نشرشده در گاردین به تاریخ اول ماه می 2018
آخرین حملههای انتحاری در کابل و قندهار که سبب کشته شدن بیشتر
از پنجاه تن گردید، نشانگرِ تداوم ناکامیی تلاشهای است که به رهبری ایالات
متحدۀ امریکا در افغانستان به منظور ایجاد ثبات راه اندازی شده بود. آگاهان
باور دارند که امریکا پس از شانزده سال جنگ در این کشور اکنون در سه زمینه
گرفتار مانده است: نمیتواند در این جنگ پیروز شود، نمیتواند جنگ را متوقف
بسازد و نه میتواند از آن کشور بیرون شود.
افزایش تلفات ملکی بدون هیچ نشانهای از تغییر مثبتِ افزایش نیروهای
امریکای و ناتو، وضعیتِ وخیمِ امنیتی در این کشور را پیچیدهتر ساخته است.
بخشی از این مشکل ناشی از آن است که طالبان و داعش بر سرِ گرفتنِ لقبِ
خونخوارترین گروه باهم رقابت دارند. داعش مسوولیت حملههای دوگانهی اخیر و
حمله به مرکز ثبت نام رای دهندگان در کابل را که منجر به کشته شدن شصت تن
گردید، به دوش گرفته است. اما طالبان در برابر مسوولیت کشتار حملات ماه
جنوری به خود نسبت داده اند حملههای که در آنها آمبولانسِ مملو از مواد
انفجاری در دروازهای وزارت داخله انفجار نمود و حدود ۱۰۰ تن را کشت و در
مورد دیگر هوتل کانتینینتال به صحنهای جنگ تبدیل شد.
هفتهای گذشته طالبان حملههای بهاری سال ۲۰۱۸ خود را اغاز کردند و ادعا
کردند که این رشته عملیاتها گستردهترین عملیات در نوع خود خواهند بود.
براساس برآوردهای مقامات امریکایی، نیروهای دولتی کمتر از شصت درصد خاک
افغانستان را در کنترول خود دارند. درصد باقی ماندهای خاک افغانستان یا
تحت تصرف کامل هراس افگنان قراردارد و یا هم در آنها جنگ ادامه دارد.
مشکل دیگر این است که اکنون تروریستان مخصوصا دموکراسی شکننده و نوپای
افغانستان را هدف قرار میدهند. و حملات مکرر آنها بر وزارتخانهها، محلات
ثبتِ نام رای دهندگان انتخابات پارلمانی و ولسوالیها و خبرنگارانِ
رسانههای مستقل، محلی و غربی موید این ادعا است.
هر حملهای کشتارِ جمعی که در محلات عمومی اتفاق میافتد اقتدار اشرف غنی
رییس جمهور محاصره شدهای افغانستان را در داخل و خارج کشور تضعیف
مینماید. غنی در طرح صلح بلندپروازانهای که در ماه فبروری پیشکش نمود
خواستار آتش بسِ فوری و گفتگوهای بدون قید و شرط با طالبان شد. تنها پاسخی
که تاکنون از جانبِ طالبان ارایه شده است موجی از خونریزیهای پی درپی بوده
است. در این ناتوانیی غنی، امریکا نیز شریک است. در ماه اگست، دونالد
ترامپ، راهبرد "نبرد برای پیروزی" را خلاف موا ضع قبلی اش معرفی کرد و بر
اساس آن سه هزار نیروی اضافی به جنگ افغانستان اعزام کرد. در این راهبرد،
موضوع استقلال عملیاتهای مبارزه با تروریزم مطرح شده بود و ترامپ از
کشورهای عضو ناتو نیز درخواست کرده بود که در این زمینه کمک بیشتر نمایند.
این ابتکارِ ترامپ به اندازه تصمیم یک سال قبلش مبنی بر پرتابِ "مادر بم
ها" بر یک محلی که گویا مخفی گاه داعش در شرق افغانستان بوده است بیفایده
ثابت شد. ترامپ در آنزمان، از یک پیروزی آغراق آمیز سخن میگفت و آنرا با
واژه های مطنطن بیان میکرد.
به جای جلوگیری از خشونت و تقویت صلح، به نظر میآید چراغ سبز ترامپ برای
استفاده گسترده از هواپیماهای بدون سرنشین، حملات نیروهای هوایی امریکا و
عملیات نیروهای ویژهای ضد تروریزم، نتیجهای معکوس در پی داشته است. بر
اساس ارقامِ نشر شده از سوی ملل متحد در ماه فبروری، افزایش شمارِ حملات
سال گذشته کمک نموده است که تعداد تلفات ملکی به ده هزار تن برسد. از جمله
ده هزار مورد تلفات ملکی، تنها ۳۵۰۰ مورد آن از اثر عملیات شورشیان بوده نه
همهی آن.
در نبود یک راهبرد جامع، افغانستان به خطر تبدیل شدن به میدان گستردهای
آموزش نظامی و آزمایش سلاحهای نیروهای نظامی امریکا روبرو است. گزارشهای
وجود دارد که ترامپ به موضع پیشین خود که همانا مشکوک بودن به بحران جاری
افغانستان است بر میگردد. راند پاول یک سناتور جمهوری خواه، که به داشتنِ
دیدگاههای انزوا طلبانه شهرت دارد گفته است که ترامپ موافقت نموده که از
راهبردِ "نبرد برای پیروزی" در افغانستان دست بکشد و بهجای آن به خروجِ
زودهنگام بیاندیشد. او گفته است که "رییس جمهور مکررا به من گفته است که
کاملا باید از آن کشور[افغانستان] خارج شویم". همچنان سناتور پاول در این
هفته به واشنگتن پست گفته است که ظاهرا اقداماتی را که ترامپ برای اصلاح
ارتش روی دست گرفته است نشان دهنده تصمیم اخیر او مبنی بر خروج از سوریه
است.
کسانیکه به صورت جدی بحران افغانستان را دنبال میکنند باور دارند که به
رغم آنچه که ترامپ ممکن است در زمینهای جنگ افغانستان بگوید، امریکا در آن
کشور به صورت نامحدودی گرفتار شده است. به صورت عموم در واشنگتن پذیرفته
شده است که جنگِ افغانستان به پیروزی به مفهوم متعارف نمیانجامد. با توجه
به پشتِ پا زدن طالبان به پیشنهاد گفتگوهای صلح، پیچیده شدن وضعیت کشور
مانند سوریه و عدم تمایل ترامپ به راهِ حل دپلماتیک، امکان متوقف ساختن جنگ
افغانستان نیز وجود ندارد.
نیکلاس گروسمن استاد علوم سیاسی دانشگاه ایلینویز در مجلۀ نشنال
مینویسد:"داشتن انگیزهای ساده برای پیروزی یا شکست در جنگ، راهِ درستی
برای فکر کردن در مورد جنگ نیست. امریکا در افغانستان در پیی پیروز شدن
نیست. امریکا در آنجا به منظور حفظ خط مقدم جبهه حضور دارد."
آنگونه که در زمان حکومت جورج دبلیو بوش، برنامهای دولت سازی در صدر اهداف
امریکا در افغانستان قرار داشت، حالا جزو هدف امریکا شمرده نمیشود. گروسمن
گفته است که پایان مطلوبی برای جنگ افغانستان دیده نمیشود اما امریکا
چارهای ندارد مگر اینکه آنجا بماند تا جلو استفاده تروریستان از کدام خلای
احتمالی در آینده را بگیرد که تا فاجعهای عراق تکرار نشود. امریکا چارهای
ندارد مگر اینکه آنجا بماند و اجازه دخالت به روسها و ایرانیها ندهد و
پاکستان را صادقانه و با ثبات در مسیر اهداف امریکا نگهدارد. با افزایش
تلفات و تضعیف دولت انتخابی افغانستان، جاه طلبیهای امریکا در افغانستان
نیز کاهش مییابد و به نظر میرسد که امریکا در آن کشور به بن بست رسیده
است.
|