کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

سوریه عظیمی

    

 
شعر لیلا صراحت، رویای ویران شده ی یک نسل

 


با لیلا صراحت روشنی، بانوی موفق شعر افغانستان چندین بار ملاقات کرده بودم. وی شخص بی تکلف ومتواضعی بود که باهمه برخورد بسیار بی آلایش داشت واثری از تکبر و خود خواهی در وجودش هویدا نبود. این ویژه گی در وجود شاعری به بزرگی لیلا صراحت روشنی، اندکی غیر معمول بود؛ همین ویژه گی، وی را از سایرین متمایز ساخته وبه شخصیتی منحصربه فرد مبدل نموده بود. لیلا صراحت روشنی از شاعران درد آشنای کشور بود که حوادث ووقایع سیاسی و امنیتی کشور آنچه بر سر هزاران هموطن ما آورد وی را نیز بی نصیب نماند وضربه های جبران نا پذیری به زندگی وی وارد کرده مسیر زندگی اشرا انحراف عمیق داد.
لیلا صراحت در بیست و سوم جوزای ۱۳۳۷ هجری خورشیدی در خانواده ای روشنفکر و اهل قلم به دنیا آمد. پدر وی سرشار شمالی از شاعران، نویسنده گان وروزنامه نگاران مطرح کشور بود. وی مرد مبازر و آزاده ای بود که به دست حکام عصرش به قتل رسید و مرگ وی در آن زمان ضایعه بزرگ فرهنگی به شمار میرفت. سرشار شمالی یکی از روزنامه نگاران مهم و مطرح افغانستان در دوران خود بود که دوره های عملی روزنامه نگاری را در انگلستان فرا گرفته بود وسمت های مهم مطبوعاتی را در افغانستان برعهده داشت. وی به زبان های فارسی و پشتو آثار نثر ونظمش را منتشر میساخت. لیلا در کنار پدری دانشمند بزرگ شد و به نوجوانی رسید. درسایه حمایت های وی آموزش دید و به بالنده گی رسید. ازآنجا که لیلا انس والفت بیش از حد به پدر داشت، درد ازدست دادن پدر بروی گران تمام شد و پس از مرگ پدر، مسوولیت خانواده را نیز به دوش گرفت.
لیلا تحصیلات ابتدایی اش را در لیسه ملالی کابل فرا گرفت ودر سال ۱۳۵۵ خورشیدی در زمان زمامداری داوود خان موفق به دریافت سند فراغت مکتبش شد ودر سال ۱۳۵۶ با بلند ترین نمرات وارد دانشکده زبان وادبیان دانشگاه کابل شد ه به تحصیلاتش ادامه داد.
وی در سال ۱۳۹۵ خورشیدی موفق به دریافت سند لیسانس از دانشگاه کابل شد و همزمان نیز در روزنامه ها و نشریات کابل آثار ادبی خود را منتشر میساخت. پس از پایان تحصیلات، به عنوان معلم درمکتب لیسه مریم مشغول به کار شد و مدت 5 سال دراین سمت فعالیت کرد.
از سال ۱۳۵۰ خورشیدی، لیلا به سرودن شعر روی آورد و نخستین معلم وی نیزپدرش بود. شماری از نخستین سروده های وی در روزنامه ها ونشریات سال های دهه ۵۰ خورشیدی منتشر شد ودر مدت کوتاهی وی درمیان شاعران کشور به عنوان یکی از بانوان شعر افغانستان مطرح شد. لیلا صراحت از شاعران صاحب نام دهه پنجاه و شصت به شمار میرفت. اولین مجموعه شعری وی نیز در سال ۱۳۶۵ خورشیدی تحت عنوان (طلوع سبز) در کابل منتشر شد که با استقبال فراوان مخاطبانش مواجه شد.
لیلا صراحت روشنی از بانوان شعر کشور واز نویسنده گان وروزنامه نگاران برجسته کشور بود که درمدت عمر کوتاهش فعالیت های چشمگیری داشته و آثار گرانبهایی از خود به جا گذاشته است. از او مجموعه های طلوع سبز، در تداوم فریاد، حدیث شب،( مشترک با ثریا واحدی)، از سنگها وآیینه ها وروی تقویم تمام سال به نشر رسیده است.
این بانوی شاعر از سال ۱۳۳۵ خورشیدی به صورت جدی به فعالیت های روزنامه نگاری روی آورد و به عنوان سکرتر مسوول مجله میرمن که از نشریات تاریخی وویژه زنان است مشغول به کارشد ومدتی به عنوان معاون این نشریه فعالیت داشت.
با تاسیس کانون نویسنده گان جوان درکابل که زیر نظر انجمن نویسنده گان افغانستان فعالیت میکرد، وی به عنوان معاون این کانون برگزیده شد و سپس به عضویت شورای مرکزی انجمن نویسنده گان کشور نیز پذیرفته شد. با سقوط حکومت نجیب الله وروی کار آمدن حکومت مجاهدین، لیلا صراحت در سال ۱۳۷۲ خورشیدی، به عنوان معاون ریاست امور زنان منصوب شد وهمزمان به عنوان معاون اولین مدیر مسوول دوره دوم نشریه ارشاد النسوان دوباره این نشریه را که درزمان امان الله خان منتشر میشد احیا کرد.

لیلا صراحت در تشکیل وپایه گذاری انجمن های ادبی درکابل نقش مهمی داشت. کانون فرهنگی رابعه بلخی در کابل یکی از این کانون های فرهنگی بود که توسط وی ایجاد گردیده بود ودر زمان مهاجرت در اروپا نیز این کانون فعالیت داشت.
لیلا صراحت علاقه بیش ازحد به کشورش داشت ودر سخت ترین حالات حتی درزمانی که کوچه ها وپس کوچه های کابل در آتش جنگ های داخلی می سوخت درکابل ماند، اما پس از به قدرت رسیدن طالبان نتوانست دوام بیاورد وبه گفته خودش این زمانی بود که کارد به استخوانش رسیده بود وراه مهاجرت در پیش گرفت. وی ابتدا به پشاور رفت وپس از مدتی راهی اروپا شده در کشور هالند پناهنده شد. لیلا در هالند نیز بیکار ننشست و دست از فعالیت نکشید. وی صدای رسای محرومیت ومظلومیت زنان این سرزمین شد وبخاطر بلند کردن صدای زنان وبه تصویر کشیدن مظلومیت زن دراین سرزمین قلم فرسایی کرد ونوشته هایش را در قالب اشعار وژانر های ژورنالیستی درمجله ادبی ( حوا در تبعید ) که مجله ویژه زنان بود به نشر رساند. در بیشترین اشعار لیلا، رویا های برباد رفته نسلی به تصویر کشیده شده که محکوم به نابودی، فرار وتن دادن به مهاجرت بودند، نسلی که آرامش و باور های شان ویران شده بود و (مرثیه یی برای باغ) نیز شعریست رسالتمند که شاعر با کلمات ناب وزیبا جامعه و آنچه را بر مردم جامعه اش میگذشت، خیلی عمیق در لابلای کلمات باز تاب داده است.
مرثیه یی برای باغ
بيا كه مرثيه‌ء باغ بي بهار سراييم
ز خود رها شده ويراني ديار سراييم
بساط باغ ندارد چو برگ و بار بهاري
نهال اشك بياورده برگ و بار سراييم
پرنده مرثيه خواند نسيم نوحه سرايد
من و تو نيز نشينيم ازين قرار سراييم
هزار حنجره آوا شكسته در دل نايم
هزار پنجره آيينه ، بي غبار سراييم
نگاه گرم شگوفه ! كه پاسخت دهد از مهر؟
در آن ديار كه ما خون و مرگ و نار سراييم
ز انتحار مگو لاله زار خون و شهادت
كه ورد درد به چشم شگوفه بار سراييم
شود كه نوحه سرآيد ،‌ پرنده نغمه سرايد
به آيه آيه ء‌ وحشت سرود دار سراييم
و سوره سوره ء زيبايي بهار بخوانيم
سرود سبزه به دامان لاله زار سراييم


لیلا صراحت تنها بود وتا آخر عمر ازدواج نکرد ودر تنهایی به سر برد، در سالهای پسین زندگی اش به مریضی مهلک سرطان مغز دچار شد و دو سال آخر عمر خود را در مجادله برای زندگی، میان مرگ و زندگی دست و پنجه نرم کرد وبا ایستاده گی دو سال تمام در مقابل این مریضی، سرانجام در شام چهار شنبه 31 ماه سرطان 1383 در سن 46 سالگی از دنیا رفت وجنازه وی طبق وصیتش در کابل به خاک سپرده شد و محمد اکرم عثمان، داستان نویس معروف کشور درمورد شخصیت لیلا صراحت روشنی چنین گفته است:
" از شمار هزار ها روشنفکر آزاده وآرزومند وصدها شاعر و نویسنده نامرادی که در30 سال اخیر لگد مال خودی وبیگانه شدند، بی گمان لیلا صراحت روشنی داغدار ترین ونامراد ترین آنان بود."
دانشنامه ادب فارسی در باره اشعار صراحت روشنی مینویسد:
" شعر های صراحت روشنی از زبانی صمیمانه و اندیشه ژرف بر خوردار است وتعبیر های نو وشورانگیز در شعر او دیده میشود. درک روشن وی از لحظه های سیاه سرزمینش ومردمی که سالها به انتظار بهار، عشق ها و آرزو های شان به دار تعصب و کینه ورزی آویخته شده وصدایشانرا برنکشیده می میرند، چنان است که گاه شعر هایش را از هرگونه تفسیر بی نیاز میسازد "...
اشعار لیلا با درد و رنج آشناست وبر پایه آزاد منشی و حس انسانی استوار است.
لیلا صراحت شاعری معنا گرا بود که دغدغه های پایان نا پذیر در مورد وضع امنیتی وسیاسی سرزمینش، اورا وادار به سرودن چنین اشعاری می نمود. اشعاری که درآن شب حاکم است، شبی که ستاره هایش را دزدیده اند و فوج فوج ملخ که نشانه تباهی وبدبختی باغ وزمین اند در آن هجوم برده و دارو ندار باغ را به تاراج برده اند، باغی که نماد سرزمین جنگ زده ونیمه ویران را به تصویر میکشد.
شب
ز شا م شهر تبا هم ستا ره د ز د ید ند
ستا ره ها ی مرا آ شکا ره د زد ید ند
چه فوج فوج ملخ را به با غ را ه دا د ند
کلید با غ به د ست شب سیه دا د ند
شبی که هر رگ جا نش به تشنگی پیو ست
شبی که رو زنه ها یی ستا ره ا ش را بست
شبی که خیل ملخ را ه بر بها ر ز د ند
پر ند ه را به د رختا ن خسته دا ر زد ند
و سبزه ها ز سمو م سیا ه پژ مر د ند
و نغمه ها به گلوی پر ند ه ها مر د ند
شبی که گر سحر ش بود سخت خو نین بود
جبین با ور خور شید تلخ و پر چین بود
فلق به شهر من آ تش به د وش رخ بنمود
که شعله ها ش د رختا ن سبز شهر م بود
چه دزد ها که د لیرا نه و چرا غ به کف
سوا ر ا سپ جنو ن و کلید با غ به کف
ز شا م شهر سیا هم ستا ره دز د ید ند
تبسم سحر ش آ شکا ره دزد ید ند

واما شعر آسه مایی لیلا صراحت، روایتیست از جنگ. تصویر پردازی های شاعر دراین شعر، رویداد های تلخی که دراین مرزوبوم برسر مردم گذشته را درذهن ها تداعی میکند. ویژه گی شعر های لیلا صراحت به گونه ایست که با خواندن سطر اول نبض خواننده را در دست میگیرد وروانی و جذابیت اشعار باعث کشانده شدن خواننده تا آخرین سطور شعر میشود ودراین شعر زیبا دل شاعر برای آسه مایی گرفته است و خسته از جدایی ها، آرزوی دیدار دوباره دیارش را دارد.
براي آسه مايي
دلم گرفته شهر من برای آسه مايی ات
ببين تنوره ميكشد ز دل غم جدايی ات
ز ديده ام گشوده ام هزار چشمه آرزو
مگر كه بارور كنم نهالك رهايی ات
دلم گرفته شهر من كه ديو زاد فاجعه
شرر فگنده اينچنين به شهپر همايی ات
چه شد شكوه باورت بهار عشق پرورت
كه سر شكسته ميرسد خزان بينوايی ات
دلم گرفته شهر من سرود آه ميشوم
سرود گريه ميرسد به ديده ء فدايی ات
چه زخم هاست بر تنت چه قصه هاست بی منت
چه داغ هاست بر دلم ز درد بی دوايی ات
تو شوكت شهامتی ، چرا اسير حيرتی
ببين كه ميكشد مرا بسيط بی صدايی ات
نوای سبز باورت اگر كه بارور شود
دو باره باز اگر رسد زمان كبريايی ات
اگر چه پر شكسته ام اسير و بال بسته ام
به بال ناله ميرسم برای همصدايی
سرانجام لیلا پس از هفت سال جدایی از وطن با چشمان بسته و کوله باری از تنهایی به کشور باز گشت، بازگشت تا رهسپار خانه ابدی اش شود. رزاق مامون روزنامه نگار و نویسنده نام آشنای کشور که درمراسم خاک سپاری لیلا حضور داشت درمورد وی چنین نوشته است:
"سحر گاه هشتم اسد ۱۳۸۳خورشیدی، لیلا صراحت روشنی پس از هفت سال دوری و جدایی از کابل ویاران کابل نشین، با پیکری سرد و چشمان بسته و با انباری ازناگفته های نهفته در سینه، در حالی که معصومیت ابدی خود رادر چار چوب تابوت سیاه رنگ همچنان امانت نگداشته بود، از هوا پیمای آریانا فرود آورده شد. او در برگشت به هیچکسی نگاه نمیکرد و گویا دیگر از رنجهای گفتن و نگریستن به این دنیا و آدمها برای همیش آزاد شده بود".

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۱۶      سال  چهــــــــــــــــــاردهم                   سرطان/اسد ۱۳۹۷          هجری  خورشیدی        شانزدهم  جولای    ۲۰۱۸