"بر ان سرم كه" بگردم به گام دريا را
بر آن دهن كه ببلعم تمام دريا را
چنان عطش زده گشته دلم چو صحرايي
به حيرتست ببلعد كدام دريا را
به تيغ موج بزن گردن غرورم را
بكش چو جوهر تيغ از نيام دريا را
سلامتى ى جهان را برو تو دريا نوش
عليك نيز بفرما سلام دريا را
براى اين كه بمانى شفاف چون دريا
بخواه پُر ز گهر مستدام دريا را
اگر كه خشك كند دست شوم، آبش را
بگير با نم اشك انتقام دريا را
رها شوى ز تنش هاى عشق و ويرانى
نگاه دار به دل احترام دريا را
ز قله بر دل موجى فتاد ماهى ها
نديده اى تو مگر ازدحام دريا را
نفيسه خوش نصيب غضنفر |