من کابلم... کابل برای تو دلش تنگ است
تهرانم و ... تهران بدون تو پر از جنگ است
آوارگی، آوار خاموشی ست در این خاک
بین من و تو فاصله، فرسنگ، فرسنگ است
هرجای دنیا باشی ای رنگین کمان دور
من آسمانم بی تو خاموش است، بی رنگ است
حتی اگر در سینه اش آئینه بگذاری
این پایتخت خسته، قلبش غرق در سنگ است
شهری پر از پای پیاده راه رفتن ها
شهری که غمگینانه در این عشق می...لنگ است
در چشمه ای که ماهیان آوازخوان بودند
اکنون فقط پاکوبی یکریز خرچنگ است
موسیقی بی سرزمینی در زمین خویش
آواز دردآلودی از ساز "سراهنگ" است
ما ناگهان از هم جدا ماندیم... می بینی
بر داربست ناممان، تاریخ، آونگ است
اینکه تو را بیگانه می دانند در تهران
ای کابلم، غمگین ترین معنای فرهنگ است
دکتر یامان حکمت |