بحث دیشب را به دقت دنبال کردم. بحث خوب و با محتوا بود. مهم ترین استدلالی
که مطرح شد این بود که افغانستان باید سیاست خارجی بی طرف (Neutrality)
اتخاذ کند. با توجه به پیچیده گی این بحث و تعریف ها و تجربه های گوناگونی
که از آن در تاریخ وجود دارد، انتظار داشتم مودل بی طرفی که برای افغانستان
توصیه می شود تشریح شود. ما چه گونه بی طرفی می خواهیم؟ بی طرفی مقطعی،
پایدار، مثبت، منفی؟ شاید وقت برنامه کم بود و تنها به این اکتفا شد که
سیاست بی طرفی می تواند افغانستان را از کشکمش ها میان قدرت های کلان و
کشور های منطقه دور نگهداشته و باعث استقرار صلح درافغانستان شود. طبعا که
این بحث بیشتر بر یک تحلیل خوشبینانه از برآیند سیاست بی طرفی متمرکز بود،
نه بر این که چگونه بی طرفی می خواهیم و این سیاست بی طرفی را چه گونه
اعمال میکنیم. بحث در همین جا خلاصه شد. ولی سوال هایی در ذهن من ماندند:
1. اصرار ما بر بی طرفی در سیاست خارجی از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا این
استدلال بر همان برداشت استوار است که گویا افغانستان در تاریخ معاصر خود
سیاست بی طرفی را حفظ کرده و این سیاست در گذشته ی نزدیک باعث شده
افغانستان ثبات نسبی داشته باشد؟ آیا ما فکر میکنیم که چهل سال حکومت محمد
ظاهر شاه به دلیلی ثبات نسبی داشتیم که سیاست بی طرفی اتخاذ کرده بودیم؟
آیا ما واقعا به این باور استیم که در رویارویی میان انگلیس و روسیه تزاری
و یا در جنگ سرد میان شوروری سابق و امریکا بی طرف بودیم؟ آیا کسی می تواند
ثابت کند که به استثنای دو جنگ جهانی، گاهی سیاست خارجی افغانستان سیاست بی
طرفی بوده باشد؟ آیا ما در طول تاریخ معاصر گاهی قدرت انتخاب در سیاست
خارجی خود را داشته ایم؟ آیا در آینده نزدیک انتخاب و یا قدرت یک چرخش کلان
در سیاست خارجی خود را داریم؟
2. آیا مودل ما برای بی طرفی همان مودل بی طرفی دایمی/پایدار سویدن و یا
سویس است؟ یعنی ما می خواهیم که یک کشور بی طرف باشیم و در حالت جنگ و صلح
همیشه بی طرف بمانیم؟ آیا هدف ما از سیاست بی طرفی سیاست بی طرفی مقطعی است
که تنها در زمانی که در منطقه ی ما جنگی در میگیرد، ما در آن سهیم نباشیم؟
هدف ما از بی طرفی، بی طرفی پایدار، مقطعی، مثبت و یا منفی، کدام نوع بی
طرفی است؟ شرایط کدام نوع بی طرفی را پوره میکنیم؟ آیا ما در موقعیت سویدن
و یا سویس و یا حتی لاوس و کمبودیا قرار داریم تا یا Neutral State و یا
Neutralized State باشیم؟
3. اگر اتخاذ سیاست بی طرفی را به مفهوم کلاسیک اجتناب از اشتراک در جنگ
میان دو یا چند طرف درگیر در منازعه به کار می بریم، آیا این تعریف در
کانتکست منازعه امروزی در افغانستان و منطقه قابل تطبیق است؟ در کانتکست
امروزی کدام دو کشور منطقه در حال جنگ متعارف استند که ما در آن طرف گرفته
باشیم؟ طبعا که در جنگ نیابتی میان عربستان سعودی و ایران در یمن می توانیم
جهت نگیریم. آیا اگر در منطقه جنگ متعارف در بگیرد، مثلا میان هندوستان و
پاکستان، منافع ملی ما در حال حاضر حکم میکند که ما بی طرف بمانیم؟ اگر می
خواهیم که سیاست خارجی ما بی طرف باشد، آیا باید پیمان استراتیژیک ما را با
هندوستان فسخ کنیم؟ آیا ما به نحوی، اگر چه غیر متعارف، با پاکستان درگیر
جنگ نیابتی نیستیم؟ اگر هستیم، در جنگ خود با یک کشور دیگر، اگر چه غیر
مستقیم، چه گونه میتوانیم سیاست بی طرفی را اعمال کنیم؟
4. آیا ما شاخص های لازم برای اتخاذ سیاست بی طرفی، چه مقطعی و چه دوامدار
را داریم؟ اقتصاد نسبتا غیر وابسته داریم؟ از نظر امنیتی، قابلیت دفاع
مستقلانه از خود را داریم؟ حاکمیت ملی Sovereignty ما در حدی است که ما
اعلان بی طرفی بکنیم؟
یک استدلال این است که یگانه شاخصی که امکان اتخاذ سیاست بی طرفی برای
افغانستان را در درازمدت امکان پذیر میسازد، موقعیت جغرافیایی افغانستان
است. افغانستان می تواند در آینده نقطه اتصال و مرکز ترانزیت کشور های
منطقه باشد. طبعا که برای نقطه اتصال و مرکزترانزیت شدن افغانستان نباید در
هیچ کشکمش منطقه یی سهم داشته باشد و برای تمام عابرین که از این شاهراه
میگذرند شریک قابل اعتماد باشد. ولی چه زمانی و با استفاده از کدام سیاست
خارجی در کوتاه مدت می توانیم به وضعیتی برسیم که در آن بی طرف بمانیم و
پامال نشویم؟ در کوتاه مدت اگر بی طرف شدیم و ناتو و امریکا رفتند و شرکای
قوی منطقه یی هم نداشتیم، آیا این امکان بیشتر نیست که به عوض نقطه ی اتصال
شدن، میدان جنگ های بیشتر و بدرنگ تر شویم؟
جواب دادن به این سوال ها بحث های دوامدار می خواهد. |