"دماگوژی" Demagogiعوامفریبی
برای معرفی عوامفریبان سیاسی، ادبیات معاصر در امریکا و اروپا، اصطلاح
لاتین "دماگوژی" را که حامل بار مفهوم و دارندۀ دارندۀ پیشینۀ متفاوت
میباشد، در معرض استفاده قرار داده است. "دماگوژی" مانند بسیاری از
اصطلاحات سیاسی و سایر حوزه های اجتماعی وعلمی، به یونان باستان بر می
گردد. با این تفاوت که در یونان باستان به شخصیت های دارندۀ ظرفیت رهبری
جامعه اطلاق میشد. اما حالا اوصاف و کارکرد های کسانی را طرف توجه قرار
میدهد که با شیوه های عوامفربیانه به منظور جلب وجذب مردم به ویژه مردم
دارای سطح ودرک وشعور پائین مجهر شده اند.
چندی پیش که کتاب "Populismus für Anfänger - Anleitung zum
Volksverführer" (عوافریبی برای نو آموزان و دستورهای برای رهبری مرذم
)تألیف پروفیسور Walter Ötsch را ورق گردانی می نمودم، مطالب صفحۀ نبود که
حواسم را به سوی عوامفریبی بسا کشور ها واز جمله کشورهای منطقه و به ویژه
افغانستان بخود جلب ننماید.
پروفیسور Walter Ötsch با توجه به برآیند چشمگیر اشخاص ونیروهای دست راستی
وعوامفریب، در امریکامانند دونالد ترومپ و احزاب اروپایی، بستر رویش و نفوذ
یابی آنها را نشان میدهد. وی با نشان دادن نارسایی های احزاب پیشین در
پاسخگویی به نیاز های مردم جامعه از یکسو و از سوی دیگر ترفند هایی را که
عوامفریب ها در پیش گرفته اند، کلید فراز آمدن این احزاب واشخاص را به دست
میدهد. در مصاحبۀ که برای باز شدن بیشتر مطالب کتاب مجلۀ TELEPOLIS با وی
دارد، موفقیت دونالد ترومپ رئیس جمهور کنونی امریکا را در اوصافی می بیند،
که ویژۀ عوامفریب ها است. حضور کسی مانند خانم کلینتون که نارسایی ها را
حمل می نمود و نقش پیروزمندانۀ عوامفریبی ترومپ را نیافته بود، سبب ساز آن
پیروزی. در حالی که ماکرون رئیس جمهور کنونی فرانسه ذر انتخابات سعی نمود
که با احزاب پیشینه خط فاصلی بکشد و در برابر ماری لپن راست عوامفریب و
رئیس "جبهۀ ملی"، نه از موضع احزاب پیشین که عوام را دلزده نموده اند، بلکه
با مهارت با طرح ها و بدون وابستگی به آن احزاب قرار بگیرد و پیروز شود.
با توجه به تبارز احزاب دست راستی وعوامفریب در اروپا (بطور نمونه در آلمان
حزب بدیل برای آلمان AFD-ALTARNNATIVV FÜR DEUTSCHLAND از نظر داشتن
نماینده گان در پارلمان، نیروی سوم را تشکیل داده است.) همچنان "حزب خلق
سوئیس"، " و . . . وهمزمان با پیروزی دونالد ترومپ؛ متفکرین اجتماعی
وسیاسی، واندیشمندان و رسانه های زیادی را موضوع پیروزی های عوامفریبان دست
راستی و عواقب نقش آنها در این جوامع بخود معطوف نموده است.
اما در پیوند با این موضوع که خواندن این کتاب توجه را به سوی عوامفریب های
وطنی نیز جلب می نمود، این برداشت ونگرانی مرا همراهی نمود که در مقایسه با
تأثیرگزاری های عوامقریب های اروپایی وامریکایی، افغانستان و کشورهایی که
از بسا جهات زمینه های مشترک دارند، در معرض چنان خطری قرار دارند که
میتواند مرگ ملیون ها انسان را در پی داشته باشد.
اگر یکی از نگرانی ها هنگام رئیس جمهور شدن دونالد ترومپ این بود که وی با
این سطح ودرک و کله شخی های تهدید گرانه، روزی دستور استفاده از بمب اتومی
را بدهد، سرنوشت کرۀ زمین چه خواهند شد؟ اما هنگام ابرازاین سخنها، وقتی از
راه های پیشگیرانه وجلوگیری از چنان تصمیمم محتمل شنیده میشد، از نگرانی ها
میکاست.
ولی در افغانستان، عوامفریبانی که حکومت را در دست دارند، از بسا جهات
افزون بر کارنامه های مصیب آمیز کنونی، خطرات جدی تر و گسترده تری را درچشم
انداز می گذارند.
دلایلی که با توجه به سیر حرکی به ویژه کمتر از بیست سال پیسین، (حکومت های
حامد کرزی و " وحدت ملی" اشرف غنی وعبدالله عبدالله) در نظر می آیند عببارت
اند از :
- اکثریت مردم افغانستان از نظر داشتن سواد مشکلات دارند.
- بیسوادی و محرومیت از ذهن پرسشگر، بذر آرزوهای عوامفریب را زمینۀ مساعد
می بخشد.
- اکثریت عظیم مردم دلبستگی به دین ومذهب دارند. این موضوع سبب شده است که
از دین ومذهب آنها به عنوان ابزار سؤ استفاده شود. در طول تاریخ نفوذ آن
نیز چنین شده است.
- افغانستان متشکل از اقوام وقبایل وملیت های مختلف است. عوامفریب قومی،
احساسات وعلایق قومی را آن هم درچنان کشور با سهولت میتواند وتوانسته است
در معرض سؤ استفاده قرار بدهد. حکومتی های عوامفریب افغانستان چنین کرده
اند. اشرف غنی هنگام فعالیت های خویش برای دسترسی به ریاست جمهوری، در سال
2013 بیشتر بهره گیری از همه را که در بالا از آنها یادشد، در نظر گرفت.
- نمونۀ گ.حکمتیار را هم داریم که چگونه در جنگ قدرت و در بهره گیری از
اوضاع برای نجات از مرگ سیاسی که در انتظارش نشسته بود، رویکرد قومی وزبانی
راپیشه کرد و "اخوانیت"خود را در نهانخانه نهاد.
در حالی که مردم افغانستان به امنیت و رفع نیازهای ابتدائی معیشتی واقتصادی
نیاز داشته اند. عوامفریب از برنامه های بلند بالا سخن گفته و باغ سرخ
وسیزرا نشان چنان مردم میدهد که جواب گوی آن نیاز ها نیست. شاهد هستیم که
دراین زمینه نه تنها مردم بیچاره ونیازمند مجاب چنان تبلیغات شعارگونه
وفریبنده شده بودند، بلکه برخی با سوادان ومتخصصان امور نیز قبول کرده
بودند که چنان خواهند کرد. اما دیده شد که رشد اقتصادی سیر نزولی پیمود و
صد ها ملیون دالر وقف چاق سازی شبکه های مخوف عوامفریبان فاسد گردید.
عوامفریب های حضور داشته در افغانستان، تنها هنگام انتخابات چنان رویکردی
نداشته بلکه، پس از گرفتن قدرت به دامنۀ آن افزوده اند. یکی ازمظاهر آنرا
در قبال بزرگترین چالش کنونی یا انسانکشی های طالبان وهمفکران آن از طرف
زئیس جمهور غنی دیده ایم. توجیه ترورها و احاله نمودن آن به "خواست الهی"
از طرف اشرف غنی، یکی از مظاهر ننگین و خیانت آمیزی است که عوافریبی را به
نمایش گذاشته است.
حتا هنگامی که به سلاح بهره برداری از دین ومذهب به قدر کافی هم مجهز نشده
است، وغلطی های فاحشی را نشان میدهد، آب از آب تکان نمیخورد. این نمونه ها
از اشتباهات او را وقتی شاهد بوده ایم که حسین وحسن فرزندان خلیفۀ
چهارم(علی) را نواسه خداوند نامید نا آشنایی و تمرین پسانتر برای نماز
خواندن های نمایشی او که بسیار دیده شد، با واکنش عوام مواجه نمی گردد.
زیرا عوامفریب حکومتی افغانستان، پشتیبانی ملا ها را با خود دارد. واین
ملاها با سهولت میتوانند، چنان موارد را پنهان نگه دارند و یا اگر پرسشی
مطرح شد، آنرا به زودی بخوابانند.
کشورهای پیشرفته و دارنۀ نظام های مبتنی بر دیموکراسی، خوشبختی این امکان
هم میسر است که مخالفین از مچ دست عروامفریبان می گیرند، در نشریات مختلف
به افشأ آنها می پرد ازند. اما سوکمندانه در کشوری مانند افغانستان اگر
رسانه یی های جسارت مند، با جدیت و وجدان آزاد به مسائل تماس گرفت، شبکۀ
عوامفریبی خود او را از میان بر میدارند.
این نمونه را بنگریم:
"درود بی پایان خدمت همه هموطنان ودوست داران صدای عدالتخواهی:
بیش از صد نفر از هموطنانم در مسج شخصی سوال کردن که چرا در شبکه طلوع نیوز
نیستم ازینکه به هریک نمیتوانم جواب بدهم خواستم این جا بنویسم قسمیکه
اکثرٲ معلومات دارید به جرم گفتن حقیقت وصدای عدالتخواهی محکوم شدم و توسط
ستون پنجم دولت از وظیفه برکنار شدم ولی کسانیکه از افشای خیانت های شان
میترسند کور خوانده اند وعده من بر همه هموطنانم این است که هیچگاه در
مقابل حقیقت و افشای خیانت ها سکوت نخواهم کرد چون غلامی در شان من نیست!"
(یما سیاوش)
این است که عوامفریبی در افغانستان، از طرف قشری که درس خوانده است وبا
عقاید عوام حتا آشنایی لازم را ندارد، به وسیلۀ تبدیل شده است برای تحمیق
بیشتر عوام، تاریک نگهداری او وخیانت به رشد جامعه. . . .
....................
• متأسف هستم که برای تکمیل و توضیح بیشتر این یاد داشت گونه فرصتی نیافته
ام.
|