۱. لست کابل را به دقت خواندم. جالب است. جالب ترین نکته برایم این است که
لست کاندیدان انتخابات پارلمانی کابل از نقطه نظر سابقه و رشته و مسلک خیلی
متنوع است. از جراح چشم گرفته تا فعال جامعه مدنی تا ورزشکار و خبرنگار و
مالک شفاخانه و رییس پوهنتون و تاجر و ملا امام و محصل و معلم و انجنیر...
ظاهرا شخصیت هایی که در مسلک های خود صاحب نام و نشان و اعتبار استند به
سیاست علاقه گرفته اند. تصمیم یک تعداد زیاد شان برای تغییر آنی مسلک و
گذار به سیاست برایم قابل درک نیست. مثلا نمیدانم که یک جراح موفق چشم و یا
یک تاجر موفق چرا باید به پارلمان برود؟ یک تعداد نام های شناخته شده در
این لست قمار کلانی زده اند. در مورد همه نمی خواهم این قضاوت را کنم، ولی
کاش یک تعداد شان در مسلک خود میماندند.
۲. تجربه دو انتخابات گذشته نشان داد که تعداد کرسی هایی که در کابل واقعا
رقابتی یا به گفته انگریز ها up for grab استند خیلی محدود است. جدا از
کرسی هایی که برای زنان مختص شده، یک تعداد این وکلا از ولسوالی های کابل
انتخاب میشوند. در بیشترین این ولسوالی ها این کرسی ها در دو انتخابات
گذشته انحصاری بوده اند. به مشکل میتوانم باور کنم که مثلا از ده سبز و تره
خیل و قره باغ و کلکان و پغمان... رای زیاد برای کسی دیگری جز نامزد مردم
همان منطقه وجود داشته باشد. رای شهری هم متاسفانه تا حدی همین گونه است.
طبعا در انتخابات های گذشته وکلایی بودند که از سرتاسر کابل رای غیر
انحصاری و فراقومی و فرا سمتی آوردند. ولی متاسفانه رای در شهر کابل هم تا
حد زیادی میان خیرخانه و دشت برچی و ارزان قیمت و... تقسیم است و در گذشته
این آرا هم به نحوی انحصاری و قطبی بوده اند. در حالی که امیدوارم این طلسم
در انتخابات پیش رو شکستانده شود، هیچ نشانه یی نمی بینم که بپذیرم برای
این طلسم شکنی زمینه سازی شده باشد. حتی فکر میکنم وضعیت قطبی تر شده است.
کوتاه، میخواهم بگویم فرصت برای کسانی که توقع دارند از کابل رای سرتاسری و
غیر انحصاری و غیر قطبی بگیرند بسیار محدود است. تعداد این گونه کرسی ها
بسیار محدود است. برای دوستانی که با همین استراتیژی وارد میدان شده اند
موفقیت میخواهم. ولی توقع من این است که یک تعداد کلان این دوستان در اخیر
روز از نتیجه انتخابات مایوس خواهند شد. خدا کند که غلط فکر کرده باشم.
۳. در لست کابل چندین جای دیدم که چندین عضو یک خانواده برای انتخابات
نامزد شده اند. دلیل هر چه باشد، این جا یک ملاحظه وجود دارد. فرض کنیم و
این احتمال را رد نکنیم که دو یا سه نفر از عین خانواده به هر نوعی که شد
رای آوردند. آیا حق کسی دیگری در این جا تلف نشد؟ آیا کمیسیون انتخابات
میتوانست مقرره یی وضع کند که از یک خانواده دو یا سه عضو نتوانند خود را
نامزد کنند؟ این کار می تواند سلب حق شخصی فرد تلقی شود، ولی در تصویر کلان
به نفع دموکراسی و جامعه است. من پارلمانی را که در آن فرضا دو برادر با
کاکای خود از یک ولایت نمایندگی کنند خیلی دموکراتیک نمی بینم. در این قسمت
میتوانستیم کاری بکنیم؟
۴. یک تعداد وکلای برحال ولایات با تغییر حوزه انتخاباتی این بار خود را از
کابل نامزد کرده اند. طبعا که حق هر تبعه افغانستان است که از هر حوزه یی
که می خواهد خود را نامزد کند. ولی این جا یک سوال موجه وجود دارد. اگر این
وکلاى محترم فکر میکنند که موفق بوده اند و به همان دلیل باید دوباره وکیل
شوند، به کدام دلیل به موکلین قبلی خود برای رای گرفتن رجوع نکردند؟ چرا
تغییر حوزه دادند؟
۵. این نوشته را اعضای محترم کمیسیون می خوانند. پیشنهاد میکنم که القاب
مسلکی، مذهبی و تشریفاتی را از لست نهایی کاندیدان بردارند. فقط نام و تخلص
فرد را بنویسند. استفاده از القابی چون الحاج، داکتر، بی بی، جنرال، بی بی
حاجی، وکیل، مولوی، انجنیر، دیپلوم انجنیر و غیره در فورم رای دهی درست
نیست. کار رای دهنده را دشوار میسازد. مثلا یک رای دهنده باید میان پنجاه
الحاج، الحاج مورد نظر خود را پیدا کند. حتما متوجه شده اید که نام ها به
اساس الفبا نوشته شده اند و تمام " الحاج" ها و "انجنیر" ها در شروع لست
استند. این کار در حق کسانی که نام اصلی شان به الف شروع میشود بی عدالتی
است. از سویی هم چی ضرور که در لست رای دهنده گان بنویسید دیپلوم انجینیر
فلانی و یا بی بى حاجی فلانی؟
۶. نشان های انتخاباتی میتوانستند واضح تر، مقبول تر و دقیق تر ترسیم شوند.
ظاهرا رسام و یا رسامانی که کمیسیون محترم برای این کار استخدام کرده بودند
کار خود را درست انجام نداده اند. اصلا استخدام رسام برای این کار لازم
نبود، صد ها علامه و نشانه را میتوانید از انترنت با کیفیت خوب و رایگان
دونلود کنید. من در چندین جای دیدم که نشان انتخاباتی یک نامزد مثلا یک
حیوان است. هر چی فکر کردم نتوانستم تشخیص کنم كه حیوانی که این جا رسم شده
به کدام حیوان واقعی شباهت دارد. دیگران هم حتما در تشخیص این نشانه ها
مشکل داشته اند. مثال های دیگری هم وجود دارند. اگر این کار را می توانید
از سر انجام دهید، خیلی کمک خواهد کرد.
۷. در لست نامزد ها یک تعداد کلان جنرال ها و افسران نظامی وجود دارند.
جنرالان و افسران برحال نمی توانند نامزد انتخابات باشند. حتما این جنرالان
محترم قبلا تقاعد کرده اند. اصلا نیاز نیست پیش نام شان رتبه نظامی شان
نوشته شود. ولی اگر از روی مجبوری نوشته هم میشود، باید متقاعد به آن اضافه
شود. در یک مورد عکس یک دگر جنرال با لباس نظامی وارد لست شده است. برای من
خیلی جالب بود. شما حتما متوجه نشدید.
۸. آخرین نامزد در لست کابل یک خانم است که با نقاب عکس گرفته است. تنها
چشم هایش معلوم میشود. من در این مورد نظر خاصی ندارم. طبعا که انسان ها حق
انتخاب را دارند و موضوع حجاب در جامعه ما حساس است. ولی فقط یک سوال
تخنیکی داشتم. طبعا عکسی که در اسناد حقوقی چاپ میشود، برای شناسایی است.
مثلا شما در تذکره و پاسپورت نمی توانید با روی پوشیده عکس بگذارید، چون
امکان ندارد که شناسایی شوید. آیا کمیسیون انتخابات میپذیرد که عکسی را
وارد برگه رای کند که قابل شناسایی نباشد. اگر شوخی کنم، چی میدانید که این
خانم رای بگیرد و فردا خانم دیگری به عوضش به پارلمان بیاید؟
مسایل جالبی دیگری هم است که اگر فرصت بود بعد ها می نویسم. به تمام
دوستانی که صادقانه وارد این معرکه ی دشوار شده اند موفقیت میخواهم و
امیدوار استم که تنها و تنها رای پاک مردم سرنوشت شان را تعیین کند. به
دوستان خوبم در کمیسیون انتخابات نیز در مدیریت این کار طاقت فرسا موفقیت و
سرخرویی میخواهم.
|