سهدهه پیش افغانستان یک اتحادیهی نویسندگان واقعی داشت. تصمیمگیریها،
فعالیتها و ساختار اداری این اتحادیه مستقل بود. فقط بودجهی آن از طرف
دولت تامین میشد. از هر طیف و گروهی فکری در این اتحادیه حضور داشتند.
درست استکه این اتحادیه در قلمرو حزب دموکراتیک بود، اما شخصیتهای مانند
حیدری وجودی و قهار عاصی نیز در این اتحادیه جا داشتند. افراد حزبی و غیر
حزبی در این اتحادیه فعالیت میکردند و جا برای شان بود. شخصیتهای مانند
واصف باختری، لطیف ناظمی، لیلا صراحت روشنی، رازق فانی، رحیم الهام، بارق
شفیعی، اسدالله حبیب، صبورالله سیاهسنگ و... از اعضای این اتحادیه بودند.
حقیقت این استکه ادبیات معاصر ما به صورت جدی با فعالیت این اتحادیه، شکل
گرفت. آثاری نسبتا جدی در عرصهی شعر و داستان از آدرس این اتحادیه نشر شد.
شاعران و نویسندگان تازهکار، توسط بزرگانی مانند واصف باختری، رهنورد
زریاب و... رهنمایی شدند. واقعا این اتحادیه، فعالیت منسجم و با برنامههای
ادبی داشت و دارای بازدهی تولید ادبی و فرهنگی بود. در تاریخ فعالیت ادبی
افغانستان، دورهای تاریخی و قابل توجه است.
مهمتر از همه اتحادیه، بازیچهی سلیقهی این و آن نبوده؛ افرادیکه در
نویسندگی و شاعری سرشناس و تثبیتشده بودند، از اعضای ارشد و
تصمیمگیرندهی این اتحادیه بودهاند، دیگران که علاقهمند ادبیات بودند و
تازه میخواستند نویسنده و شاعر شوند میتوانستند عضو اتحادیه شوند یا
نشوند، اما از طرف اتحادیهی نویسندگان مورد حمایت قرار میگرفتند، رهنمایی
میشدند، کارهای شان اصلاح میشد، درصورتیکه نوشتههای افراد اعتبار ادبی
و هنری میداشت از طرف اتحادیه چاپ میشد.
جنگهای داخلی و حضور طالبان همهچه را از اساس ویران کرد، انقطاع و
گسستهایی در هر عرصه پیش آمد. با رویکار آمدن حکومت کنونی در عرصههایی،
کارهایی صورت گرفت؛ اما در عرصهی ادبیات و هنر چندان کاری صورت نگرفت، حتا
نتوانستیم در تداوم همان اتحادیهی قبلی یک اتحادیهی نویسندگان معتبر، که
آبرو ادب و فرهنگ در آن محفوظ باشد، ایجاد کنیم. متاسفانه ادبیات،
نویسندگی، شعر و فرهنگ را وسیله قرار دادیم و از این آدرسها سو استفاده
کردیم که افتادیم به رسوایی اتحادیهی خیالی، قلابی، بدنام و مجازی
نامنهاد کنونی.
از اینکه من چرا این اتحادیه را قلابی، خیالی و بدنام یاد میکنم، نیاز به
توضیح دارد. اتحادیهایکه توسط سید رضا محمدی و یاسین نگاه نامنهاد شد،
دقیقا در آغاز مشاوریت امنیت ملی جناب اتمر، بود. سید رضا و یاسین نگاه به
تعدادی تماس گرفتند که بیایید جلسهای دربارهی امور ادبی است. یعنی تعدادی
را غافلگیر کرده به آن جلسه کشاندهبودند. وقتیکه افراد در جلسه، حاضر
شدند؛ جناب نگاه گفت که ما میخواهیم اتحادیهی نویسندگان را بسازیم و جناب
سید رضا، رییس این اتحادیه است. این اتحادیهی نامنهاد این گونه شروع شد.
سید رضا به من تماس گرفته بود که در جلسه بیایم، اما من از فرمایشیبودن و
استخبارتیبودن این اتحادیه، اطلاع داشتم، اشتراک نکردم. این جلسه خیلی
عجولانه برگزار شدهبود، اکثر نویسندههای بنام و شناخته شده، تشریف
نداشتند؛ اگر تعدادی هم حضور داشتند، اغفال شدهبودند و نظر شان در جلسه
شنیده نشد؛ همهچه از قبل مشخص بود. کسانیکه این جلسه را برگزار
کردهبودند فقط چند عکس از جلسه، لازم داشتند. سید رضا مشاور ارشد فرهنگی
حنیف اتمر بود، اتحادیه و اتحادیهبازی از آنجا آب میخورد. من آن موقع
اعتراض کردم که ادبیات و آدرس نویسندگان را استخباراتی نسازید اما شنیده
نشد.
بعد از این جلسه، این افراد دیگر به نویسنده و شاعر مراجعه نکردند. زیرنام
این اتحادیه، هر کاریکه کردند بهخود شان مربوط است و خود شان میدانند.
لازم نمیبینم به جزییات ذکر کنم. فقط گفته میتوانم که در عرصهی ادبیات
فعالیت نکردند. در این مدت اتحادیه نه جلسهی ادبیای برگزار کرد که
شاعران و نویسندگان در آن حضور داشتهباشند. نه جلسهای برای تشکیل و
ساختار این اتحادیه برگزار کردند که حداقل این اتحادیه، ساختاری قابل قبول
برای نویسندگان و شاعران داشتهباشد. ظاهرا در جلسهی آغازی گفته شدهبوده
که سید رضا رییس موقت اتحادیه است؛ برنامهریزی کند که شورا و جلسهی
سراسری نویسندگان و شاعران افغانستان برگزار شود و در آن جلسه، رییس و
اعضای اداری اتحادیه انتخاب شوند اما تا امروز آن جلسه برگزار نشد.
از آدرس اتحادیه، استفادههای مالی و سایر استفادهها صورت گرفت، اما
اتحادیه خود را مکلف به هیچگونه حسابدهی مالی نمیدانست. یکبار انتقاد
کردم، گفتم از آدرس جمع که فعالیت میکنید باید حساب بدهید که کرایهی دفتر
را از کجا میکنید، کار تان چیست، چرا در تصمیمگیریها دیگران را شریک
نمیکنید. پاسخ این بود که این آدرس خصوصی ما است، پیدا میکنیم و مصرف
میکنیم، به دیگران ربطی ندارد که به موفقیت ما حسادت بورزند و به امور
شخصی ما مداخله کنند. حتا یکی از اینها به من گفت اگر ساکت نشوی از طریق
شورای امنیت به بندیخانه میاندازمت که ششماه روی آفتاب را نبینی. به
هرصورت، لازم به ذکر این موارد نیست. منظور شکلگیری یک اتحادیهی درست و
با اعتبار بنام اتحادیهنویسندگان افغانستان است. کسی از کار این اتحادیهی
نامنهاد خبر ندارد. معلوم نیست که این اتحادیه چه شد. یک سال پیش این
اتحادیه، دفتری در کوچهی قندهاریها در پل سرخ داشت. رییس عمومی که سید
رضا بود، رفت لندن. در نشریهی پرسش دیدم که جناب یاسین نگاه رییس اجرایی
اتحادیه شده است. یاسین نگاه وسایل آن اتحادیه را از کوچهی قندهاریها به
اینطرف سرک انتقال داد و نام آن را به «شهر کتاب» تغییر داد. سرنوشت این
اتحادیهی فرمایشی و نامنهاد با این بلاتکلیفی گذشت.
من انتقادهایی را دربارهی این اتحادیهی قلابی مطرح کردم. کسیکه این تقلب
را کردهبود، از این انتقادها ناراحت شد، مرا تهدید کرد، دشنام داد و توهین
کرد. بههرصورت، من ناراحت نیستم. درگیری شخصی ندارم. برای عموم مینویسم.
انتقادها بر این اتحادیهی قلابی وارد بود و وارد است. این اتحادیهی
نامنهاد و فرمایشی از آغاز قصد قاچاق اعتبار و نام نویسندگان را داشت که
این قاچاق را انجام داد. کدام قصد و منظوری برای فعالیت ادبی نداشت. از
سخنگفتن دربارهی این اتحادیه بگذریم، مانند سایر فسادهاییکه در این
سالها در هر عرصه رخ دادهاست، این اتحادیه را نیز شامل آن فسادها بدانیم
و جزیی از تجارب بد خود بدانیم. بنابراین بهتر است، طرحی برای یک اتحادیهی
واقعی مطرح شود تا بتوانیم به یک اتحادیهی نویسندگان واقعی در کشور دست
یابیم.
متاسفانه اتحادیهی نامنهاد، استخباراتی بود. چند دوست ما با استفاده از
نهادهای استخباراتی از آدرس ادبیات و نویسندگان سو استفاده میکرد.
موقعیکه این سو استفادهها شروع شد، خیلیها اعتراض کردند و نوشتند "ما
عضو هیچ اتحادیهای نیستم" چون میدانستند که این اتحادیهی قلابی،
استخباراتی است، موجب بدنامی شان میشود، بنابراین موضع شان را روشن کردند.
واقعیت این استکه از نبود یک اتحادیهی واقعی بیشترین آسیب را نسل جوان
علاقهمند به نویسندگی، هنر و ادبیات میبینند، زیرا آدرسی نیستکه نسل
جوان را رهنمایی کند، حمایت کند و آثار شان را چاپ کند. نسل جوان ناچار
میشوند به این آدرس و آن آدرس سرگردان شوند و از آین و آن بخواهند که
یکبار به کار شان نظر بیندازند، رهنمایی شان کنند، مقدمهای بر کار شان
بنویسند و اگر بتوانند آثار شان را چاپ کنند؛ متاسفانه حتا بنابه نبود یک
آدرس واقعی، آدرسهای قلابی و افراد قلابیکه خود را فرهنگی و نویسنده
جازدهاند، از ناگزیری نسل جوان شاعر و نویسنده سو استفاده میکنند. اگر یک
اتحادیهی نویسندگان واقعی داشتهباشیم، این سرگردانی و سو استفادهها صورت
نخواهد گرفت.
نظرم این است، نویسندگان و شاعران تثبیتشده در همکاری با وزارت اطلاعات و
فرهنگ، ادبیات و نویسندگی را از بازیچهی دست افراد استخباراتی و تازه به
دوران رسیده نجات بدهند. نویسندگان و شاعران مطرح کشور مانند اسحاق فایز،
پرتو نادری، حسین فخری، قنبرعلی تابش، سلیمان لایق، منیژه باختری، محمود
جعفری، گلنور بهمن، افسر رهبین، ضیا رفعت، سیامک هروی، شریعتی سحر، سمیع
حامد، رهنورد زریاب، خالده فروغ و دیگران (ذکر این اسمها برای مثال است)
دورهم جمع شوند و شورا و ساختاری را طراحی کنند و اتحادیهی نویسندگان
افغانستان را از نظر اداری و برنامهها و فعالیتهای ادبی تنظیم کنند. فردی
از این بزرگان بهصورت دورهای رییس این اتحادیه باشد. اتحادیه دبیر شعر،
دبیر داستان و... داشتهباشد؛ برنامههای آموزشی، فرهنگی و ادبی برگزار شود
و نسل جوان رهنمایی شود. درصورت ایجاد اتحادیه، اعضای اتحادیه میتوانند
برنامهریزیهای فرهنگی و ادبی بیشتر ارایه کنند.
وزارت اطلاعات و فرهنگ بودجهی سالانهی خود را مصرف نمیتواند، بهتر است
بودیجهای به این اتحادیه اختصاص بدهد تا حمایتی برای ادبیات کشور باشد.
اما با پرداخت این بودجه، وزارت نباید تصور کند که بودجه را وزارت میدهد،
باید در کار و تصمیمگیری اتحادیه دخالت کند. اتحادیه باید از شفافیت مالی
خود گزارش بدهد تا زمینهی سو استفادهی مالی پیش نیاید. اتحادیه، کاملا در
فعالیت ادبی، در تصمیمگیری و ساختار اداریاش مستقل باشد و مستقل عمل کند
تا بتواند عملکرد ادبی و فرهنگی را جدا از تعلقات سیاسی و حکومتی انجام
بدهد و برای نویسندگان، شاعران و فرهنگیان کشور آدرسی با اعتبار و درخور
کار فرهنگی در جامعه ارایه کند. اگر وزارت اطلاعات و فرهنگ این همکاری را
نکند، باید مورد انتقاد قرار بگیرد. وظیفهی وزارت اطلاعات و فرهنگ بود که
در این مدت با نویسندگان و شاعران کشور جلسه میگرفت و دربارهی اتحادیهی
نویسندگان افغانستان صحبت میکرد و چگونگی همکاری این وزارت را به
نویسندگان و شاعران اعلام میکرد.
خوبیهای ایجاد چنین اتحادیهای این موارد میتواند باشد: از آدرس ادبیات
افغانستان نمیتواند کسی سو استفاده کند؛ اعتبار و نام شاعران و نویسندگان
کشور را کسی در جیب خود زده، با این و آن معامله نمیتواند و استفادهی
استخباراتی از آدرس نویسندگان و شاعران صورت نمیگیرد؛ نویسندگان و شاعران
تثبیتشده و معتبر کشور روی صحنه میآیند و افراد تازه به دورانرسیده و
استفادهجو کنار میروند؛ مهمتر از همه آدرس و نشان نویسندگی و شاعری،
اعتبار و عزت خود را بهدست میآورد؛ نویسندگان و شاعران کشور، حداقل در
هفته یا ماه کنار هم مینشینند و صحبت میکنند، این نشستها موجب همدلی و
تقویت وحدت ملی از نظر فرهنگی میتواند شود؛ گفت وگوها و بدهبستانهای
ادبی بین زبان و ادبیات فارسی، پشتو و ازبیکی کشور به وجود میآید؛ برای
نسل جوان و علاقهمند به ادبیات و نویسندگی نشان و آدرسی پیدا میشود، از
سرگردانی نجات پیدا میکنند؛ طوری که هر صنف و طیف مانند ژورنالیستان،
وکیلان موافع، تاجران و... اتحادیهی سراسری دارند، نیاز است نویسندگان و
شاعران نیز اتحادیهی سراسری خود را داشتهباشند؛ و...
امید دارم این پیشنهاد ناقابل مورد توجهی بزرگان ادبیات کشور قرار بگیرد.
دربارهی آدرس و نشان نویسندگان و شاعران افغانستان و مهمتر از همه
دربارهی سرگردانی نسل جوان علاقهمند به ادبیات فکر کنند و نشانی را بنام
"اتحادیهی نویسندگان افغانستان" ایجاد کنند؛ با این اقدام، این آدرس را از
قاچاق نجات بدهند و نسل جوان را با رهنمایی شان از سرگردانی رهایی بخشند.
|