یک روز غصههای تو آدم تکیدنیست
این گَرد از خیالِ تو یکدم تکیدنیست
این خاکِ ناشیانهی نفرت به یُمنِ عشق
از چهرهای نجابتِ عالم تکیدنیست
ای گُل! هزار مرتبه گفتم : صبور باش
آخر به برگهای تو شبنم تکیدنیست
از آسمانِ ابری یک شعر در سکوت
بارانِ شاعرانهای نم نم تکیدنیست
در یک پِگاهِ روشنِ لبریز از امید
تصویرِ زندهگانی مبهم تکیدنیست
انسان! پس از سکوتِ خدا در هوای ما
چیزی شبیه حادثه کم کم تکیدنیست
|