برای: مسعود حسن زاده
با براتیگان
که جنونی بالا دست تو بست
و تریستان تزارا با بازی ای
و از این دست
و اساسن
مس-ترکیب ِ -عود
جنازه ی سخن بر دهان
چه هیئتی از شهید را که نکشته
این مایکوفس
کی باشد
کون لق هرچه ابر
حسن زاده را
اگر نقتلانم
هوای هلمند در همان
کشاله ی ران یکی
دنباله ی هر غلطی
هوای بد ، بد
بد هوایی می شود
و اما مایاکوفس کی باشد
با این همه خود کشی شیکی که نوش جان اش
حالا با بی بهاری هم
سر پاییز شدن باشد، نباشد
ترکمن ِزبان
سرنده اشرا
کوک کرده...
و بر هرچه شاعر است
یک لعنت
یا بیشتر... |