خانم نجات م.، دانشجوي معماري در رياض، ميگويد، «بالاخره داريم يک کشور
طبيعي ميشويم». سخني که همه جا به گوش ميرسد. اکنون در پادشاهي سعودي، که
از جمله به خاطر دشواري وضعيت زنان بسيار مورد انتقاد قرار گرفته،
بيانيههاي تغيير و تحولاند که پياپي صادر ميشوند. مسئوليتهايي به زنان
واگذار ميشود؛ يک سالن سينما، پس از سي سال ممنوعيت، بازگشايي شده و مرد و
زن هم در آن از يکديگر جدا نيستند. ارتش و پليس، زنان را نيز به استخدام
درميآورند و مقامات در انديشه پايان دادن به ممنوعيت همراهي زنان و مردان
در مکانهاي عمومي و تعطيل اجباري مغازهها هنگام نماز هستند(١).
هفتهاي نيست که تابويي فرونريزد، و پر سر و صداترين آنها بيترديد
ممنوعيت رانندگي زنان است: از همين ماه ژوئن، گواهينامه رانندگي بدون نياز
به اجازه «قيم» مرد به آنها داده ميشود. اين موضوع در سپتامبر گذاشته و
در چارچوب برنامه وسيع اصلاحات اقتصادي و اجتماعي وليعهد محمد بنسلمان، ٣٢
ساله، فرزند ملک سلمان (٨١ ساله)، اعلام شد. حتي پوشيدن عبايه، اين لباس
بلند و سياه که سر تا پاي زنان سعودي را در مکانهاي عمومي ميپوشاند، مورد
پرسش و ترديد قرار گرفته است. در فوريه گذشته، يک روحاني در راديو اعلام
کرد که پوشش «معمولي» کفايت ميکند. چند هفته بعد، بنسلمان در سفر رسمياش
به ايالات متحده، در جريان يک مصاحبه، اعلام کرد که يک زن مسلمان بدون
عبايه هم يک زن مسلمان «مثل همه» است. حال که ميخواهد خود را از رقيباش
ايران متمايز سازد و ازاينرو در پي برقراري مناسبات خوب با غرب به هر قيمتي
است ، وضعيت زنان طبيعتا عنصر اساسي تبليغات وليعهد شده. بزرگترين موسسات
غربي (Publicis، Image ٧، Edile Consulting) به کمک فراخوانده شدهاند. و
اما وظيفه آنها: تلاش براي بهبود تصوير بسيار آبروباخته سلطنت، و از آن
جمله بنسلمان، در دنيا(٢).
آيا بانوان سعودي راضي به اين تغييرات هستند ؟ دانستناش آسان نيست. آزادي
بيان وجود ندارد، و جامعه (٣٠ ميليون جمعيت که يک سومشان خارجياند) بسيار
از هم گسيخته است. جوانترها راضي به نظر ميرسد،٧٠% مردم کمتر از ٣٥ سال
سن دارند. با اين حال، بسياري از زنان ميگويند خسته شدهاند از اين که
تنها به خاطر سعودي بودنشان مورد قضاوت قرار گيرند. هدا الهلايسي، خانم
دانشگاهي و يکي ازسه زن عضو مجلس الشورا، مجلس قانونگذاري که نقشاش
پيشنهاد قوانين به دولت است (پنجاه عضو آن براساس قانون ، جملگي انتصابي
اند و زنان براي نخستين بار در سال ٢٠١٣ به اين مجلس راه يافتند)، ميگويد،
«اين که چنين نگاهي از بالا به ما ميشود،برايمان توهين آميز است. مي
خواهند طرز رفتارمان را به ما ديکته کنند در حاليکه ما کشوري شکل گرفته از
قبايل و سنت ها هستيم و این حق را داريم که به شيوه و آهنگ خود متحول
شويم!»
به گفته فوزيه الاکبر، «ظرف دو سال، به اندازه سي سال دستاورد داشتيم.
تغييرات عظيماند. بايد اين جا باشيد که باور کنيد.» اين استاد
جامعهشناسي آموزش در دانشگاه ملک سعود يکي از چهل و هفت پيشرويي است که،
در ششم نوامبر سال ١٩٩٠، پشت فرمان اتومبيل نشست تا توجه همگان را به
ممنوعيت رانندگي، اين يگانه نمونه عقبماندگي در سراسر جهان، جلب کند. اما،
تحول واقعي و بدون ابهام براي زنان دو سال پيش رخ داد، زماني که پليس ديني
موسوم به متوع، که در تمام مکانهاي عمومي به تعقيب زنان مي پرداخت، منحل
شد. اين خانم ميگويد، «اين تحول زندگي ما را تغيير داد. پيش از اين، هرکس
ديگري را نگاه مي کرد تاببيند آيا خوب " رعايت " کرده است. در خيابان
وحشتزده بوديم. حالا راحتتريم.»
از نظر بيشتر تحصيلکردهها، هدف بعدي لغو قيومت مردان است. تنها در سال
٢٠١٧ بود که از شدت اين تصريح شريعت، که هنوز هم در کشور جاري است و زنان
سعودي را در موقعيت کودکان و لزوما در پناه يک حامي مرد قرار ميدهد، اندکي
کاسته شد. بالاخره زنان ميتوانند بدون همراهي محارم (شوهر، پدر، برادر،
يا حتي پسر يا هر مرد ديگري از اعضاي خانواده) خود کارهاي اداريشان را
انجام دهند، کار کنند و يا کسب و کار راه بياندازند. اما هنوز براي صدور
پاسپورت، مسافرت، و به ويژه ازدواج، مانند بيشتر کشورهاي مسلمان، نياز به
اجازه آنها دارند.
هرچند اين وضعيت، از نظر خاتون الفاسي فمينيست با سابقه و دانشيار تاريخ
زنان در دانشگاه ملک سعود در رياض، براي زنان خوب است، ولي لازمه آن
مبارزهاي هر روزه است. به گفته او، «مردان خود تحت فشارند. آنها
نميدانند تا کجا و چه کاري ميتوانند انجام دهند.» و وي هر هفته آنها را
در مقاله خود در روزنامه طرفدار دولت الرياض ميسنجد. گاه بايد براي چاپ
مقالهاش بايد تا سه هفته صبر کند، چرا که موضوع حساس است يا سردبير -مطلقا
مردانه- بيم از ناخشنودي دولت دارد. واکنش مذهبيون نيز مي تواند سخت باشد.
هر چند از همان زمان به روي کار آمدن بنسلمان همواره تحت نظارت و کنترل
مقامات قرار دارند، اما آنها همچنان نقشي کليدي در کشور داشته و، اگر لازم
باشد، ميتوانند بار ديگر به ميدان آيند(٣). خاتون الفاسي ميگويد، «ما
کورمال کورمال پيش ميرويم، ولي هر قدمي که برميداريم خود يک پيروزي است.»
سپس با لحني گزنده اضافه ميکند، «اين مردهاي ترسو هستند که قدمي پيش
نميگذارند که حتي بگويند چگونه فکر ميکنند».
آيا سعوديها، يا لااقل بيشترشان، آماده اين تغييرات هستند يا هنوز به نام
سنن نياکانشان چسبيدهاند؟ پرسشي که هيچکس پاسخاش را نميداند. ٩٣% مردم
دسترسي به اينترنت دارند و از اين رو محبوبترين شبکههاي اجتماعي، به ويژه
تويتر، همچنين اينستاگرام، اسنتچت، فيسبوک ...، در نبود ابزاری بهتر،
ميتوانند نقش وسيله اي براي سنجش آراء بکار گرفته شوند: بنا بر اعلام نگاه
رسانهاي جهاني، در سال ٢٠١٦، اعراب سعودي رکورد جهاني حضور در اين
پلاتفرمها را شکستند. اما اين فضاهاي آزادي تحت نظارتاند و مردم به آنها
مشکوکند. به گفته خاتون الفاسي، «اين تغييرات از نظر بسياري از مردم
ضداسلامي است. تنها تفاوت اين است که امروز صداهاي ديگري هم ميتوانند
شنيده شوند. تا کنون کسي اين صداها را نميشنيد، يا آنها را شيطاني
ميدانست.» هر چند او صحبت از « اميدواري به آينده» ميکند، ولي واقعيت
موجود نگراناش ميکند: اين تغييرات متکي به «تنها يک نفر» است و اين
«چندان بيعيب» به نظر نميرسد. اشارهاي آشکار به وليعهد که اصلاحات را با
دستور از بالا –و اغلب بيمقدمه- آغاز ميکند، بدون آن که کمترين اميدي به
گشايش سياسي باشد. برخلاف ايرانيان، که رئيس جمهور و نمايندگان مجلس را خود
انتخاب ميکنند، در عربستان سعودي کسي براي انتخاب نمايندگان راي نميدهد؛
سلطنت همه، يا تقريبا همه، قدرت را در خود متمرکز کرده است. برعکس، رفتار
رژيم سختگيرانهتر شده و ترس مردم را ميتوان احساس کرد. بنسلمان، براي
آن که قدرتاش را تثبيت کند، در به زندان انداختن مخالفين، چه محافظهکاران
و چه ترقيخواهان، درنگ نميکند. چندين موج دستگيريها، بين ماههاي ژوئن و
نوامبر سال ٢٠١٧، اغلب تنها با خاطر پيامي ساده با ماهيت سياسي در تويتر،
صورت گرفت و بسياري از مردم هنوز در شوک قضيه ريتس-کارلتون، هتلي در رياض
که شماري از شخصيتها در آن محبوس شده بودند، به سر ميبرند.
«باديه نشينان ها سي سال است که رانندگي ميکنند»
در سوق (بازار) سواکه، در جنوب رياض، زنها نگران اوضاع هستند. همگي پوشيده
در عبايه، حجاب و نقابي به رنگ سياه، هستند. هيچ کس با نام واقعي خود سخن
نميگويد. در اين جا، تغيير مثل يک تهديد احساس ميشود. بانويي شصت ساله با
چشماني، يعني تنها چيزي از پشت نقاب قابل مشاهده است، گريان ميگويد، «من
مخالف رانندگي خانمها هستم ، چيزي که اين روزها خيلي صحبتاش است.» وي
بيست سال است که لباس ميفروشد. «کار کردن زنان مخالف اسلام نيست. اما هر
کار ديگر برخلاف وقار و نجابت است که دين بر ما واجب کرده است.» حرفهايش
که تمام شد، نگاهي نگران به اطراف انداخت و با صداي بلند گفت: «ولي زنده
باد وليعهدمان!»
چند قدم آن طرفتر، دوشيزه نورا ل.، ٢٥ ساله، نيز، که تنها چشمان سرمه
کشيده و ناخنهايش سفيد رنگاش ديده ميشوند، «مخالف حق رانندگي» براي زنان
است. شوهرش اين کار را برايش انجام ميدهد. ميگويد، «زندگي ما همين طور
راحتتر است. ما که غربي نيستيم.» اما از کار کردن بدش نميآيد: «شوهرم
مشکلي با کار کردن من ندارد. خوب، پول در ميآورم و حوصلهام هم سر
نميرود.»
کمي دورتر، در سوق حجاب، واکنشهاي زنان اندکي متفاوت است. با اين حال، از
سوالاتمان متعجب مي شوند. رانندگي؟ خانمها ابتسام س. و نور ک.، که هر دو
پنجاه سالي دارند، با نقابي بر چهره، ميزنند زير خنده. «الان سي سال است
که رانندگي ميکنيم! در ميان باديه نشينان، زنان فکر ميکنند که اين حق را
دارند. و به علاوه، صرفنظر از هر چيز، آيا راه ديگري هم داريم؟» اين دو در
دهکده يا مجموعههايي در پنجاه کيلومتري شمال پايتخت زندگي ميکنند.
زن بيوهاي، که مادر هشت کودک است، ميگويد، «من چون پول احتياج دارم کار
ميکنم. کار هديه الهي است. به علاوه، پيامبر اسلام توصيه به اين امر
فرموده.» دوستاش اضافه ميکند: «تا وقتي که مخالف اسلام نباشد و ما با
مردان حشر و نشر نداشته باشيم، هر کار که بخواهيم ميکنيم!» چهار نفري،
کنار دکه لباس زير فروشي، ايستاده و آهسته و با احتياط در گوش هم نجوا
ميکنند. يکي ميگويد، «اگر تا حالا رانندگي براي خانمها ممنوع بوده، خوب
اين براي محافظت از خودشان بود. اين مسئوليتها مال مردان است.» بقيه هم
قاطعانه با وي موافقت ميکنند.
در طائف، جداسازي سختگيرانه
خانمها جازمين د. و مريم ن.، دانشجويان اقتصاد، در سوق حجاب، به عنوان
فروشنده و به صورت نيمه وقت، کار ميکنند و تمام روز با دکمههاي
موبايلهايشان ور ميروند. يکي از آنها با يک دانشجوي پزشکي، که در يک
مجلس عروسي با وي آشنا شده، نامزد کرده است. نامزدش او را از دور و نقاب بر
چهره پسنديد و سپس از خانوادهاش خواست که به خواستگارياش بروند. دوستاش،
در حالي که با دست علامت V به معناي پيروزي را نشان ميدهد، ميگويد،
«تغييراتي که صورت گرفته در مسير درستي است. با همين اجازه رانندگي کردن،
به زودي مستقل خواهيم شد.» اما، هر دو دختر، اصل وجود قيم مرد را قبول
دارند: «آدم احساس ميکند از او محافظت ميشود.» آينده؟ به گفته خانم ن.،
«من ميخواهم در اجتماع به حساب آيم!»
زنان سعودي جاهطلباند و اين را پنهان هم نميکنند. مدير جوان موسسهاي
ميگويد، « آنها بلندپروازند. اگر بخواهند به چيزي برسند، مردان را پشت
سر ميگذارند!» ٩٧% دختران تحصيل ميکنند و ٦٠% دانشجويان دخترند. در واقع،
آزادي -بسيار نسبي- زنان از زمان ملک عبدالله (٢٠١٥-٢٠٠٥) شروع شد. اين او
بود که به آنها اجازه کار در بخشهاي تجاري را داد، و نه فقط کارهاي اغلب
پيش پا افتاده مانند صندوقداري يا فروشندگي، بلکه درها در تمام حوزهها به
روي زنان باز شد، مگر امر قضاوت، که وهابيها همچون تمام جريانهاي اسلامي
ديگر، بر اين باورند که شريعت زنان را از قضاوت منع کرده است. از سوي ديگر،
ملک عبدالله به هزاران جوان بورسهايي براي تحصيل در خارج از کشور داد که
٣٠% آنها از دختران بودند. به گفته هدا الهلايسي، که خود فردي دانشگاهي
است، «تمام اينها به گشايش در ذهن و روح دختران و زنان کمک کرد. دختران،
از طريق شبکههاي اجتماعي، با جهان خارج در ارتباطاند. با اين وضعيت
اقتصادي، ديگر نميتوان تنها با حقوق يک نفر زندگي کرد و زنان قصد دارند که
وارد حرفههاي مختلف شوند و در بسياري از موارد، شوهران، برادران يا
پدرانشان نيز از آنها حمايت ميکنند.»
در واقع، همه چيز بستگي به خانواده، محيط اجتماعي،و محل زندگي آنها...
دارد. تمام آخر هفتهها، زنان خانواده منصور در منزل مادر بزرگ، زير چادر
بدوي بزرگي که در باغ خانه ويلايي خانواده برپا شده، شام ميخورند. در اين
جا، صداي اتومبيلهايي که در رياض در حرکتاند، تنها از دور به گوش ميرسد.
پايتخت (با ٦ ميليون جمعيت) شهري بزرگ و بدون ناهمواري است که در وسط صحرا
ساخته شده است. منازل آپارتماني ندارد، ولي تا چشم کار ميکند همه جا
خانههاي ويلايي سيماني ديده ميشوند. چهره خيابانهاي رياض با نخلهاي
تنومند و پر گرد و خاک در دو سو، آسمانخراشهايي که چشم به آينده دارند و
مراکز تجاري بيشمار به سبک بازارهاي آمريکايي، که خانمها از آنها بالا و
پايين ميروند، در خاطر ميماند.
منصور، خانوادهاي قديمي، بورژوا و ثروتمند و کم و بيش محافظهکار است.
خانمي پنجاه ساله ميگويد، «من از اين تغييرات ميترسم. "آنها" ميخواهند
اين جا را مثل دبي کنند. اما من پايبند ارزشهايمان هستم، من از نقابم
نميگذرم.» رانندگي چه؟ آنها بدشان نميآيد، «به شرطي که کسي ما را مجبور
به اين کار نکند!» از نظر آنها، مهم «قدرت انتخاب داشتن» است، آن هم در
همه زمينهها. يکي از آنها که شش سال در ايالات متحده زندگي کرده، دوست
دارد راننده اختصاصي داشته باشد: «گران است، ولي خستگياش کمتر است.» مثل
او، هزاران زن سعودي رانندگاني از پاکستان، هند يا بنگلادش دارند. نيروي
کار مسلماني که حاضر است هر کاري را با ميل، و حتي بدون دستمزد، انجام
دهد. قيم چه؟ ميگويد، «بعد از سن معيني، مثلا ٢١ سالگي، فرد بايد بتواند
تنها رفت و آمد کند.» کوچکترها صحبتهاي مادران و خالههايشان را
ميشنوند، ولي اغلب نظرات خودشان را دارند. بيشتر دانشجوها ميگويند
ميخواهند «دو سه سالي در خارج بمانند، و سپس برگردند.» همگي قصد کار و
ازدواج کردن دارند، «ولي نه پيش از ٣٠ سالگي و نه بيشتر از دو تا سه بچه».
عبايه چي؟ ميگويند، «اين خيلي هم مفيد و باوقار است، درست مثل مانتو.»
نورا غصه ميخورد که نتوانسته تحصيلاتاش در رشته دامپزشکي، که هنوز دختران
به آن راه ندارند،را ادامه دهد. حالا که نتوانسته، کتابهاي علمي ميخواند
و، جالبتر از آن، اسبسواري ميکند. باور دارد روزي نماينده کشورش در
بازيهاي المپيک خواهد شد. «برادرم ميگويد: "با شرکت در مسابقات
موافقم، ولي نه اين که در تلويزيون نشانات دهند يا با روزنامهها مصاحبه
کني!" و پاسخ من اين است که: "اين زندگي من است. به کار خودت برس!"» و اما
نابرابريها بين مردان و زنان در عربستان سعودي؟ از نظر او، «اينها مربوط
ميشوند به سنتها نه مذهب» و به روشني بين اين دو تفاوت قائل ميشود.
ريما، دخترخاله نورا، عبايه توليد ميکند و از طريق اينترنت به فروش
ميرساند. اين محصولات مدرن و رنگين، بيشتر شبيه لباسهاي شاهزادگان يا
عروسي هستند و تقاضا براي آن، به لطف شبکههاي اجتماعي، به سرعت در حال
افزايش است. بسياري از دوستاناش نيز در همين بخش تجارت آنلاين مشغول به
کارند، بخشي که به ويژه براي زنان به سرعت در حال گسترش است. برخي ظروف
آشپزخانه ميفروشند و گروهي در کار جواهراتاند. يکي هنرمند و در کار گريم
است. کار بيشترشان گرفته. آخر هفتهها در جايي مانند کافه باتيل يا
مکانهاي ديگري که به تازگي براي حضور همزمان زنان و مردان در نظر گرفته
شده، گرد آمده و نقاب از چهره برميدارند. اين فرصت نادري است که برخوردي
با پسرها داشته باشند.
طائف، در ٧٥٠ کيلومتري غرب رياض، باعث مي شود که رياض يک شهر ليبرال بنظر
آيد. فاصله آن با مکه ٦٥ کيلومتر بيشتر نيست. اما، برخلاف جده که همواره در
تماس با زائرين از سراسر جهان است، طائف با جمعيت ٩٨٧هزار نفري، قدري
دورافتاده و محافظهکار به نظر ميرسد. جدايي جنسيتي به شدت رعايت ميشود.
نه رستوراني يا کافهاي که بخواهد مقررات را زير پا گذارد. و رنگ سياه همه
جا به چشم ميخورد...
دوشيزه سالوه م.، ٢٦ ساله، پرشور و شوخطبع، و دانشجوي علوم اسلامي، با
تاسف ميگويد، «اين جا هيچ کار نميتوانيم بکنيم. هميشه مردي وجود دارد که
شما را کنترل ميکند. هيچ وقت تنها نيستيم! باز من شانس آوردم. پدرم به من
اطمينان دارد، ولي دوستانام اين طور نيستند.هر وقت که از قيمشان
ميخواهند، "بگذاريد بيرون بروم" پاسخ "نه" است و اغلب کتکشان هم
ميزنند.» به گفته او، بيشترشان دوست پسر دارند و ممکن است راننده آنها
را در خانهاي شخصي پياده کند، ولي والدين فکر کنند سر کلاس درساند.
روابط جنسي پيش از ازدواج نکوهيده، ولي بسيار معمول، است و هرچند سقط جنين
به شدت، مگر در موارد خطر مرگ براي مادر، منع شده، ولي قرصهاي ضد حاملگي
همه جا در داروخانهها، حتي بدون نسخه پزشک، در دسترس است.
به گفته خانم م.، شايد دختران در طائف با مراسم رسمي و رعايت همه جوانب به
خانه بخت بروند، ولي اين به معناي صرفنظر کردن آنها از تلاش «براي به دست
آوردن آزادي» نيست. همين که ازدواج کردند و مادر شدند، ديگر اين زنها
هستند که در خانه فرماندهي ميکنند. آموزش کودکان و مديريت هزينهها بر
عهده آنها است. در مورد چندهمسري (بين ٨ تا ١٠%)، بايد گفت که نسل جوان
چندان استقبالي از آن نميکند، هر چند هميشه کساني هم هستند که صحبت از
مفيد بودن آن براي «حل مشکل» تجرد زنان ميکنند.
خانم م.، مواقعي که سر کلاس درس نيست، تلويزيون نگاه ميکند. عاشق
سريالهاي ترکي و هندي است. اما، در مورد مردان دچار توهم نيست. «آنها
چيزي از عشق نميدانند. تنها دنبال سکس هستند...»
در هر صورت، به گفته محمد الامري، «امروزه، قريب به نيمي از ازدواجها به
طلاق ميانجامند.» اخيرا، اين دانشمند جامعهشناس، در مورد مشکلي «با
پيامدهاي جدي براي جامعه» در مطبوعات هشدار داد. خانم خديجه س.، ٢٨ ساله،
دوست خانم م. طلاق گرفته است. همسرش او را کتک ميزد. اکنون با برادرش، که
قيماش نيز شده، زندگي و در يک سالن آرايش کار ميکند. «چيزي که برادرم را
ناراحت ميکند، نگاه همسايگان است. در اين جا، تنها حرف مردم است که اهميت
دارد!» هر دو، حسرت دوران پليس ديني را ميخورند: «لااقل ترسي از رفتن به
خيابان نداشتيم. حالا، چرا! مردان، براي گرفتن شماره تلفن، تعقيبمان
ميکنند!» خواب زندگي در کشوري را ميبينند «که زنان برخوردار از
حقوقاند». به نظر آنها، در طائف « لااقل يک نسل» ديگر بايد بگذرد.
هرگز شدت عمل تا به اين اندازه نبود
جده، با کتيبهها، بخش قديمي شهر –البلد که در ميراث جهاني يونسکو به
ثبت رسيده- و ٤ ميليون جمعيت (که ٨٤٠هزار تن آنها خارجياند)، شهري تجاري
واقع در ساحل درياي سرخ و مسير اجباري به مکه و، از اين رو، آماج تاثيرات
بيشمار و کمتر محافظهکار است. به علاوه، مگر در همين شهر نبود که حوا
مادر همه ما انسانها، بنابر روايات و افسانهها، به خاک سپرده شد؟
در اين جا نيز خيابانها بيقواره و مراکز تجاري بيشمارند. ولي زنها از
نقاط ديگر کشور راحتترند. عبايهها اغلب به رنگهاي کرم، آبي، طوسي روشن،
و مزين به جواهرات و زيپ... هستند. طنازي پذيرفته و بازار اعمال جراحي
زيبايي نيز بسيار داغ است. اين احساس به آدم دست ميدهد که جامعه در حال
غليان است. اکنون، مدتهاست که سعوديها در اين جا، بيشتر از هر نقطه ديگر
کشور، به هنر –سينما، نقاشي، ادبيات- به ديده وسيلهاي براي بيان يا مسکوت
گذاشتن احساسات خود مينگرند.
سه ماه پيش از بازگشايي رسمي سينمايي به نام مريم در رياض، موضوع فيلمي از
فائز آمبا، در باره نوجواني فرانسوي که برخلاف قوانين آرزوي گذاشتن روسري
بر سر در مدرسه دارد، در سطح عمومي در جده در عرب الحرف مطرح شد. در اين
فضاي فرهنگي بيمثال، که در سال ٢٠١٧ توسط جواني بازگشته از استراليا بنا
نهاده شد، در حدود شصت دختر و پسر جوان فيلم را ديدند. کارگردان اعتراف کرد
که از طرح انديشههاي جوانان در بحثها و گفتگوها در پي مشاهده فيلم
«حيرتزده» شد. «آنها جرئت کردند نظرات خود را در برابر افراد ناشناس مطرح
کنند. نوجواني گفت، "دوست پسرم به خاطر آن که حجاب نداشتم، مرا ترک کرد."
يکي ديگر تجربهاي کاملا متفاوت داشت: "من مسيحيام" [انجام شعاير ديني به
جز دين اسلام در عربستان سعوي ممنوع است]. در اين لحظه، پسري در حدود بيست
ساله بلند شد و گفت: " فيلم شما در نهايت صحبت از پذيرفتن ديگران ميکند،
چيزي که در اين جا خبري از آن نيست.»
در نخستين راهنماي گردشگري پادشاهي سعودي، خانم عبير ابوسليمان، البلد را
به گردشگران معرف ميکند، هر چند تا کنون کنجکاوي چنداني نشان ندادهاند.
وي از «کليشهها»يي از عربستان سعودي، که به ادعاي او در مطبوعات غربي
فراواناند، گلهمند است. «وقتي که ميگويند: "همين که توانستيد رانندگي
کنيد، ديگر آزادي خود را به دست آوردهايد!" واقعا به من برميخورد! کشورم
دارد مراحل گوناگون را يکي يکي طي ميکند. ده سال پيش، کسي تصورش را هم
نميکرد که به اين جا برسيم.»
واقعيت اين است که انتشار رمان رجا السنه به نام دختران رياض(٤)، در سال
٢٠٠٦، غوغايي به راه انداخت. چهار دوست، داستان زندگي و عشقهايشان را، در
قالب بلاگ، تعريف ميکنند. چيز عجيب و غريبي مطرح نشده، تنها صحبت از زندگي
روزمره زنان در تار و پود سنت است. اين کتاب نخست در لبنان منتشر و پنهاني
وارد کشور سعودي شد. در سال ٢٠١٥، رمان دو زن از جده، نوشته حنا حجازي(٥)،
نويسنده و پزشک، نيز باعث جنجال شد، ولي دولت آن را ممنوع نکرد. در اين
رمان، دو دوست، که منعها و ممنوعيتها آنها را درهم شکسته ، اقدام به
خودکشي ميکنند. کتاب بسيار خوانده شد و مورد استقبال، «از جمله آقايان» به
تاکيد نويسنده، قرار گرفت. اما بيشتر خوانندگان زن با نتيجهگيري تراژيک
داستان موافق نبودند. «آنها خواهان پايان ديگري براي دو قهرمان زن رمان
بودند و اين براي من دلگرم کننده بود. ولي، از نظر من، اينها بيانگر
چشمانداز تيره و تار زنان در اين کشور بودند.»
خانم لينه المعينه، امکان رانندگي را، به ويژه، يک نماد ميداند: «در
اختيار داشتن فرمان زندگي و، کسي چه ميداند، روزي کشور!» کسي نميتواند
مانع باور اين زن چهل ساله به آزادي ورزش کردن براي زنان شود. دوازده سال
است که او نخستين گروه ملي بسکت زنان را راه انداخته، در حالي که آن موقع
ورزش کردن براي زنان ممنوع بود. امروز او در مجلس مشورتي است. يک سال است
که ورزش براي دختران در مدارس دولتي اجباري شده. اين يک گشايش اجتماعي است
يا الزام پزشکي؟ به گفته سازمان جهاني بهداشت، حدود ٧٠% زنان سعودي اضافه
وزن دارند و ٤٠% نيز از چاقي رنج ميبرند.
آيا فرايند مدرنيزه کردن کشور قابل بازگشت است؟ ورود گسترده زنان در بازار
کار حاصل الزامي اقتصادي بود و قرار نيست اوضاع سابق بازگردد. موضوع اين
است که در فرمان وليعهد کلامي از دموکراتيزاسيون نيامده است. در واقع،
انتخابات شهرداريها تنها انتخابات مبتني بر آراء مردم در کل پادشاهي سعودي
است(٦). به گفته يک روزنامهنگار چهل ساله، «در خارج، ملک بنسلمان همچون
شاهزاده جوان و اصلاحطلبي معرفي ميشود که تمام هم خود را براي مبارزه با
فساد گذاشته. اما هيچگاه سرکوب به اين شدت نبود.هر چند من، که يک مردم و
بيشتر از خانمها از آزادي برخوردارم، نميتوانم به راحتي نظراتم را در اين
فضا بيان کنم. ديگر ترسي از قدم زدن در خيابان ندارم، ولي ميترسم رو در رو
با شما حرف بزنم. بيم از آن دارم که سايه حاکم شرع مثل هميشه بالاي سرم
باشد.»
هنوز شک و ترديدهايي براي پيشبيني آينده وجود دارد. آيا بهانه اين استبداد
و بگير و ببند، حداقل تبعيت از سوي زنان است؟ يا اصلاحات ناگزير حکومتي که
نگران حفظ موقعيت بينالمللي خود در کنار واشنگتن و تلآويو در صورت جنگ با
ايران است.
١- Vivian Nereim، «برنامه سعوديها خواهان اختلاط دو جنس و عدم منع گشايش
مغازهها به هنگام نماز است»، بلومبرگ، ٤ مه ٢٠١٨.
٢- مقاله « بین بست سیاست راهبردی عربستان سعودی در خاورمیانه » لوموند
دیپلماتیک مارس ٢٠١٨https://ir.mondediplo.com/article29...
٣- مقاله « سازش های کوچک با وهابگری» لوموند دیپلماتیک ژانویه ٢٠١٨
https://ir.mondediplo.com/article28...
٤- Rajaa Alsanea, Les Filles de Riyad, Plon, Paris, 2007.
٥- Hanaa Hijazi, Deux Femmes de Djeddah, L’Harmattan, Paris, 2017.
٦- در انتخابات سال ٢٠١٥، که براي نخستين بار زنان ميتوانستند در آن شرکت
کنند، چهارده کرسي از ٢١٠٦ کرسي در اختيار زنان بود
|