اشاره:
«ژوندون» مجلهٔ فرهنگی و هنری بود که نزدیک به نیم سده پیش راهاندازی و به
یکی از نشریههای محبوب افغانستان مبدل شد.
برخی از شمارههای این مجله-شمارههای دههٔ پنجاه و شصت- را خوانده و با
خود دارم. چندی پیش شمارهٔ نخست سال ۱۳۵۲ ژوندون را که در ۴ حمل و با ترتیب
نشر هفتهگی چاپ شدهاست را پیدا کردم.
این شمارهٔ ژوندون، گفتوگو و معرفی «بانوی شایستهٔ سال» و «آوازخوانان
شایستهٔ سال» را دارد. احمدظاهر و استاد مهوش آوازخوانان سال-در بخش آقایان
و بانوان- انتخاب شده بودند، احمدظاهر در گفتوگویش با ژوندون حرفهای خوب
و متفاوتی دارد.
او در این گفتوگو پیشنهادهایش را برای بهتر شدن وضعیت موسیقی در افغانستان
بیان میکند و در لابهلای صحبتهایش تصویری واقعی از هنر موسیقی و
هنرمندان افغانستان را به نمایش میگذارد. برای دانستن دیدگاههای
احمدظاهر، هنرمندی که نه تنها در سال 1351 خورشیدی بلکه تا امروز هنرمند
سال و هنرمند مردم ماند، این گفتوگو را بازنویسی کرده به خوانندهگان
هفتهنامۀ کابل پیشکش میداریم. متن گفتوگو بر بنیاد روش هفتهنامۀ کابل
ویرایش شده است.
هارون مجیدی، سردبیر هفتهنامۀ کابل
وقتی از هر شوندۀ رادیو بپرسیم آواز کدام یک از خوانندههای رادیو را
میپسندی؟ در جملۀ یکی دو خوانندۀ معروف حتما نام احمدظاهر را نیز یاد
میکند؛ اما شنوندهگان تنها با آواز این هنرمند محبوب آشنایی داشته و خودش
را نمیشناسند. مجلۀ ژوندون در این شماره خود این هنرمند جوان و محبوب همه
را به همه معرفی میکند و این است مصاحبۀ خبرنگار ما با آقای احمد ظاهر
خوانندۀ سال۱۳۵۱.
در این مصاحبه کوشیدم از تعارفات معمول و سوالاتی که همیشه با یک هنرمند
تکرار شده صرف نظر کرده و به صورت عمومی روی مسایل پیشرفت موسیقی در کشور
نظر او را بپرسیم، خوشبختانه احمدظاهر نیز علاقه داشت روی همین موضوعات
صحبت کند و لذا بدون این که من سوالی مطرح کرده باشم، گفت: من قبلاً هم
مصاحبه کردهام، اما در این مصاحبه گفتنیهای دیگری دارم که باید بگویم:
یکی از این گفتنیهایم این است که تصنیف و کمپوزهایی که برای خوانندهگان
رادیو تهیه میشود، اکثراً یک نواخت است.
دوم این که برای پیشرفت و انکشاف موسیقی در افغانستان تشویق مادی و معنوی
از ضروریات محسوب میگردد.
او گفت، منظور من از تشویق هنرمند این است تا هنرمند خود را مصون فکر کند
تا همان احساس هنری را که برایش خلق میشود بتواند تبارز دهد. اگر هنرمند
از درک وضع اقتصادی و زندهگی ناراحتیهایی داشته باشد، چیزهای را میخواند
که پیش از این خوانده است.
او به پاسخ سوالی دیگری اظهار داشت: به صراحت میتوانم ادعا کنم پولی که به
هنرمند داده میشود، خیلی ناچیز است پس در این شرایط چطور از او توقع
ابتکار هنری داشته باشیم، روی همین اصل است که بسیاری از هنرمندان ما از
روی مجبوریت حاضر میشوند هنر شان را به مردم دیگری به خارج از کشور،
بفروشند. پس وظیفۀ مقامات مسوول هنری است تا زمینۀ مساعدتری برای هنرمندان
به وجود بیاورند تا جوانان هنرمند ما از این مفکوره خود به خود منصرف شوند
و هنر خود را به جای دیگری نفروشند زیرا این کمپوزها همه سرمایۀ هنری مملکت
محسوب میشوند.
احمدظاهر که خیلی با صراحت لهجه حرف میزد، گفت: بسیاری از آوازخوانانی که
زمانی شنوندهگان زیادی داشتند، نسبت بعضی عواملی رنجیده و دلسرد شده اند
و باید این استعدادهای فرار شده را دوباره به رادیو برگردانیم و از آنان در
راه خدمت به هنر کار گیریم.
او افزود: موضوع دیگری که در انکشاف موسیقی و به دست آوردن استعدادهای هنری
نقش مهم دارد این است، طوری که فکر میکنم در افغانستان موسیقی تنها به
کابل مختص شده و وظیفۀ مقامات هنری است که آن را از این وضعیت بیرون کنند.
از احمدظاهر به گفتۀ خودش، شاگر کسی نبوده و ذوق و استعدادش او را هنرمند
ساخته، پرسیدم: به نظر شما چطور امکان دارد هنر از این وضعیت بیرون آورده
شود، او گفت: بهترین راه آن این است توسط جوانان هنرمند و آماتوران و
هنرمندان کسبی کنسرتهای در تمام ولایات کشور برگزار شود و بدین وسیله با
جوانان و اهل ذوق و استعداد تماسهای هنری قایم شده و در تماس باشند، در آن
صورت است که صدها احمدظاهر، احمد ولی و ناشناس تا امروز ناشناس باقی مانده
اند، مساعد میشود.
خوانندۀ محبوب و حنجره طلایی به جواب پرسش دیگری گفت: فستیوال موسیقی محلی
راه دیگر جلب استعدادهای هنری محسوب میگردد که باید همه ساله در یکی از
ولایات کشور و یا کابل دایر گردد و هنرمندان تمام ولایات در آن شرکت کرده
هنرنمایی کنند و از طرف یک هیأت با صلاحیت و اهل فن بدون هیچگونه اغراض
شخصی در بارۀ آنان قضاوت شود.
تعیین و معرفی خوانندۀ سال نیز باعث تشویق هنرمند و انکشاف موسیقی در کشور
است؛ اما نه به ترتیبی که در سالهای گذشته انجام شده است. بلکه رادیو
افغانستان خوانندۀ سال را از روی فرمایشاتی که در طول سال برای شان رسیده،
تعیین و معرفی کنند، راهاندازی کورسهای موسیقی وسیلۀ دیگری است که میتوان
موسیقی را از حالت موجود آن کشید.
موضوع مهم دیگر، تشکیل یک کمیتۀ تعلیم و تربیۀ هنری است. این کمیته موظف
گردد تا با راهاندازی بعضی کورسها و سمینارهای هنری، هنرمندان را به
مسوولیتهای شان در اجتماع آگاه و ملتفت سازند و هنرمندانی را که نسبت بعضی
عوامل دچار فلاکتها شده اند، دستگیری و کمک کنند؛ تشکیل یک کمیتۀ آماتور و
یک کمیتۀ ارتباط آماتوران با پوهنتون/دانشگاه و معارف شکل گیرد، اینها در
قدم اول کسانی باشند که سویۀ بلند هنری داشته باشند و از جانب دیگر، موقف
اجتماعی شان نزد همه قابل اطمینان باشد و چون یک خوانندۀ آماتور برای یک
جوان معاصر هنر خود را پیشکش میکند، این کمیته نیز مرکب از کسانی باید
باشد تا از منظر تفکر در یک قالب گنجانیده شده بتوانند.
تهیۀ ریکاردهای موسیقی در داخل کشور راه دیگر تشویق هنرمندان است، اگر
حکومت و یا نهادهای سرمایهگزار خصوصی به تورید یک دستگاه تهیۀ ریکارد به
کشور، اقدام کنند نه تنها عاید خوبی برای خودشان خواهد بود بلکه هنرمندان
نیز تشویق مادی و معنوی خواهند شد و سرمایهگزار نیز مفاد خوبی از این مدرک
به دست خواهد آورد. از همه مهمتر این که از یک طرف هنرمندان مجبور نخواهند
بود تا کمپوزهای خود را که بزرگترین سرمایۀ هنری محسوب میشود، به
کمپنیهای دیگر نفروشند و از جانب دیگر، مقدار پولی که از این مدرک به جیب
دیگران میافتد، به جیب خود ما خواهد ماند.
احمد ظاهر در پاسخ به سوال دیگری نظرش را در مورد انسجام دادن هنر موسیقی
با شرایط امروزی چنین اظهار داشت: تا امروز همۀ هنرمندان ما فن موسیقی را
مطابق به اساسات علمی آن فرا نگرفته اند و گفته میتوانیم که هر کدام استاد
خود و هر کدام شاگرد خود است، پس به باور من بهتر است سالانه یک شمار زیاد
این هنرمندان را برای تحصیل دانشِ هنر موسیقی به خارج اعزام کنیم تا پس از
برگشت به وطن مصدر خدمت بهتری شده بتوانند.
|