در تاریخ رسمی و درسی به
ما گفتهمیشود احمدشاه بابای غازی بههند لشکر کشید و هند را تار ومار
کرد؛ این لقب غازیرا برای لشکرکشی بههند کمایی کرد. نمیگویند لشکرکشی
احمدشاه بابای غازی بههند اشتباه بود، بهتر بود بهروابط داخلی کشور توجه
میکرد و ساختار قبیلهای را اصلاح میکرد.
در تاریخ ما هیچ اشتباهی وجود ندارد که مایه عبرت ما شود. از تعدد زنان و
حرمسراهای شاهان بهافتخار یاد میشود؛ گفتهنمیشود که تعداد این
ازدواجها سیاسی بود که از زنان سو استفاده میشد و بهنوعی این ازدواجهای
سیاسی گروگانگیری زنان توسط شاهان ما از سران قومی بود که احمدشاه بابای
غازی دختران سران اقوام و قبایلرا برای این منظور بهنکاح تیمورشاه
درآورده بود. تعداد ازدواجهای دیگر برای هوسرانی محض و بیماریهای جنسی
شاهان ما بود.
گفته نمیشود که شاهزادگان ما برای قدرت بعد از تیمورشاه برادر، برادر را
میکشت و کور میکرد؛ قدرت برای شان هوس بود، کدام هدف اجتماعی و سیاسی
درپی نداشت که برای منفعت اجتماعی و تحکیم روابط سیاسی از قدرت استفاده
شود.
به ما گفتهمیشود که عبدالرحمان خان افراد باغی و متمرد را کشت و تار و
مار کرد؛ گفته نمیشود که عبدالرحمان خان، مرد و زن هزارهرا به اسارت گرفت
و بهعنوان برده مورد سودا و فروخت قرار داد تا زمان امانالله خان این سنت
پادشاهی عبدالرحمان خانی رواج داشت و ارزش سلطنتی بود.
گفته نمیشود که خط دیورند را عبدالرحمان خان با انگلیس برای حفظ قدرت
خانوادهگیاش معامله کرد تا انگلیس قدرت خانوادهگی و پدرمورثی عبدالرحمان
خانرا در افغانستان بهرسمیت بشناسد. عبدالرحمان خان ملامت نمیشود؛ پدرام
و... ملامت میشود، انگار ما خط دیورند را معامله کردهایم.
گفتهنمیشود حکومتهای گذشته اشتباه کردند و مناسبات اجتماعی و
جامعهشناسی ساختار قومی مردم افغانستانرا درنظر نگرفتند و نخواستند تا
برای ملتشدن از این ساختار عبور کنند؛ فقط با سرکوبگری، دیگرانرا
بهسکوت وا داشتند، نتیجه وضعیتی شد که ما فعلا در آن قرار داریم؛ بلکه
گفته میشود که چرا ساکت و خاموش نیستید!
گفتهنمیشود تاریخ و فرهنگ ما مملو از احساسهای غریزی و بدوی بوده که
هیچگاه نتوانستهایم بهمرحلهای از عقلانیت و خودانتقادگری و دیگرپذیری
برسیم، بلکه گفتهمیشود ما تاریخی داشتهایم که هیچ ملتی چنین تاریخ و
فرهنگ با افتخار را تجربه نکردهاست؛ بنابراین ما را طوری تربیت میکنند که
بهزنستیزی، بهعدم دیگر زیستی و بیگانهپنداری دیگری، بهعصبیتهای
قبیلوی و پشتپدری، بهارزشهای بدوی و بهفرهنگ و اخلاق غریزهای و
نرهمحور (مردمحور) خود افتخار کنیم؛ این یعنی افتخار بهنادانی!
در تاریخهای درسی ما مردم جهان بهدو بخش تقسیم میشوند؛ مسلمان و کافر.
کافر همه بد است و قابل کشتن. در بین مسلمان نیز تنها گروهی بهترین انسان
است که در بخش اول نام خود «افغانیت» دارد و در بخش دوم نام خود «اسلامیت»
دارد. این انسان، فوقالعادهترین انسان روی زمین است؛ بهخصوص در
«افغانیت» این انسان، ارزشهای وجود دارد که این ارزشها در خون هیچ ملت و
انسان دیگر پیدا نمیشود!
زن، احساس زن، نگاه زن بهزندهگی، عاطفه زنانه و... در کتابهای درسی ما
جایگاهی ندارد. درکل زنبودن از نظر فرهنگی مقابل مردبودن و فرهنگ
مردانهگی تلقی شده، بد معرفی میشود. شیوه استدلال، قضاوتها و تمثیلها
برای توضیح خوبی و بدی همه جنسیتزده، غریزی و نرهمحور است که ریشه در
عصبیتهای غریزی دارد.
بنابراین تنها حاکمیتیکه در تاریخ هیچ اشتباه و خطایی برای معذرتخواهی
ندارد که مایه عبرت ما شود؛ حاکمیت ما است؛ باید افتخار کنیم!
|