کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

مهتاب ساحل

    

 
بانو

 

 

مادرم دختر ماهی دارد
آسمان شال نگین‌دار من است
آ‌ینه با همه‌‌‌ی آیینش
یک‌دهن خنده بدهکار من است

بغض دارد دل من، می‌ترکد
نکند طعم غذا شور شود
هیچ می‌دانی چه حسی دارد
زن آزاده که مجبور شود؟
:
زن آزاده که مجبور شود‌‌ـ
تن به مردی که نخواهد بدهد
تن به مردی که جواب لبخند
گاه اگر داد به ابجد بدهد

زن آزاده‌ که خود می‌فهمد:
زندگی یک‌سره شیدایی‌ نیست
آرزوی‌های فراوان دارد
زن فقط سکس و پسر‌زایی‌ نیست

غم بیکاری شوهر بخورد
غم بیماری مادر بخورد
غم غم‌های برادر بخورد
مثل سیگار پدر در بخورد

تیغ‌ها در هوس طعم لبش
دوستان دشنه‌به‌کف در عقبش
قرص‌ها کم نتوانند تبش
ماه هم رفته از ایوان شبش
زن سیگاری هرزه لقبش

جای آغوش نوازشگر عشق
تکیه بر دوش مترسک بزند
از سر عاطفه‌‌ مادری‌اش
شانه بر گیس عروسک بزند

ناگهان حوصله‌اش سر برود
دست در دست جنون بگذارد
بشکند غیرت افغانی را
پای از خانه برون بگذارد

تهمت اهل گذر منتظرش
گرگ‌ها در پس در منتظرش
راه تاریک و سفر منتظرش
جاده در جاده خطر منتظرش
چون کسی نیست دگر منتظرش

می‌رود گور خودش را بکند
پشت این شعر که نا‌تکمیل است
کِز کند کنجی و خوابش ببرد
آشپزخانه دگر تعطیل است

دید بسیار شد این قصه‌‌ پوچ
خواست بر صورتش آبی بزند
پیرهن از گل پیچک به تن و
رُژِ پررنگ گلابی بزند

باد را شانه کند موهایم
دو پرنده بپرد از یخنم
مثل پروانه برقصم نفسی
ریشه از آن‌چه گذشته بکنم.

مهتاب_ساحل
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۱۹      سال  چهــــــــــــــــــاردهم                سنبله ۱۳۹۷          هجری  خورشیدی        اول سپتمبر    ۲۰۱۸