عشق آن بوسه ای پنهانی نیست
که در کوچه خلوتی
روی لبان دختر نو باوه ای
نقش میشود
عشق نگاه خسته زنی نیست
که سالهاست عقب پنجره نشسته است
و اثر قدم های رفته را
میشمارد
عشق آخرین بوسه
بر لبان همسری نیست
که کوله بارش را میبندد
عشق وابستگی زنی است که ترا
حتی برای خودت
مهم میسازد
بیگم
با شعر میشود ترا ساخت
و میشود با شعر
خراب ات کرد
من دنبال واژه هایی هستم
که ترا
در من نگهمیدارد
بیگم
شک هایت را پاک کن
و غصه هایت را
به تنهایی بخور
نگران نباش
یاد میگیری
هنوز برای گریه کردن
خیلی زود است
و برای گریه نکردن
هیچ برهه ای
زمان خوبی نیست
با شعر میشود ترا ساخت
و میشود با شعر
خراب ات کرد
من دنبال واژه هایی هستم
که ترا
در من نگهمیدارد
بیگم
شک هایت را پاک کن
و غصه هایت را
به تنهایی بخور
نگران نباش
یاد میگیری
هنوز برای گریه کردن
خیلی زود است
و برای گریه نکردن
هیچ برهه ای
زمان خوبی نیست
بیگم