با تو بارانم، خلوص ابرم و دریاستم
با تو مجنون معاصر، مهربان لیلاستم
گرچه سهمم رانوشتند از «الف» تا « یا» سیاه
عاشقم بر عشق تا آنجا که نا پیداستم
عشق می پرد کبوتر وار در اندیشه ام
یک سحر گاه ِحقیقت، یک شب رؤیاستم
همصدای من صدایم از لبان تو خوشست
با تو ترکیبی زخط و رنگم و آواستم
گرمی آغوش تو منظومهی آزادگیست
در برت من جشن آتشبازی شبهاستم |