کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

 

    

 
مصاحبۀ راشد رستمی با نصیر مهرین
به مناسبت چهلمین سالروز کودتای ثور

 


راشد رستمی (مسؤول انجمن خانواده شهدا)
جناب مهرین خوشحالم که با وجود مصروفیت های عدیده به درخواست ما پاسخ مثبت دادید تا مصاحبۀ را با شما داشته باشیم.
جناب مهرین، ما اینک در آستانه چهلمین سالروز کودتای هفتم ثور قرار داریم، در طی این چهل سال، روایت ها، ادعا ها وبرداشت های مختلفی را از آن شاهد بوده ایم. با آنکه بارها پیرامون آن کودتا نوشته اید، میخواهم به این مناسبت یک باردیگر با این مصاحبه، از نقطه نظرهای شما آگاهی بیابیم.
مهرین:
ممنون شما. کارشایسته یی را درنظر گرفتید. زیراجامعۀ زخمین ما، نسل کنونی وآینده به داشتن تصویر روشن از آن رویداد خونین با جوانب عبرت دهنده اش، نیازدارند.
در معرفی آن کودتا وعوامل بروز آن، آنچه در گام نخست و در سطح نزدیک و ظاهر در نظر آمده است، جــدال چند روز پیش از کودتا میان دستگاه جمهوری محمد داؤود با "ح. د.خ.ا" است. جلوه های آنرا درقتل میراکبرخیبر، بسیج اعضا وهوادارن "ح. د.خ.ا" هنگام به خاکسپاری او میتوان نشانی نمود. اما این جدال چهرۀ ظاهری مسأله بود. در واقع نیازها و کارکردهای عوامل اساسی تر برای پاسخگویی به آن نیازها، افغانستان را به سوی سمت وسو میداد که کودتای ثور محصول آن است.
برای تشخیص آن عوامل و زمینه ها لازم است، پیشینۀ "جمهوریت داؤود خانی" را در نطر بیاوریم که در دل خود کودتا را رشد و پرورش داد.
محمد داؤود با همکاری فعال اعضای ح.د.خ.ا، کودتای زیانبار ومصیبت زای 26 سرطان سال 1352را به پیروزی رسانید. کودتای که بالتبع سران شوروی از میان رفته از آن اطلاع داشتند و با خوشنودی نیز از آن استقبال کردند. پس از آن کودتا، ترکیب کابینه فعالیت های رژیم وسرکوب های مخالفین شوروی، نیزجای تردید بر جای نگذاشت هم در سطح داخل و همچنان اتخاذ موضع جانبدارانه در چارچوب اهداف رهبردی شوروی در منطقه رژیم را به عنوان آلۀ دست کرملن معرفی نمود. در حالی که شخص داؤود (به رغم پیشینۀ دوران صدارت وتکیه دادن افغانستان به شوروی) و همکاران غیر از ح.د.خ . ا، علایق و افکار سوسیالیسم شوروی را نداشتند.
بازتاب همکاری داؤود با ح.د.خ.ا، در جناح غیر حزبی ها، تنشهایی را ایجاد نمود. در سطح جامعه واکنشهای تند وعصیانگرانه را زمینۀ تبارز بخشید. اتخاذ سیاست غلط در قبال پاکستان، سبب ساز آن شد که پشتیبانی حکومت پاکستان از نیروهای عصیانگر واسلامی جامۀ عمل بپوشد. در واقع پاکستان با امکانات بیشتر از آنها به عنوان وسایل فشار بر داؤود بهره گرفت.
این هم در نظر گرفته شود که داؤود از تحقق برنامه های اقتصادی واجتماعی و . . . حکومت خویش وعده داده بود. در حالی که میدانیم توانمندی خود افغانستان برای به انجام رسانیدن آن برنامه ها نا میسر وناممکن بود، اتحاد شوروی هم نه تنها آمادۀ بی چون چرا برای کمک به رژیم نبود، بلکه مطابق دکتورین حاکم در آنوقت، بهره برداری های اقتصادی وچپاول را نصب العین مناسبات با سایر کشورهای کم ویا بیش وابسته بخود قرار داده بود.
نتایج عوامل بالا ونقشی را که شاه ایران بازی نمود، سبب چرخشی در رژیم داؤود شد.
این چرخش با این ویژه گیها معرفی میشد:
- گسست نسبی از شوروی
- سبکدوش نمودن اعضای ح.د.خ .ا (پرچمی ها همراه با حسن شرق) از کابینه
- بهبود مناسبات با پاکستان
- تأمین روابط دوستانه با کشورهای عربی دارندۀ توان کمک مالی. . .
به دنبال این چرخش، حال ح. د.خ.ا، به ویژه جناح پرچم بیشتر بحران آمیز بود. زیرا نه تنها در تارو پور رژیم جمهوری داؤود رخنه نموده بودند، بلکه برای خوشنودی داؤود حتا در ظاهر انحلال حزب خویش را ابلاغ شده بود. این است که گام های تدارکاتی علیه حکومت داؤود برداشته شد.
نخستین گام تأمین وحدت دوجناح خلق وپرچم بود. وحدتی که به رغم حفظ وادامۀ پارۀ ازاختلافات پیشینه، حزب را برای براندازی حکومت داؤود نزدیک می نمود. برای آن هدف، شبکه ها وکادرهای نظامی را در درون ارتش در اختیار داشتند. افزون برهمیاری عمال "کی .جی . بی"، زمینۀ مساعد دیگری که آنها را کمک میرسانید، این بود که دستگاه جمهوری، افراد بلند پایۀ فریب خور، ساده وفاقد کفایت ودرایت داشت. سرتبنه گی وغرورجنون آمیزسرخورداؤودخان هم که نقش کمک کنندۀ خود را برای پیروزی کودتا برجای می نهاد. در نتیجه چنان نیز شد.
ر. رستمی
چرا رهبران مرده، مقتول ویا زندۀ آن حزب، کودتای ثور را انقلاب می نامند. گرچه بعضی از ایشان ازتحول ثور نیز یاد میکنند؟. نورمحمد تره کی از "طرح نو" و کوتاه انقلاب سوسیالیستی میگفت.
ن. مهرین
برای فعالان سیاسی شعارباز و پیروگوش به فرمان بیگانه ( که خود را روشنفکر انقلابی نیزنامیده اند)، واژۀ انقلاب، همواره تقدیس شده است. چنان است که در نشریات و فعالیت های استفاده جویانۀ سیاسی، مانند بهره گیری از" دموکراسی دهۀ چهل تا کودتای 52)، سخن از کودتا وقیام مسلحانه محلی از اعراب نداشت. اما چه در افغانستان و چه دربرخی کشورهای دیگر، هنگامی که با توجه به تعریف کودتا، به سوی سرنگونی رژیمی روی آورده اند، با توجه به همان سطح وسویه و حضور فرهنگ سیاسی مستبدانه، نگفته اند که کودتا کردیم، گفته اند که "انقلاب کردیم". "انقلابی برگشت ناپذیر". زیرا "انقلاب"، "عمل انقلابی" میخواهد. پس آن همه اعمال تکاندهنده وجنایت آمیزرا نیز بار میکنند بر شانۀ انقلاب.
این را نیز در نظر داشته باشیم که "رهبران کودتای ثور" مردمی با شرم بودند!! روا نبود که آنها بیشرمی کنند، "انقلاب" خویش را کودتا بنامند!!
آنچه نورمحمد تره کی با سخنان گوش خراش سر میداد، حفیظ الله امین، در کمال جهالت در بسط آن میکوشید و ببرک کارمل با سر افگنده گی آنرا "مرحلۀ نوین انقلاب ثور" یاد میکرد، ویا هر کس دیگری هر نامی بر آن بگذارد، اقدام موفقانۀ بود که در هفتم ثورسال 1357، تحت رهبری ح. د. خ.ا، با رهنمودهای حفیظ الله امین، مشارکت هر دوجناح حزب د. . . با تکیه بر نظامیان درون ارتش در فرصت کم و ریختن خون های بسیار نظامی را ساقط نمود و نظام دیگری را ایجاد کرد که به ابعاد مصیبت ها به شکل بی مانند آن افزود.
ر. رستمی
در تاریخ معاصر کشور هیچ حکومتی در افغانستان به میزان حکومت حزب دموکراتیک به کشتار و آزار مردم دست نیازیده. به اقرار خود حزب در کمتر از یک سال بیش از ۱۲ هزار انسان این سرزمین را اکثرن بدون محاکمه و اعلان جرم اعدام کردند. لیست شهدای ۵۰۰۰ هزار در سال ۲۰۱۳. به نظر شما کدام عوامل باعث گردید که حزب با چنین سیاست ضد دموکراتیک روی آورد؟
ن. مهرین
استبداد نظام تک حزبی- "ایدئولوژیک"، اندام قالبی را در جامعه مطالبه می نمود. کسانی را پذیرفته بود که افکار و باورداشت های سوسیالیسم واقعاً موجود در شوروی را کورکورانه پذیرفته بودند. از آنجایی در افغانستان اکثریت بسیار بزرگ مردم عقاید آنها را نداشتند، پس با کارد دیگراندیش کشی و به اقتضای استبداد حزبی، گردن بریدند. میدانیم که تعداد اعضای حزب حکومتگر نیز اندک بود، پس در هراس به سر می بردند. این هراس رفتارهای جنون آمیز را تسریع وتشدید نمود. از آنرو از همه باورمندان به افکار و اندیشه های دیگر وحتا مردم سادۀ عوام وبی خبر از فعالیت سیاسی، گرفتند، شکنجه نمودند و کشتند. از سوی دیگر، جلب جابرانه، پرورش اجباری وتحمیلی افراد بر بنیاد یکسان اندیشی را که در پیش گرفتند، به دامنۀ مخالفت ها افزود. مسلم است که نیازهای شوروی برای سرکوب افراد ونهاد هایی که مخالف تشخیص شده بودند، نیز جای خود را داشت.

ر.رستمی
بقایای حزب متلاشی شده، تلاش کرده اند این کشتار ها را بیشتر ضبغه فردی بدهند. بیشتر اسم حفیظ الله امین در این رابطه یاد میگردد. آیا این همه کشتار و آزار را میتوانند با برخورد فردی توجیه کرد؟ نقش تفکرحزبی و اصول اعتقادی - فکری حاکم بر حزب در این میان تا چه میزان بود؟
ن. مهرین
درتوضیح این موضوع واقعیت ها را در نظرآوریم. پس از کودتای 26 سرطان، وزارت داخلۀ افغانستان زیر نظر یک حزبی بود که رفتار های خشن وتوطئه آمیز را اعمال نمود. در ماه های نخستین کودتای ثور، همه اجزا وجناح های حزبی در ایجاد فضای دهشت آمیز سهیم بودند.
همچنان پس ازسرنگونی گروه امین وقتل او را در نظر آوریم. هنگامی را که امین وابسته به شوروی را کشته بودند، البته با این اتهام که عضو "سیا" بود!
پس از او که قوای شوروی هم در افغانستان بود، آزار واذیت و رفتارهای مخالف کشی و شوروی پرستانه ادامه یافت. بمباردمانهای پیهم قوای شوروی قریه ها و شهر ها را ویران کرد.
آیا مطابق منطق وسطح آنها میشود پذیرفت که آن اعمال جفا آمیز را هم مردۀ امین از پشت تپۀ تاج بیک هدایت نمود؟!


پرچمی ها "انقلاب" حفیظ الله امین را در عمل و در تداوم حیات خویش پذیرفته اند. از کودتا یا قدرت گیری او مستفید هم شدند، ( بدون اینکه قتل برخی اعضای آنها فراموش شود) اما جنایاتی را که محصول سیاست و رفتار های غلط بود و همه در آن سهیم استند، همه جانبه در گردن امین سفاک می گذارند. آنانی که همه جنایات را برگردن شخص میگذارند، دورۀ خویش را به یاد بیاورند. وقتی نجیب الله در جای اسدالله امین (بردار زاده وداماد امین) و در جای اسدالله سروری یک تن از سفاکان شناخته شده نشست، نام "کام" و نام پیشنه اش" اکسا" نام "خاد" را گرفت، این "خاد" لعنتی چه فجایعی را که مرتکب نشد. همان اسدالله سروری سفاک به رغم مخالفت با امین، مدتی به عنوان معاون درکنار ببرک کارمل نشست. اینجا است که ما با نقش عمال "کی جی بی" و دست دراز یافتن شوروی مواجه و انجام وظایف مورد نیاز آ« از طرف پرچمی وخلقی مواجه میشویم.
اگر پرچمی ها مخالف جنایات امین بودند، اگرکودتا را خودسرانه رهبری نموده بود، پس از اینکه از طرف امین رانده شدند، میتوانستند در مخالفت با آن موضع بگیرند.
واقعیت این است که جفاورزی های زمان رهبری تره کی، امین، کارمل ونجیب، بر بنیاد آن تفکر و خواستگاه حزبی، اصول اعتقادی در حزب که شما یاد نمودید، وضاحت می یافت.
دلیل اینکه مردم آزاری، وابستگی به شوروی و خطاهای خویش را نمی پذیرند، این است که مرده ها وزنده های ایشان سیر رشدی را طی ننمودند که بر بنیاد نقد باورداشتهای غلط ومصیبت زا شکل بگیرد.
ادامـــــــــــــه دارد


 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۱۱           سال  چهــــــــــــــــــاردهم                    ثور ۱۳۹۷          هجری  خورشیدی          اول مَی    ۲۰۱۸