را با موشگافی تحقیق
نموده است.
همچنان وارتان گریگوریان در اثرش «محمودطرزی و سراج الاخبار: ایدیولوژی
ناسیونالیزم و مدرنیزه شدن در افغانستان»
تلاش نموده تا ژرفای تاثیر محمود طرزی بالای امیر حبیب الله را از سال ۱۹۰۱
به بعد به تصویر بکشد. همزمان او در این نبشته اش از غنا و پهنای پان
اسلامیزم و التقاط آن با ناسیونالیزم افغانی توسط محمود طرزی و نفوذ آن
بالای افغانها بویژه نخبه گان آن تذکر داده است. وی در کتاب یاد شده اش از
ناسیونالیزم افغانی میگوید پدیده یی که در آغاز قرن بیستم در افغانستان
نفوذ کرده و در زمان جنگ اول جهانی در کشور بیشتر نامور شد.
وارتان گریگوریان در نبشته اش بنام محمود طرزی و سراج الاخبار:ایدیولوژی
ناسیونالیزم و مدرنیزه شدن در افغانستان پیرامون رابطه ناسیونالیزم و
مدرنسازی افغانستان آغاز سده بیستم مینویسد که این اندیشه در زمان جنگ اول
جهانی در کشور کشش بیشترپیدا کرد. جستارفریدالله بیژن پان اسلامیزم در
افغانستان در سالهای آغازین سده بیستم: از گفتمان تا مشی دولتی،
۱۹۰۶-۱۹۲۲، در واقعیت افرونی است به مقاله گریگوریان در راستای تاثیر
پان اسلامیزم بالای محمود طرزی که در زمان تبعید و مهاجرتش زیر نفوذ آن
قرار گرفته بود. چنانچه این اثرگذاری را پسانها در مقالات طرزی در سراج
الاخبار نیز میتوان دید.
در کتب و آثار یاد شده سیمای افغانستان قرن بیستم بخوبی به تصویر کشیده شده
است. بویژه موضوعاتی چون تاثیر بیگانگان بالای سیاستمداران افغان وغیره
بگونه شایسته پیگیری شده اند. همچنان بازیگران و عاملان نفوذ خارجی در
سیاست خارجی افغانستان در زمان جنگ اول جهانی بگونه مفصل در آفریدههای
آدامک، پولادا و ستیوارت توضیح داده شده اند. نقش بازیگرانی مانند محمود
طرزی و جریان جوانان افغان در نبشته های وارتان گریگوریان و فریدالله بیژن
بازتاب فراخ یافته اند، چونکه در جستاریهای نویسندگان یادشده مسایل
ناسیونالیزم و پان اسلامیزم تحقیق شده اند. داده های کتب و مقالات یادشده
بیشتر روی رویدادهای جداگانه و افراد مستقل مؤثر در تاریخ آغازین سده بیستم
افغانستان و همچنان روی روابط تنگاتنگ بازیگران و عوامل دگرگون کنندهء
سیاست خارجی و مدرنیزاسیون در زمان جنگ جهانی اول مانند هیأت نیدرمایر- فون
هیتنگ و محمود طرزی که پسانها در مشی اصلاحات امیر امان الله در میان
سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۹ خیلی مؤثر بودند، نوشته شده اند.
این پایان نامه بیشتر روی روابط متقابل فاکتورها و پهنای عوامل خارجی در
سیاست افغانستان آغاز قرن بیستم متمرکز شده است.
چ. ساختار پایان نامه
نقش هند برتانوی و دیگر بازیگران خارجی در پیروزی و بویژه ناکامی ریفرمهای
امان الله در هر بخش رساله بررسی شده و همچنان تلاش شده تا بازیگران و
عاملان این اصلاحات شناسایی شوند. اصلاحات و مدرنیزه سازی افغانستان مسأله
ایست که حدود یک سده این کشور با آن تاکنون همچنان مخالفت میکند. این
ناسازگاری بازدارنده ناشی از جامعه محافظه کار افغانی است که در آن دین،
سنن و رواجها و بویژه محیط اجتماعی- اقتصادی نقش جدی بازی میکنند.
بخش نخست پایان نامه حاضر به ایجاد افغانستان متمرکز زیر رهبری امیر
عبدالرحمان خان و فرزندش امیر حبیب الله پرداخته است. همچنان دراین فصل
روابط سیاسی افغانستان با هند برتانوی و دولت روسیه تزاری بررسی شده اند.
برعلاوه نقطه عطف این بخش کتاب معاهده گندمک است
که پس از جنگ دوم افغان- انگلیس امضا شد.
در زمان سلطنت امیر حبیب الله سراج بویژه در زمان جنگ جهانی اول مسأله
روابط خارجی افغانستان به موضوع داغی در مناسبات دیپلماتیک افغانستان با
هند برتانوی تبدیل شد. معاهده پیشتر عقد شده گندمک همچون دیواری مانع سیاست
خارجی مستقل و حتی سیاست داخلی آزاد افغانستان بوده و این مسأله با آمدن
هیأت نیدر مایر و فون هیتینگ بازهم داغتر شد.
چهره برجسته بخش دوم کتاب امیر امان الله و رویداد مهم آن جنگ سوم افغان و
انگلیس در سال ۱۹۱۹ است که به استقلال سیاسی افغانستان انجامید.
همینگونه در اینبخش اصلاحات مهم اجرا شده که باعث تغییر در جامعه افغانی و
همچنان باعث چرخشهای ریشه یی در عرصه سیاست داخلی و روابط خارجی افغانستان
شدند، ارزیابی گردیده اند. در اینفصل تاثیر کمک ترکها و آلمانیها در پروسه
اصلاحات امیر امان الله خان در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۹ وارسی شده اند. همچنان در
این باب به نقش رهبری کننده محمود طرزی بالای امیر امان الله و بخصوص به
ادامه بیهوده آن پس از سفر طولانی اروپایی اش که در امر زوال دولت امانی
نقش ژرف داشت، پرتو افگنده شده است.
دربخش پایانی کتاب کار روشنگرانه محمود طرزی از راه سراج الاخبار ارزیابی
شده است. با آمدن دوباره محمود طرزی به میهن در زمان امارت حبیب الله خان
(سراج) برخی اصلاحات با توافق بریتانیاییها رویدست گرفته شدند که در آنها
طرزی نقش برجسته یی داشت. در این بخش به تأثیر مستقیم اندیشه های پان
اسلامیزم و ناسیونالیزم هنگام هجرتش در دولت عثمانی نیز پرداخته شده است.
این فاکتورهای بیرونی با محمودطرزی به افغانستان وارد شدند، که در زمان جنگ
جهانی اول و بویژه هنگام سفر هیأت نیدرمایر- فون هیتنگ در کشور شهره و پخش
شدند. این هیأت آلمانی- ترکی زمان جنگ یکم جهانی تأثیر بسزایی بالای اندیشه
های ضدانگلیسی جوانان افغان و نخبه گان سیاسی کشور در زیر رهبری محمودطرزی
داشت.
******
بخش یکم
جایگاه افغانستان در پایان سده نزدهم و آغاز قرن بیستم
۱.۱ امیر عبدالرحمان خان ضیأ الملت والدین ( ۱۸۸۰-۱۹۰۱)
کشوریکه اکنون بنام افغانستان شناخته میشود، از گذشته ها گذرگاهی برای
شاهان،سلطانها،
امپراتوران و لشکرهای گونه گون اشغالگر بوده است. همچنان به سرزمین
افغانستان معاصر در دورههای مختلف گذشته همواره بازرگانان، گروههای کوچ
نشین، مبلغان مذاهب گونه گون و (دانشمندان) سفر میکردند. چنانچه اسکندر
کبیر در سالهای ۳۳۰-۳۲۹ پیش از میلاد مسیح با لشکر بزرگی این منطقه را
اشغال نموده و (از آنجا به آسیای میانه و سپس هند رفت). در سال ۶۲۳ میلادی
لشکر عرب این سرزمین را اشغال نموده و کشور را اسلامی ساختند. سپس در نیمه
نخست قرن ۱۳ میلادی این کشور که در آنزمان بنام
خراسان
یاد میشد از سوی مغلان زیر رهبری چنگیز خان اشغال شد. و در نیمهء دوم سده
چهاردهم تیمور لنگ این سرزمین را تسخیر کرد.
در سده های میانه راه ابریشم یکی از مهمترین گذرگاههای بازرگانی بود که
افغانستان کنونی نقطه مرکزی این راه مهم تجارتی بود. به برکت سلطنتها،
تمدنها و از جمله همین راه بازرگانی ابریشم، افغانستان امروز دارای زبان و
لهجه های گوناگون و فرهنگ آمیختهء گروههای قومی مختلف است. بیجا نیست که
این کشور لقب «گره گاه تمدنها» را کسب کرده است.
کشوری بنام افغانستان محصولیست معاصر که در پایان سده نزدهم (فوتوی ۱.۱
پیوست دیده شود) بمیان آمده است. نام «افغانستان» در اثر (تفاهم) و فشار دو
قدرت استعماری گذشتهء بریتانیای کبیر در جنوب و روسیه تزاری در شمال بمیان
آمده است. پس از دو جنگ خونین در سالهای ۱۸۳۸-۱۸۴۲ و ۱۸۷۸ تا ۱۸۸۰ امیر
آنزمان افغانستان یعقوب خان معاهده گندمک را امضأ کرد. با این عهدنامه نقش
انگلیس در سیاست افغانستان بویژه در مناسبات خارجی آن مستحکم و نهایی شد.
پسانها در زمان پادشاهی امیر عبدالرحمان خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱) تمام مواد معاهده
گندمک باقوت باقی ماندند. در سال ۱۸۹۳ مرزهای میان افغانستان- هند برتانوی
معین شدند. این مرزها که از ژرفای سرزمینهای قبایل پشتون میگذرد، نام مامور
انگلیسی سازندهء آن سر مورتیمر دیورند یعنی
خط دیورند
را بخود گرفتند.
در پایان سده نزدهم سرزمینی که اکنون افغانستان نام دارد زیر رهبری امیر
عبدالرحمان خان قرار گرفت. در اینزمان کشور دچار خانه جنگی ها بوده و همه
جا در آتش جنگهای جدایی طلبانه (فیوالی) میسوخت.
و این در حالی بود که رقابت دوهمسایه توانمند افغانستان نوپا بریتانیا و
روسیه تزاری در منطقه بشدت جریان داشت.
چنانچه پس از جنگ دوم افغان و انگلیس (۱۸۷۸-۱۸۸۰) بتدریج مرزهای افغانستان
با تایید قدرتهای کهن استعماری یعنی روسیه و بریتانیا معین شدند (تصویر
شماره ۱.۲ پیوست دیده شود).
امیر عبدالرحمان خان پس از حذف رقبای فیوالی خویش قدرتش را در کابل و
پیرامون آن گسترش داد. این کار آغاز اداره متمرکز سیاسی افغانستان معاصر
بود.
تا آنزمان مناطقی چون هزاره جات، نورستان و ترکستان (شمال افغانستان کنونی)
عملاْ مستقل بودند. امیر عبدالرحمان خان با تمرکز قدرتش بیشترینه خاکهای
افغانستان را زیر اداره اش قرار داده و لقب امیر (دارالسلطنته کابل) را
گرفت.
وی پس از یک دوره جنگهای خشن و سرکوبگرانه در مرکز کشور و بویژه بعد از
تسخیر خونین کافرستان (نورستان کنونی) شاه یگانه و بلا منازع افغانستان شد.
در درازنای سالها هند برتانوی در قبال کابل سیاست گزینه یی اش را پیش برده
(حمایت نوبتی از شاه شجاع و یا دوست محمد و غیره) و بویژه پس از جنگ دوم
افغان و انگلیس از سرداران گونه گون رقیب مانند یعقوب خان فرزند پادشاه
گذشته امیر شیرعلیخان و (سپس عبدالرحمان خان) حمایت میکرد. چنانچه پسانها
امیر عبدالرحمان خان پشتیبانی قاطع (مادی و معنوی) بریتانیا را بدست آورده
و با سیاست متمرکز داخلی اش افغانستان را (با توافق انگلیسها در عرصه بین
المللی) بیشتر تجرید نمود. برشالوده این سیاست امیر افغانستان بویژه باید
از نزدیکی با دو دولت همسایهء فارس و روسیه میپرهیزید. مگر امیر با این مشی
اش بدون حرکات تحریک آمیز ضد بریتانیایی از نفوذ انگلیسها در امور داخلی
کشور نیز جلوگیری نموده و خواستار ادامه اتحاد با آنها بود.
سیاست تجرید افغانستان از دنیای پیرامون خارجی برشالودهء عهدنامهء مورخ ۳۱
جولای ۱۸۸۰ فرستاده هند برتانوی سر لیپل گریفین و امیر افغان در کابل
استوار بود.
مطابق این توافقنامه امیر افغان حمایت مالی بریتانیا از افغانستان را
میپذیرفت. همچنان افغانستان به کشوری حایل و نیمه مستعمره تبدیل شد.
(تصویر شماره ۱.۳ دیده شود).
با پیروزی امیر عبدالرحمان خان بالای مناطق جدایی طلب مانند هزاره جات و
کافرستان (که پسانها ازسوی امیر نامبرده اسم نورستان را بخود گرفت) پروسه
تشکل دولتی مطلقه، متمرکز و (تاحدی) سیکولار آغاز شد.
مگر امیر نامبرده باوجود نزدیکی با انگلیسها هراس بزرگی از آنها داشت،
همزمان از نیروی استعماری دیگر یعنی روسیه نیز میترسید.
برپایه همین نگرانی از ساحه حاکمیتش بود که وی زیر نام «جهاد»
جنگهای خونینی را علیه مردم کافرستان و همچنان شیعه های هزاره جات
در سالهای ۱۸۹-۱۸۹۳ (برای گسترش، تثبیت و استحکام دولتش) انجام داد.
عبدالرحمان خان دولتی متحد در افغانستان میخواست و ارزشی به قومیت و مذهب
اتباعش قایل نبود.
در سال ۱۸۹۳ سر مورتیمر دیورند
خطوط مرزی میان افغانستان و هند برتانوی را مشخص ساخت. با تعیین مرزها و
برسمیت شناختن خطوط بین المللی با هند برتانوی روابط امیر عبدالرحمان و
انگلیسها بیشتر از پیش گرمتر شد. با تعیین مرزهای جدید نفوذ بریتانیا بیشتر
شد، مگر همزمان این مرزبندی به نفع امیر عبدالرحمان خان برای پیشبرد
مستقلانه سیاست داخلی اش نیز بود. برعلاوه امیر عبدالرحمان خان حمایت مالی
سالانه بریتانیا از کشور اش را پذیرفت.
(تصویر شماره ۱.۴)
امیر عبدالرحمان سپس دست به اصلاحات محدودی زد: او مهندسان و کارشناسان
اروپایی را استخدام کرد تا در کارخانه های کوچک ومحدود کشور تکنالوژی نو و
صنایع جدید را معرفی و استفاده نمایند۰ ( تصویر ۱.۵).
ازسویی رودخانه آمو (جیحون و یا اکسوس) باتوافق روسها مرز میان افغانستان و
دولت روسیه شناخته شده و اینگونه این مملکت عملا بکشوری ضعیف، پوشالی و
بیطرف (غیرفعال) بین دو دولت بزرگ امپریالیستی روسیه تزاری و برتانیه شد.
امیر عبدالرحمان خان نسبت به روسها بدبین بود و این احساس وی مربوط به
دوران تبعیدش در آسیای میانه بود که زیر نفوذ روسیه تزاری قرار داشت.
عبدالرحمان خان همچنان آرزو داشت تا به اتحاد اسلامی با دولت فارس دست
یازد، تا باهم نیرومندانه دربرابر روسیه و بریتانیا بایستند. مگر مادامیکه
روسیه تزاری و بریتانیای کبیر قصد تصرف سرزمینهایش را نداشتند، او تلاش
میکرد تا حس دشمنی دو دولت را بر نیانگیخته و دربرابر حضور نیرومند دو دولت
امپریالیستی در منطقه نیکبین باشد.
امیر عبدالرحمان خان بتاریخ ۱ اکتوبر سال ۱۹۰۱ بدلیل بیماری (نقرس) وفات
کرده و در کابل دفن شد (تصویر ۱.۶ الف و ۱.۶ ب. ) پیوست دیده شود. البته
مشی تمرکز دولتی و اصلاحات آغاز شدهء وی پسانها توسط اخلافش ادامه یافت.
*******
پایان بخش یکم برگردان
تصویر
۱.۱
تصویر ۱.۱ افغانستان و فارس و بلوچستان سال ۱۸۸۶
Afbeelding
1.1 Afghanistan en Perzië 19e eeuw.
Victorian Print Bartholomew Map, 1886, Persia/Afghanistan/Baluchistan
تصویر
۱.2
Afbeelding 1.2
Tweede Anglo-Afghaanse Oorlog 1878-1880.
The
Illustrated London News, 8 october 1881, No. 2212, Vol. IXXIX
۲.۱
نقاشی از جنگ دوم افغان و انگلیس سالهای ۱۸۷۸-۱۸۸۰
اقتباس از جریده مصور لندن نیوز مورخ ۸ دسامبر ۱۸۸۱ شماره ۲۲۱۲
تصویر ۱.۳
افغانستان پس از جنگ دوم افغان و انگلیس بعد از عقد معاهده گندمک
Afbeelding 1.3 Kaart
van Afghanistan na de Tweede Anglo-Afghaanse Oorlog, na het tekenen van
het Verdrag van Gandamak
تصویر ۱.۴
برگرفته از عکس مورای ج. در لندن . از سری زندگی امیر عبدالرحمان امیر
افغانستان سال ۱۹۰۰
Afbeelding 1.4 Murray, J. London. The Life of Abdur Rahman, Amir of
Afghanistan 1900
تصویر ۱.۵
امیر عبدالرحمان خان ۱۸۸۰-۱۹۰۱
Afbeelding 1.5 Amir Abdur Rahman Khan 1880-1901.
The Sphere, Oktober 1901, No 90, Vol. VII
Afbeelding 1.6 De dood van Amir Abdur Rahman Khan, The Illustrated
London News, 12 oktober 1901
تصاویر ۱.۶ الف
تصاویر امیر شیرعلی خان و امیر عبدالرحمان خان
تصویر ۱.۶ ب
گور امیر عبدالرحمان خان در کاخ بوستان سرای کابل در
پارک
زرنگار کابل
در این محل اداره حفظ آبذات تاریخی وزارت اطلاعات و فرهنگ قرار دارد.(عکس
از خلیل وداد)
|